باند توطئهگران کوفه
آن دسته از کینهتوزان به همراهی تمامی آشوبطلبان، و کسانی که زندان رفته و آزاد شده بودند مجازاتشدهها و مخالفان دست به دست هم داده و باندی را برای شورش عصیان و براندازی دولت اسلامی تشکیل دادند و بر دامنه شایعهپراکنی و دروغپردازی علیه ولید و حضرت عثمان افزودند.
آنان گام شیطانی بلندتری را برداشتند، به این صورت که از طریق توطئهای زشت و خبیثانه - که طبری آن را به تفصیل نقل کرده - مهر حکومتی ولید بن مغیره را دزدیدند! و عدهای از آنان همراه با آن مهر به مدینه رفتند، تا علیه او به جرم شُرب خمر شهادت دهند!
وقتی ولید از گم شدن مهر و رفتن آنها به مدینه باخبر شد، متوجه گردید که توطئه خطرناکی را برای او تدراک دیدهاند! او بلافاصله راه مدینه رادر پیش گرفت، تا قبل از آنان یا همزمان با آنها وارد مدینه شود، اما آنها زودتر از او وارد مدینه شده بودند!
غوغاسالاران و توطئهگران به رهبری ابومورّع اسدی و ابوزینب ازدی - که ولید پسران آنها را به جرم قتل و سرقت اعدام کرده بودند - به ملاقات حضرت عثمان رفتند و به شرابخواری ولید بن عقبه شهادت دادند.
حضرت عثمان خطاب به آنان گفت: چه چیزی را از او مشاهده کردهاید!؟
آن دو به دروغ شهادت دادند و گفتند که: ما وارد منزل ولید شدیم و او را مست مشاهده کردیم و داشت شراب باز میآورد!؟ و محاسنش را با آن آلوده کرده بود!؟
بدین ترتیب در مورد شرب خمر ولید دو نفر به دروغ گواهی دادند، در حالی که حکم مجازات شرب خمر از طریق شهادت دو نفر ثابت میشود!
وقتی ولید به ملاقات عثمان بن عفان رفت، به خداوند سوگند یاد کرد که هیچگاه شراب ننوشیده و شهادت آن دو نفر که از توطئهگران و دشمنان کینهتوز هستند دروغ محض است!
حضرت عثمان بن عفان به او گفت: ما بر اساس معیارهای موجود عمل میکنیم و بر پایه شهادت شهود حکم را اجرا مینماییم، کسی که به دروغ چیزی را گواهی دهد و به دیگران ستم ورزد، آتش جهنم را برای خود مهیا کرده است، و خداوند از او انتقام میگیرد و مظلوم را مورد حمایت خویش قرار میدهد و بهترین پاداش را به او عطا میفرماید.
برادر - لازم به تذکر است که ولید و عثمان بن عفان با هم برادر شیری بودهاند - چارهای نیست، حد شرعی شرابخواری را بر تو اجرا مینمایم، اما بردبار باش!
پس از آن حضرت عثمان دستور داد حد شرعی شرب خمر را - هر چند دو نفر به دروغ آن را گواهی کرده بودند - اجرا کنند!
سپس متوجه شد که مصلحت در این است که او را از استانداری کوفه برکنار کند، و به پنج سال کار او در منطقه پایان دهد! و سعیدبن عاص را بلافاصله بر جای او گمارد. این عزل و نصب در سال سیام هجری روی داد»[٤].
غوغاسالاران تهمتگر و کینهتوز پس از آن شهادت دروغ علیه ولید، برای ادامه توطئهگری علیه والی جدید به کوفه بازگشتند!
پس از آنکه سعید بن عاص به کوفه رسید، در جمع مردم به سخنرانی پرداخت و پس از حمد و ثنای خداوند گفت:
«سوگند به خداوند علیرغم ناخشنودیم مرا به میان شما فرستادهاند! اما زمانی که عثمان برای قبول این مسئولیت به من امر فرمود، به غیر از اطاعت چاره دیگر نداشتم! به شما هشدار میدهم که دیو فتنهگری و غوغاسالاری در میانتان سر بر آورده، اما به خداوند سوگند یاد میکنم که به سختی با آن به رویارویی خواهم پرداخت تا آن را سرکوب کنم یا آنان بر من چیره شوند! اما من امروزه تنها اختیار خویش را در دست دارم![٥].
پس از آن سعید بن عاص در مورد اوضاع و احوال کوفه اطلاعات لازم را کسب کرد و با گرایشها و گروههای مختلف آشنایی پیدا نمود و به ریشهدار بودن فتنه و دست داشتن عدهای از شورشیان ماجراجو و کینهتوز و دشمنان دین در توطئهگری و فریبکاری و فتنهگری پی برد و متوجه شد که عامه مردم عادی از غوغاگران و آدمهای جاهل و نادان دنبالهروی مینمایند!
پس از مدتی سعید ضمن گزارشی کتبی حضرت عثمان را از اوضاع نابسامان و غیرعادی کوفه باخبر نمود! در نامه او آمده بود:
«اوضاع و احوال اجتماعی مردم کوفه بسیار نابسامان و متشنج است. و آدمهای محترم و با کرامت و باسابقه خدمت و دیانت منزوی گردیدهاند! زمام اوضاع در دست ماجراجویان مزدور و مردم جاهل و ساده عربی است و متأسفانه امروز، وضع به گونهای درآمده که برای اهل دین و شرف هیچگونه احترامی قایل نمیشوند!؟»
عثمان بن عفان س نامهای را برای سعید نوشت و از او خواست که همه سعی و تلاش خود را برای سر و سامان دادن به اوضاع و احوال اجتماعی و ترویج ارزشهای دینی و جهادی و حرمت نهادن به دانش و درستکاری و جهاد و در اولویت قرار دادن این امور بر دیگر امور به کار گیرد!
حضرت عثمان از جمله در نامهاش آورده است:
«افراد خوشنام و باسابقه را گرامی بدار! آنانی که ممالک بسیاری را با جهاد و مقاومت خود فتح کردهاند، و آنانی را که پس از فتح آن ممالک وارد آن گردیدهاند تابع آن پیشگامان و مجاهدان بگردان! مگر آنکه آن پیشگامان راه تنپروری و حقناپذیری و ترک جهاد را در پیش گرفته باشند! و آنهایی که پس از ایشان آمدهاند، راه جهاد را در پیش گرفته باشند!
به هر انسانی در جای خود حرمت بگذار! و حق هر یک را آنگونه که شایسته است به آنان عطا کن! زیرا به وسیله شناخت صحیح مردم است که عدالت و دادگری در بین آنها تحقق پیدا میکند!
سعید توجیهات عثمان بن عفان را به کار بست و مجاهدینی مانند قعقاعبن عمر تمیمی را که در جنگ «قادسیه» مشارکت داشته بودند، فراخواند و خطاب به آنها گفت: شما بزرگان و پیشگامانی هستید که مردم پشت سر شما قرار میگیرند، و سر و صورت همیشه مظهر و نماد جسم و پیکرند، از شما میخواهم که مرا به درستی از نیاز نیازمندانی که پشت سر شمایند مطلع کنید و از سهلانگاری سهلانگاران باخبر نمایید»[٦].
سعید اقدام به تشکیل هیئتی مجلس مانند متشکل از اهل حل و عقد کوفه نمود که در آن اهل علم و اصحاب و مجاهدین و اهل دین وتقوا و قاریان قرآن و اهل فضل وجود داشتند، او آن مجلس را طرف مشورت خود نمود و جزو اطرافیان خویش گردانید!
اما این اقدامات سعید به هیچوجه باب طبع آن کینهتوزان و آدمهای جاهل و نادان نبود، بلافاصله علیه سعید به شایعه و دروغپراکنی و تهمت پرداختند و او را به گمراهی متهم کردند عدهای از آدمهای کمخرد و سادهاندیش به دروغهای آنان باور کرده و از آنها جانبداری میکردند!
سعیدبن عاص گزارش اقدامات خود را برای خلیفه مسلمانان عثمان بن عفان فرستاد، حضرت عثمان نیز برای بررسی اوضاع کوفه صاحبنظران و بزرگان اصحاب را به نشستی فراخواند و آنان را در جریان اقدامات سعید بن عاص و ریشه دوانیدن فتنه و فتنهانگیزان و تلاشهای توطئهآمیز کینهتوزان برای شایعهپراکنی پرداخت!
آنان خطاب به حضرت عثمان گفتند: توجیهات تو و اقدامات او بجا و حکیمانه بودهاند، و به هیچوجه در برابر فتنهگران کوتاه نیایید! آنها را بر مردم مقدم مدارید! و آنان را به کارهایی که شایستگی آن را ندارند مگمارید! زیرا اگر زمام امور در اختیار نااهلان قرار گیرد، نه اینکه آن امور را به درستی انجام نمیدهند بلکه آنها را دچار بیسر و سامانی مینمایند!
«عثمان بن عفان به مجلس مشورتی بزرگان مدینه فرمودند: عدهای برای ایجاد آشوب و بلوا تلاش میکنند، خود را برای مقابله با آن آماده کنید! و به حق متمسک شوید! من گزارشهای مربوط به تحرکات آنان را بلافاصله به اطلاع شما میرسانم»[٧]!
آدمهای هرزه و اعراب جاهل و بیخرد از گماشته شدن انسانهای شریف و خوش سابقه و اهل علم و جهاد و تقوا در مجالس و پستهای اداری و اجتماعی خشمگین شده و به خاطر آن اقدام به عیبجویی و شایعهپراکنی در مورد مسئولین امور پرداختند، زیرا آن اختیارات را نوعی ستم و تبعیض به شمار میآوردند!
کینهتوزان توطئهگر و ماجراجویان و مخالفان، آن اقدامها را برای حق و کینهتوزی بیشتر علیه خلیفهی مسلمانان و اولیای امور و عدم اطاعت از تصمیمات و دستورات سعیدبن عاص و ترویج شایعات علیه او در میان مردم، بهانه قرار دادند.
اکثریت مردم کوفه پذیرای دروغپردازیها و تهمتگریهای آن کینهتوزان نبودند، آنان مدتی راه سکوت را در پیش گرفتند، اما همچنان در پی توطئهگری و آشوبطلبی بودند و به دنبال فرصت مناسبی میگشتند! و به خاطر مخالفت مردم راه پنهانکاری را در پیش گرفتند! و با غوغاسالاران و جاهلان عرب و زندانرفتهها و مجازاتشدهها مخفیانه ارتباط پیدا کردند!
[٤]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٢٧٥ – ٢٧٨.
[٥]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٢٧٩.
[٦]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٢٧٩.
[٧]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٢٧٩ – ٢٨٠.