جنگ جمل

فهرست کتاب

اولین تحرکات باند عبدالله بن سبا

اولین تحرکات باند عبدالله بن سبا

در چنان اوضاع و احوالی یزیدبن قیس سردسته باند سبأیه در کوفه در مورد مناسب بودن زمان برای قیام و شورش با پیشوای شیطان‌صفت خود عبدالله بن سبا در مصر به توافق رسیدند، و تمامی کسانی که تحت تأثیر اندیشه‌ها و تبلیغات سبأیه قرار گرفته و همچنین آدم‌های شرور و هرزه هوادار آنان، شورش خویش را آغاز کردند.

امام ابن جریر طبری در مورد اولین شورش سبأیان در سالی سی و چهار هجری می‌گوید:

«یزیدبن قیس در کوفه با هدف خلع عثمان بن عفان قیام کرد، او ابتدا به مسجد رفت و اتباع باند سبأیه که از طریق مکاتبات با سرکرده خود در مصر در ارتباط بودند، نیز به مسجد رفتند و پس از آنکه همة آن‌ها در مسجد جمع شدند، قعقاع بن عمر فرمانده نظامی کوفه از موضوع اطلاع یافت و دستور محاصره مسجد را داد و همه آنان از جمله سرکرده آنان یزیدبن قیس را بازداشت نمود.

وقتی یزید هوشیاری و سرعت عمل و قاطعیت قعقاع بن عمرو را دید، جرأت نکرد در مورد قصد خود مبنی بر خلع عثمان بن عفان چیزی بگوید و تنها این موضوع را برای قعقاع برملا نمود که قیام و اعتراض ایشان صرفاً علیه سعیدبن عاص والی کوفه است و خواستار عزل و تعیین والی دیگری بر جای او می‌باشند!

این خواست خواست مهمی نبود، زیرا پیش از آن‌ها کسانی دیگری هم همین موضوع را مطرح نموده و به درخواست آنان توجه شده بود، قعقاع سخنان او را باور کرد و دستور داد او و همه کسانی را که در مسجد بازداشت شده بودند، آزاد کنند!

قعقاع سپس به یزید گفت: برای این مقصد به مسجد مرو! و اجازه مده افرادی شورشی و خرابکار، گرد تو جمع شوند! و در خانه خود بنشین! و هر خواسته‌ای داری آن را با حضرت عثمان بن عفان در میان بگذار! اگر حق و روا باشد آن را برآورده می‌نماید!» [١٥].

اما قعقاع بن عمرو فرمانده نظامی کوفه از وجود تشکیلات سری خبیث و خطرناک سبأیه و این‌که آن عده در واقع اعضا و اتباع عبدالله بن سبا به شمار آمده و با هدف آغاز شورش علیه خلیفه و خلع او در مسجد گرد آمده بودند، اطلاع نداشت! چنانچه اگر او در جریان آن مسایل قرار می‌داشت، به گونه‌ای دیگر به آن‌ها نگاه می‌کرد و به سختی آنان را مجازاتشان می‌نمود!

یزیدبن قیس خانه‌نشین شد و ناچار گردید در مورد طرح قیام و فتنه‌گری و شورش علیه خلیفه تجدیدنظر نمایند!

او آدمی را فراخواند و اسبی و مقداری درهم به او داد و به او گفت: که بسیار مخفیانه نام‌های را که برای پیروان سبأیه کوفه که عثمان آنان را به شام و سپس الجزیره تبعید نموده و آن زمان نزد عبدالرحمن بن خالد اقامت داشته و به توبه و ندامت تظاهر نموده و حتی بزرگ ایشان اشتر نخعی - مالک بن حارث نخعی - نزد عثمان رفته و توبه و ندامت خود و دوستانش را به او اطلاع کرده، به همراه ببرد و تحویل آنان دهد!

یزید به دوستان شیطنت‌پیشه خود نوشته بود که: «وقتی این نامه من به دست شما رسید بلافاصله نزد من بیایید! با برادران سبأی خود در مصر هم مکاتبه نموده‌ام و با آن‌ها در مورد قیام علیه خلیفه به توافق رسیده‌ام!

وقتی نامه یزید به دست اشتر رسید و از مضمون آن مطلع گردید بلافاصله به همراه دوستانش مخفیانه به‌سوی کوفه حرکت کردند!

وقتی عبدالرحمن متوجه شد که آنان مخفی شده و نیستند، دستور داد که برای یافتن و پیدا کردن آن‌ها تلاش کنند اما مأمورین نتوانستند آنان را پیدا کنند.

[١٥]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٣٣١.