جنگ جمل

فهرست کتاب

٨- اسامة بن زید رضی الله عنه

٨- اسامة بن زید رضی الله عنه

ذهبی می‌گوید: اسامه از سخنی که رسول خدا در آن به وی فرمود: « ای اسامه او را بعد از این‌که گفت: «لا إله إلا الله» کشتی؟ بهره برد و وارد فتنه نشد و از آن کناره گرفت و در خانهاش نشست و کار نیکی کرد[١٩٨]. منظور ذهبی از این سخن روایتی است که اسامه بن زید نقل کرده و در آن می‌گوید: رسول خدا مرا در سری‌های اعزام کرد. من و مردی از انصار به‌سوی دشمن با هم مسابقه دادیم و من بر مردی حمله بردم و چون به وی نزدیک شدم آن مرد تکبیر سر داد و من به او ضرب‌های زدم و او را کشتم و اعتقاد من در آن هنگام بر این بود که آن مرد برای حفظ جان خود تکبیر گفت. سپس اسامه حدیث را ذکر نمود و در آن از جمله می‌گوید: پس پیامبر فرمود: ای اسامه کسی را که «لا إله إلا الله» بر زبان آورد کشتی؟ گفتیم: ای رسول خدا او این سخن را برای نجات جان خود بر زبان آورد. پیامبر فرمود: ای اسامه کسی را که «لا إله إلا الله» گفت کشتی؟ پیامبر همین طور این جمله را تکرار کرد[١٩٩] تا این‌که اسامه گفت: به خدا دوست دارم که من این سابقه خود در اسلام را نمی‏داشتم و امروز مسلمان می‌شدم، اما آن مرد را نمی‏کشتم. من با خدا پیمان می‏بندم که دیگر هرگز فردی را که می‌گوید: «لا إله إلا الله» نکشم. پس پیامبر فرمود: ای اسامه بعد از من؟ اسامه گفت: بعد از شما[٢٠٠].

از حرمله روایت است که گفت: اسامه مرا نزد علی فرستاد و گفت: علی اکنون از تو خواهد پرسید و می‌گوید چرا اسامه به جنگ نیامد؟ به او بگو: جواب اسامهاین است: اگر تو در گوشه دهان شیر قرار می‏داشتی من دوست داشتم که در آنجا با تو باشم، لکن من اعتقادی به شرکت در این جنگ ندارم[٢٠١].

ابن حجر می‌گوید: وی چنین عذر خود را خواست که نیامدن وی به جنگ ناشی از بخل به علی و کراهت از وی نبوده است و اگر علی در سخت‌ترین شرایط هم باشد دوست دارد که با وی بوده و شخصاً او را یاری دهد و علت نیامدن وی به جنگ کراهیت از جنگ با مسلمانان است[٢٠٢]. در روایت دیگری ذهبی از زهری روایت کرده که گفت: علی با اسامه بن زید دیدار کرد و گفت: ای اسامه ما تو را از خود می‏دانستیم، چرا در جنگ همراه ما نشدی؟ اسامه گفت: ای ابوالحسن به خدا قسم اگر تو یک آرواره شیر را بگیری من هم همراه تو آن آرواره دیگر او را می‏گیرم تا این‌که یا هر دو هلاک شویم و یا هر دو زنده بمانیم. اما این کاری که تو در آن هستی- فتنه- به خدا قسم هرگز داخل آن نمی‌شوم[٢٠٣].

[١٩٨]- همان٢/٥٠٠-٥٠١.

[١٩٩]- صحیح مسلم، شماره٩٦؛ المستدرک، حاکم٣/١١٦.

[٢٠٠]- سیر أعلام النبلاء٢/٥٠٥. اسناد آن صحیح و رجال آن ثقه هستند.

[٢٠١]- صحیح البخاری٨/٦١-٦٨.

[٢٠٢]- فتح الباری١٣/٦٧.

[٢٠٣]- سیر أعلام النبلاء٢/٥٠٤.