حقیقت عبدالله بن سبأ
قدما بر وجود شخصی به نام عبدالله بن سبأ اتفاق نظر دارند و کسی در این مورد مخالفت نکرده است و تنها عدهای از معاصران که بیشتر آنان شیعه میباشند با این موضوع مخالفت کردهاند، با این استدلال ساخته و پرداخته ذهن سیف بن عمر تمیمیاست، زیرا برخی از علمای علم رجال، او را در بحث روایت حدیث مورد انتقاد قرار دادهاند. اما علما او را در اخبار حجت میدانند، زیرا ابن عساکر روایات زیادی را نقل کرده که در آنها به ذکر احوال عبدالله بن سبأ پرداختهاند و در میان راویان آن روایات، نام سیف بن عمر به چشم نمیخورد و البانی سند برخی از آنها را صحیح دانسته است[٦٨]. البته اینها غیر از روایات بی شماری است که در کتب فرق یا رجال و یا حدیثی شیعه در مورد عبدالله بن سبأ آمده است و نام عمر چه از نزدیک(معاصرین) و چه از دور (قدما) در آنها وجود ندارد. اولین باری که آنان شروع به تشکیک در مورد شخصیت عبدالله بن سبأ[٦٩]و وجود او کردند در تلاشی از جانب آنان بود که از یک جهت برای نفی نقش عنصر کینه جوی یهودی در ایجاد فتنه در میان مسلمانان و از جهت دیگر برای متوجه ساختن انگشت اتهام بهسوی صحابه رسول خداع و معرفی آنان به عنوان اسباب فتنه و جهت از بین بردن سیمای تابناک آنان در نزد مسلمانان بود. برخی از معاصران که همه آنها شیعه رافضی میباشند جهت نیل به هدف اصلی خود، یعنی تلاش مذبوحانه آنان برای تبرئه اصل مذهب خود از مؤسس حقیقی آن- که مورد اتفاق قدما و از جمله از شیعیان است- بود. لازم به ذکر است که آن دسته از کسانی که از جمله اهل سنت به حساب آمدهاند و منکر شخصی به نام عبدالله بن سبأ شدهاند، از جمله کسانی هستند که تحت متأثر و دانش آموخته محضر خاورشناسان میباشند. ببینید که اینان از بی حیائی و نادانی به کجا رسیده اند؟! حال آنکه در کتب تاریخی و فرق پر از ذکر حال او بوده و راویان کارهای او را ذکر کردهاند و اخبار او به همه جا رسیده است. مؤرخان و محدثان و نویسندگان در باب فرق و ملل و نحل، طبقات، ادب و انساب بر وجود شخصیت عبدالله بن سبأ، یعنی کسی که در پشت پرده حوادث فتنه قرار داشت، اتفاق نظر دارند. نقش ابن سبأ در این وقائع تنها در تاریخ طبری و مستند به روایات سیف بن عمر تمیمینمیباشد، بلکه شامل اخباری است که در روایات متقدمان و در خلال کتابهایی که حوادث و وقائع تاریخ اسلامیو آراء فرق و مذاهب آن دوران را ذکر کردهاند پراکنده است. اما ویژگی کتاب تاریخ طبری نسبت به سائر کتابها در این است که حاوی تفصیل و نکات بیشتری در مورد او میباشد. به همین دلیل شک کردن نسبت به این وقائع بدون داشتن سند و دلیل و به صرف استدلال به اینکه اخبار مربوط به عبدالله بن سبأ فقط از طریق سیف بن عمر روایت شده است و حتی بعد از اینکه در روایات صحیحی نام او ثبت شده که از طریق سیف بن عمر روایت نشدهاند، به معنی از بین بردن و ابطال همه آن اخبار و نسبت دادن نادانی و کم خردی به آن مخبران و علما و جعلی دانستن حقائق تاریخی است. از کی تا حالا چنین بوده که روشمند بودن به معنی انواعی از استنتاج عقلی محض و مخالفت با نصوص و روایات منسجم و متحد المضمون است؟ و آیا روشمند بودن تحقیق به معنی روی گردانی از منابع فراوان متقدم و متأخری است که برای ابن سبأ شخصیتی واقعی به اثبات رساندهاند؟[٧٠].
در کتب اهل سنت نام عبدالله سبأ زیاد وارد شده است که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
أعشی همدان[٧١] (م٨٣ ﻫ) در شعری که در هجو مختار بن أبوعبید ثقفی و یاران او از اهالی کوفه سروده است، او را به این خاطر که همراه با اشراف کوفه به بصره گریخته مورد هجو قرار داده و نام سبئیه را در شعر خود آورده و میگوید:
شهدت عليکم أنکم سبئية وأني بکم يا شرطة الکفر عارف[٧٢].
(من علیه شما گواهی میدهم که سبئی هستید. ای یاران کفر، من شما را به خوبی میشناسم).
از شعبی(م١٠٣ ﻫ) روایتی وجود دارد که مفید کذب عبدالله بن سبأ است[٧٣]. ابن حبیب[٧٤] (م٢٤٥ ﻫ) در مورد ابن سبأ سخن گفته و او را از اهالی حبشه دانسته است[٧٥]. ابوعاصم، خُشیش بن أصرم(م٢٥٣ ﻫ) در کتاب «الإستقامة» خبری را روایت کرده مبنی بر اینکه علی بن أبی طالب تعدادی از پیروان ابن سبأ را سوزانده است[٧٦]. جاحظ[٧٧] (م٢٥٥ ﻫ) از اولین افرادی به حساب میآید که به عبدالله بن سبأ اشاره کرده است[٧٨]، لکن چنان که دکتر جواد علی روایت کرده است، روایت وی قدیمیترین روایت در مورد ابن سبأ نیست[٧٩]. در مورد این ماجرا که علی بن أبی طالب گروهی از زندیقان را سوزانده است روایات صحیحی در کتب صحاح و سنن و مسانید وجود دارد[٨٠] و لفظ «زندیق» در مورد عبدالله بن سبأ و پیروان او، لفظی غریب نمیباشد.
ابن تیمیه میگوید: مبدأ و سرمنشأ رافضه، عبدالله بن سبأ زندیق است[٨١].
ذهبی میگوید: عبدالله از غالیان زنادقه و فردی گمراه و گمراهگر بود[٨٢].
ابن حجر میگوید: عبدالله بن سبأ از غالیان زنادقه بود و پیروانی دارد که به آنان سبئیه گفته میشود و معتقد به الوهیت علی بن أبی طالب میباشند و علی در زمان خلافت خود آنان را سوزاند[٨٣].
در کتب جرح و تعدیل هم در مورد عبدالله بن سبأ مطالبی وجود دارد. ابن حبان(م٣٥٤ ﻫ) میگوید: کلبی- محمد بن سائب إخباری- سبئی و از طرفداران عبدالله بن سبأ، یعنی کسانی بود که معتقدند: علی از دنیا نرفته است و قبل از قیامت به دنیا برمیگردد و اگر ابری را مشاهده نمایند میگویند: امیرالمؤمنین در درون آن قرار دارد[٨٤].
کتب انساب هم بر این امر تأکید دارند که نسبت سبئیه را منسوب به عبدالله بن سبأ میکنند، یعنی کسی که سبئیه منسوب به او میباشند. سبئیه غلات رافضه هستند و اصل ابن سبأ از یمن میباشد و فردی یهودی بود که اظهار اسلام کرد[٨٥].
سیف بن عمر تنها منبع در مورد اخبار ابن سبأ نیست، زیرا ابن عساکر در تاریخ خود روایاتی را آورده که نام سیف در آنها وجود ندارد و ابن سبأ و اخبار او را ثابت و تأکید میکنند[٨٦].
شیخ الإسلام ابن تیمیه (م٧٢٨ ﻫ) بر این باور است که اصل رافضه از منافقان زنادقه است، زیرا ابن سبأ زندیق را ابداع کرد و در مورد علی بن أبی طالب دست به غلو زد و مدعی امامت علی و منصوص بودن امامت علی و عصمت او شد[٨٧].
شاطبی[٨٨] (م٧٩٠ ﻫ) میگوید بدعت سبئیه از بدعتهای اعتقادی و متعلق بوجود خدایی دیگر در کنار خدای متعال است و با بدعتهای بحثهای دیگر متفاوت است[٨٩].
در کتاب خطط مقریزی(م٨٤٥ ﻫ) آمده است که عبدالله بن سبأ در زمان علی بن أبی طالب در مورد وصیت و رجعت و تناسخ با مردم سخن میگفت[٩٠].
از مصادر و منابع شیعی که ابن سبأ را ذکر کردهاند میتوان به آن موارد اشاره کرد: کشی از محمد بن قولویه روایت کرده که گفت: سعد بن عبدالله به من روایت کرد: یعقوب بن زید و محمد بن عیسی از علی بن مهزیار از فضاله بن أیوب أزدی از أبان بن عثمان روایت کردهاند که گفت: شنیدم که ابوعبدالله میگوید: خداوند عبدالله بن سبأ را لعنت کند، زیرا او در مورد امیرالمؤمنین علی ادعای پروردگاری نمود، اما به خدا علی بن أبی طالب امیر مؤمنان و بندهای مطیع خدا بود. وای بر کسی که بر ما دروغ میبندد. عدهای در مورد ما چیزهایی را میگویند که ما خود در مورد خود نمیگوییم. ما در نزد خدا از این چیزها تبری میجوییم[٩١]. این روایت در نزد شیعه از حیث سند صحیح است[٩٢].
قمی در کتاب «الخصال» همین خبر را با سند دیگری ذکر کرده است. اما نویسنده کتاب «روضات الجنات» از زبان رسول خدا نقل کرده که ایشان ابن سبأ را به خاطر متهم ساختن ایشان به کذب و تزویر و افشای اسرار و تأویل لعنت کرده است[٩٣]. دکتر سلیمان عوده در کتاب خود مجموعهای از نصوص را ذکر کرده که کتب و روایات شیعه در مورد عبدالله بن سبأ را جمع آورده است و شبیه وثیقههایی ثبت شده است که با وجود آن افرادی از متأخرین شیعه که با استدلال به کمیدلایل یا ضعف منابع در مورد اخبار ابن سبأ در صدد انکار عبدالله بن سبأ یا ایجاد شک در مورد اخبار او بر میآیند اقناع میسازد[٩٤].
به درستی که شخصیت عبدالله بن سبأ یک حقیقت تاریخی است که در منابع متقدم و متأخر شیعی و سنی التباسی در مورد آن وجود ندارد. هم چنین بیشتر خاورشناسان چون یولیوس فلهاوزن[٩٥]، فان فولتن[٩٦]، ولیفی دیلافیدا[٩٧]، گلدزیهر[٩٨]، رینولد نیکلسون[٩٩] و داوید رونلدس[١٠٠] او را به عنوان یک شخصیت تاریخی پذیرفتهاند. با این وجود عدهای اندک از خاورشناسان چون کیتانی و برنارد لوئیس[١٠١] نسبت به آن شک دارند یا آن را خرافات میدانند و فرید لندر مابین نفی و اثبات آن حرکت کرده است[١٠٢]. اما باید دانست که ما در مورد وقائع تاریخ خود اقوال آنان را معتبر نمیدانیم.
هرکس منابع قدیم و جدید شیعه و سنی را مطالعه نماید درمییابد که وجود ابن سبا مورد تأکید روایات تاریخی است و در کتب عقیده نام او به وفور یافت میشود و کتب حدیث، رجال، انساب، ادب و لغت نام او را بیان کردهاند و بسیاری از محققان و پژوهشگران جدید بر این روش حرکت کردهاند. به نظر میرسد که اولین بار خاورشناسان در مورد وجود ابن سبا شک کردند و سپس اکثر معاصران شیعه از این طرح پشتیبانی کردند و حتی برخی از آنان وجود او را به صورت قطعی منکر شدند. برخی از پژوهشگران عرب معاصر هم دیدگاههای معاصران به مذاقشان خوش آمد و برخی تحت تأثیر نویسندگان معاصر شیعه قرار گرفتند، اما همه این افراد چیزی برای پشتیبانی از شک و شبهه خود و تقویت آن ندارند و صرفاً در وادی شک و گمان و فرضیه ماندهاند[١٠٣]. برای شناخت منابع و مراجع سنی، شیعی و خاورشناسی که در مورد ابن سبا سخن گفتهاند به کتاب «تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة» تألیف دکتر محمد أمحزون و کتاب «عبدالله بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة فی صدر الإسلام» تألیف دکتر سلیمان بن حمد العوده مراجعه کنید.
[٦٨]- دعاوی الإنقاذ للتأریخ الإسلامی، عوده. در این کتاب نویسنده طرقی را که البانی ذکر کرده است بیان کرده است.
[٦٩]- تحقیق مواقف الصحابة١/٢٨٤؛ عبدالله بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة فی صدر الإسلام، عودة.
[٧٠]- دعاوی الإنقاذ للتاریخ الإسلامی، عودة، تحقیق مواقف الصحابة١/٧٠.
[٧١]- عبدالرحمن بن حارث همدانی، معروف به أعشی همدان.
[٧٢]- دیوان أعشی همدان، ص١٤٨.
[٧٣]- تاریخ دمشق، ابن عساکر٩/٣٣١.
[٧٤]- تاریخ بغداد٢/٢٧٧.
[٧٥]- عبدالله بن سبأ، عودة، ص٥٣؛ المحبر، ابن حبیب، ص٣٠٨.
[٧٦]- تذکرة الحفاظ٢/٥٥١؛ شذرات الذهب٢/١٢٩.
[٧٧]- وفیات الأعیان٣٠/٤٧٠.
[٧٨]- البیان و التبیین٣/٨١.
[٧٩]- تحقیق مواقف الصحابة٨/٢٩٠.
[٨٠]- عبدالله بن سبأ، عودة، ص٥٣.
[٨١]- مجموع الفتاوی٢٨/٤٨٣.
[٨٢]- میزان الإعتدال، ذهبی٢/٤٢٦.
[٨٣]- لسان المیزان، ابن حجر٣/٣٦٠.
[٨٤]- المجروحون من المحدثین، ابوحاتم٢/٢٥٣.
[٨٥]- الأنساب٧/٢٤.
[٨٦]- تحقیق مواقف الصحابة١/٢٩٨؛ عبدالله بن سبأ، عودة، ص٥٤.
[٨٧]- مجموع الفتاوی، ابن تیمیه٤/٤٣٥.
[٨٨]- ابراهیم بن موسی، محمد غرناطی.
[٨٩]- الإعتصام٢/١٩٧.
[٩٠]- المواعظ و الإعتبار بذکر الخطط و الآثار، مقریزی٢/٢٥٦-٢٥٧.
[٩١]- رجال الکشی١/٣٢٤.
[٩٢]- عبدالله بن سبأ الحقیقة المجهولة للشیعة، محمد علی علم، ص٣٠.
[٩٣]- عبدالله بن سبأ، سلیمان عودة، ص٦٢.
[٩٤]- همان.
[٩٥]- الخوارج و الشیعة، یولیوس فلهاوزن، ص١٧٠.
[٩٦]- السیادة العربیة و الشیعة و الإسرائیلیات، ص٨٠.
[٩٧]- تحقیق مواقف الصحابة١/٣٢١.
[٩٨]- العقیدة و الشریعة الإسلامیة، گلدزیهر، ص٢٢٩.
[٩٩]- تاریخ العرب الأدبی فی الجاهلیة، ص٢٣٥.
[١٠٠]- عقائد الشیعة، ص٥٨.
[١٠١]- أصول الإسماعیلیة، ص٨٦.
[١٠٢]- تحقیق مواقف الصحابة١/٣١٢.
[١٠٣]- همان.