٤- گذر حضرت عائشه رضی الله عنها بر آب حوأب
به طرق صحیحی روایت شده که عائشه بر آب حوأب گذر کرده است. از یحیی بن سعید بن قطان از اسماعیل بن أبوخالد از قیس بن حازم روایت است که رسول خدا به زنان خود فرمود: اگر سگان آب حوأب بر یکی از شما پارس کند چه حالی خواهد داشت؟![٣٠٥] از طریق شعبه از اسماعیل نیز روایت شده است و لفظ شعبه چنین است: وقتی که عائشه به آب حوأب رسید صدای پارس کردن سگان آنجا را شنید، پس گفت: فکر میکنم که من بر میگردم، زیرا رسول خدا به ما فرمود: سگان آب حوأب بر کدام یک از شما پارس میکنند. پس زبیر به وی گفت: آیا بر میگردی؟! - برنگرد- چه بسا که خداوند به وسیله تو میان مردم سازش برقرار نماید[٣٠٦]. یعلی بن عبید هم همین لفظ را از اسماعیل روایت کرده است که حاکم آن را ذکر کرده است[٣٠٧]. البانی میگوید: سند آن به حقیقت صحیح است و میگوید: از بزرگان أئمه حدیث، ابن حبان و ذهبی و ابن کثیر و ابن حجر آن را صحیح دانستهاند[٣٠٨].
در این روایات صحیح شهادت دروغ یا تدلیس، یعنی چیزهایی مقام صحابه منزه از آن میباشد و از چیزی که روایات ضعیف بیان داشتهاند- و بعداً ذکر خواهند شد- وجود ندارد[٣٠٩].
اگر کسی در این روایات که علما آنها را صحیح دانستهاند تأمل واندیشه کند چیزی در آنها نمییابد که بر نهی از چیزی یا امر به چیزی دلالت داشته باشند تا عائشه آنها را انجام دهد، بلکه چیزی که از آنها میفهمد این است که رسول خدا سوال کرده کدام یک از شما بر آب حوأب گذر میکند؟ اما روایاتی که بر نهی دلالت دارند و لفظ «إیاک» در آنها آمده است، مانند این روایت که میگوید: «إیاک أن تکونی یا حمیراء»[٣١٠] (ای حمیراء- عائشه- مواظب باش که تو آن شخص نباشی) علما آنها را صحیح ندانستهاند و روایاتی ضعیف میباشند. از این رو رأی صحیح این است که عبور عائشه بر آب حوأب فاقد اثر سلبی میباشد که روایات جعلی ساخته و پرداختهاند و اثر زیادی بر روان عائشه نگذاشت به طوری که او به صورت جدی به این فکر برود که برگردد و کار ایجاد صلح در میان مسلمانان و تلاش برای استوارسازی گامهای آنان را رها نماید و نهایت چیزی که برای وی روی داد این بود که یک لحظه «ظن»- گمان- بازگشتن به ذهنش خطور کرد و خود وی هم در تعبیر از آن گفت: «ما أظنني إلا راجعة» (فکر میکنم که من بر میگردم) و این فقط یک ظن و گمان بود و وی فقط برای مدتاندکی درنگ ورزید و سپس بعد از اینکه زبیر گفت: چه بسا خداوند به وسیله او میان مسلمانان سازش و اصلاح ایجاد نماید، دوباره هدفش روشن و واضح گردید[٣١١]. همیشه و همواره مسأله آب حوأب[٣١٢] و احادیث مذکور در مورد آن جولانگاه و مرتعی خوشگوار برای شیعه و کسانی دیگر جهت طعنه وارد کردن برام المؤمنین عائشه بوده است و در مسأله خروج وی برای خونخواهی عثمان به آن باور دارند و حتی کارشان به جایی رسیده که با ادعای مخالفت عائشه با نهی رسول خدا از وارد شدن بر آب حوأب، صفت مجتهد بودن را از عائشه نفی کردهاند. منابع تاریخی این ماجرا را ذکر کردهاند. طبری آن را طی یک روایت طولانی بیان داشته است که اسماعیل بن موسی فزاری راوی آن میباشد و ابن عدی در مورد این راوی میگوید: صفت غلو و تشیع او را مورد نکوهش قرار دادهاند[٣١٣]. فزاری این خبر را از علی بن عابس أرزق روایت کرده که ابن حجر و نسائی وی را ضعیف دانستهاند[٣١٤]. علی بن عابس این روایت را از خطاب هجری روایت میکند که فردی ناشناس است[٣١٥] و این هجری مجهول آن را از فرد ناشناس دیگری به نام صفوان بن قبیعه أحمسی[٣١٦] و او آن را از شخصی ناشناستر به نام عزنی صاحب الجمل روایت میکند که وی در واقع صاحب الجمل نیست، بلکه صاحب آن یعلی بن أمیه است[٣١٧].
در متن این روایت و در انتهای روایت میتوان بوی تشیع و رفض را احساس کرد، زیرا راوی بر زبان علی بن أبی طالب بیان میکند که برای بدست گرفتن خلافت مستحقتر از ابوبکر و عمر و عثمان است، حال آنکه روایات صحیح و ثابت خلاف این را بیان میکنند[٣١٨]. بر اساس مباحث سابق برای ما روشن میشود که این روایت صحیح نمیباشد[٣١٩]. روایات دیگری هم در باب این ماجرا وجود دارد که همه از جهت سند و متن باطل میباشند و هدف اصلی آنها طعنه زدن به بزرگان و فضلای صحابه و بیان این امر است که هدف آنان از خروج خود، محقق ساختن مطامع دنیوی شخصی چون دارایی و ریاست و غیره بوده است و اینکه هدف وسیله را توجیه میکند و اینکه آنان در این راه از برافروختن آتش فتنه و جنگ در میان مسلمانان هراس و پرهیزی نداشتند و هدف اصلی همهاین روایات، دو صحابی بزرگوار، یعنی طلحه و زبیر میباشد[٣٢٠]. نیز بافندگان این روایات قصد بیان و تأکید بر این امر را دارند که این دو صحابه بزرگوار جرأت زیر پا گذاشتن حرمتهای الهی را داشتند، چه در این روایات آنان برایام المؤمنین عائشه قسمهای سختی را ادا میکنند و میگویند که این آب حوأب نیست و علاوه بر این هفتاد نفر- و به روایتی پنجاه نفر- را آوردند تا بر صداقت سخنشان شهادت بدهند و این کار چنان که مسعودی شیعه و رافضی بر آن افراد افترا میبندد اولین شهادت دروغ در اسلام است[٣٢١].
این روایات در تلاش برای این امر هستند تا نشان دهند که طلحه و زبیر وام المؤمنین عائشه نیت و قصد پاک و خالصی نداشتند و هدفشان یکی نبود و میخواهد چنین نشان دهند که عائشه قلباً موافق طلحه بود و دوست داشت که وی خلیفه شود، زیرا طلحه هم به مانند عائشه از بنی تیم بود. هم چنین در پی نشان دادن این امر میباشند که طلحه و زبیر هم با یکدیگر رقابتی داخلی داشتند و هر کدام از آنان مشتاق این بودند که خلافت را بدست بگیرند. این روایات دارای ضعفهای بسیار قوی میباشند، چه سند برخی از آنها منقطع است و در سند برخی دیگر افراد مجهولی وجود دارد که شناخته شده نمیباشند، یا اینکه هر دو عیب در آنها وجود دارد[٣٢٢]. بسیاری از نویسندگان و مؤرخان تحت تأثیر این روایات قرار گرفتهاند و بر آنها تکیه کرده و در نشر آنها نقش داشتهاند، حال آنکه این روایات بی پایه و اساس هستند، ماننند کتاب «عبقریة علی» تألیف عقاد و کتاب «علی و بنوه» تألیف طه حسین و برخی دیگر از نویسندگان معاصر[٣٢٣].
[٣٠٥]- مسند أحمد٦/٩٧.
[٣٠٦]- همان.
[٣٠٧]- المستدرک٣/١٢٠.
[٣٠٨]- سلسلة الأحادیث الصحیحة١/٧٦٧شماره٤٧٤.
[٣٠٩]- دور المرأة السیاسی، ص٤٠٥.
[٣١٠]- ذهبی میگوید: همه احادیثی که در آنها لفظ «یا حمیراء» آمده است صحیح نیستند.
[٣١١]- سیر أعلام النبلاء٢/١٦٧-١٦٨.
[٣١٢]- از آبهای عرب در راه بصره و در نزدیکی آن و بر سر راه مکه به بصره.
[٣١٣]- دور المرأة السیاسی، ص٤٠٦.
[٣١٤]- الکامل فی ضعفاء الرجال١/٥٢٨؛ میزان الإعتدال١/٤١٣.
[٣١٥]- تقریب التهذیب١/٦٩٧.
[٣١٦]- همان٢/٣٩٢؛ دور المرأة السیاسی، ص٤٠٠.
[٣١٧]- میزان الإعتدال٣/٤٣٤؛ لسان المیزان٣/٢٢٥.
[٣١٨]- أسد الغابة٥/٤٨٦؛ دور المرأة السیاسی، ص٤٠٠.
[٣١٩]- دور المرأة السیاسی، ص٤٠٢.
[٣٢٠]- تاریخ طبری٥/٤٨٣.
[٣٢١]- مصنف ابن أبی شیبة١٥/٢٨٣. سند آن ضعیف و منقطع است؛ أنساب الأشراف٢/٤٧. از همان طریق روایت شده است. این روایات با روایات صحیح و ثابت مخالفت دارند.
[٣٢٢]- مروج الذهب٢/٣٦٧.
[٣٢٣]- خلافة علی بن أبی طالب، عبدالحمید، ص١٣٣.