٥- سوالاتی در راه
الف- ابورفاعه بن رافع بن مالک عجلان انصاری وقتی که علی قصد خروج از ربذه را کرد به وی گفت: ای امیر مؤمنان چه میخواهی و ما را کجا میبری؟ علی گفت: آنچه که میخواهیم و قصد آن را داریم صلح است اگر از ما بپذیرند و دعوت ما را اجابت نمایند. گفت: اگر قبول نکردند چه؟ علی گفت: با عذرشان رهایشان میکنیم و حقشان را میدهیم و صبر میکنیم. گفت: اگر راضی نشدند چه؟ علی گفت: تا با ما کاری نداشته باشند با آنان کاری نداریم. او گفت: اگر کاری داشتند چه؟ علی گفت: دفاع میکنیم. گفت: نیکو است. وی این سلسله از سوالات و جوابها را شنید و به آن راضی و خشنود شد و گفت: تو را به کردار خشنود میکنم چنان که به گفتار خشنودم کردی و این شعر را خواند:
دراکـها دراکـها قبـل الفوت
وانفر بنا واسم بنا نحو الصـوت
لا وألت نفسي إن هبت الـموت[٣٨٠]
«دریاب دریاب، پیش از آنکه فرصت از دست برود. ما را به طرف این صدا ببر. جانم نماند اگر از مرگ بترسم».
ب- سوال عدهای از اهل کوفه و از جمله اعور بن بنان منقری. وقتی مردم کوفه نزد امیر المرمنین علی در ذی قار رسیدند عدهای از مردم کوفه از جمله أعور بن بنان منقری نزد وی رفتند. علی به وی گفت: اصلاح و ایجاد سازش و خاموش کردن جنگ دشمنی بر من لازم است تا که شاید خداوند به وسیله ما پراکندگی این امت را جمع نماید و جنگ را به پایان برساند، اگر دعوت ما را قبول کردند. أعور گفت: اگر قبول نکردند، چه؟ علی گفت: مادامیکه کاری با ما نداشته باشند با آنان کاری نداریم. أعور گفت: اگر ما را رها نکردند چه؟ علی گفت: از خودمان دفاع میکنیم. أعور گفت: آیا به مانند آنچه از این موارد که علیه آنان میباشد برای آنان نیز خواهد بود؟ (یعنی چنین احکامیبرای آنان نیز جایز میباشد؟) علی گفت: آری[٣٨١].
ج- ابوسلامۀ دألانی از جمله کسانی بود که از او سوال کرد و به ایشان گفت: به نظر تو اگر این قوم که به خونخواهی برخاستهاند از این کار خدای ﻷ را منظور داشته باشند معذور خواهند بود؟ علی گفت: آری. ابوسلامه گفت: آیا تو نیز به خاطر تأخیری که در این کار انجام میدهی معذور هستی؟ علی گفت: آری، وقتی کاری نامشخص باشد باید ابتدا کاری را که به احتیاط نزدیکتر است و نفع شامل تری دارد انجام داد. ابوسلامه گفت: اگر فردا چارهای جز جنگ وجود نداشت حال ما و حال آنان چگونه خواهد بود؟ علی گفت: امیدوارم که هر کس از ما و آنان با قلب پاک کشته میشود خداوند او را وارد بهشت گرداند[٣٨٢].
د- مالک بن حبیب نیز از علی بن أبی طالب سوال کرد و گفت: اگر با این قوم رو در رو شدی چکار خواهی کرد؟ علی گفت: معلوم داشتهایم که صلاح دست نگه داشتن است، اگر با ما بیعت کردند چه بهتر، اما اگر جز جنگ راهی نبود در این صورت این شکافی است که به هم نخواهد آمد. مالک گفت: اگر از جنگ چارهای نبود وضع کشتگان ما چگونه خواهد بود؟ علی گفت: هر که خدای ﻷ را مدنظر داشته است این کار برایش سودمند واقع شده و مایه نجات وی میشود[٣٨٣].
هدف امیرالمؤمنین ایجاد صلح و خاموش کردن آتش فتنه بود و جنگ در دستور کار وی قرار نداشت، زیرا اگر جنگ روی میداد این دردی بود که درمان نداشت. کسی که در این جنگ از دو طرف به قتل میرسید در گرو نیتش بود، خواه در کنار امیرالمؤمنین میجنگید یا علیهایشان. بدین ترتیب علی بن أبی طالب بیان میدارد که مسلمانانی که بعد از شهادت عثمان در مورد این قضیه خروج کردهاند دنبال اصلاح و از بین بردن فتنه هستند و مجتهد میباشند و اجرشان بهاندازه اخلاص آنان در نیت و پاکی قلبشان است[٣٨٤].
[٣٨٠]- تاریخ طبری ٥/٥١٠.
[٣٨١]- البدایة و النهایة ٧/٢٥٠؛ تاریخ طبری٥/٥٢٩.
[٣٨٢]- البدایة و النهایة٧/٢٥٠.
[٣٨٣]- تاریخ طبری٥/٥٢٩. در کتاب این ارجاع بهاشتباه آمده بود اصلاح کردم.
[٣٨٤]- الإنصاف، د. حامد، ص٤٠٦.