٧- بازدید علی از کشتگان و ترحم وی بر آنان
بعد از پایان جنگ علی همراه با چند نفر از یاران خود خارج شد تا در میان کشتگان جستجو و بازدید کند. در این اثنا چشمش به محمد بن طلحه(سجاد) افتاد و گفت: إنا لله و إنا إلیه راجعون، به خدا قسم او جوانی صالح بود. سپس غمگین و محزون نشست و برای کشتگان دعای مغفرت کرد و بر آنان ترحم کرد- یا رحمت فرستاد- و عدهای از آنان را به خیر و شایستگی ستود[٤٧٣]. علی به منزل خود برگشت و دید که زنش و دو دخترش برای عثمان و خویشاوندیش و زبیر و طلحه و دیگر خویشان قریشی خود گریه میکنند، پس به آنان گفت: من امیدوارم که از کسانی باشیم که خدای متعال در مورد آنان میفرماید: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ٤٧﴾ [الحجر: ٤٧] «و کینهتوزی و دشمنانگی را از سینههایشان بیرون میکشیم، و برادرانه بر تختها رویاروی هم مینشینند». سپس گفت: اگر ما از آنان- افراد مورد اشاره در آیه- نباشیم پس آنان چه کسانی میتوانند باشند؟! اگر ما از آنان نباشیم پس آنان چه کسانی میتوانند باشند؟! علی همین طور این را تکرار کرد به طوری که من دوست داشتم که دیگر سکوت کند[٤٧٤].
[٤٧٣]- مصنف ابن أبی شیبة١٥/٢٦١؛ المستدرک٣/١٠٣،١٠٤،٣٧٥، سند آن حسن لغیره است؛ خلافة علی بن أبی طالب، ص١٦٩.
[٤٧٤]- مصنف ابن أبی شیبۀ ١٥/٢٦٨-٢٦٩؛ خلافة علی، عبدالحمید، ص١٦٩.