٨- اختلاف بین عثمان بن حنیف و سپاه عائشه و زبیر و طلحه رضی الله عنهم
طبری از ابومخنف از یوسف بن زید از سهل بن سعد روایت کرده که گفت: وقتی عثمان بن حنیف را گرفتند ابان بن عثمان را پیش عائشه فرستادند و نظرش را در مورد عثمان خواستند. عائشه گفت: او را بکشید. زنی به عائشه گفت: ایام المؤمنین، ترا به خدا با عثمان که صحابه پیامبر خدا بوده چنین مکن. عائشه گفت: ابان را برگردانید. وقتی که او برگرداندند، عائشه گفت: بگو: عثمان را نکشید، بلکه در حبس کنید. ابان گفت: اگر میدانستم که مرا برای این برگرداندهاید بر نمیگشتم. مجاشع بن مسعود به آنان گفت: عثمان را بزنید و موی ریشش را بکنید. آنان چهل تازایانه به او زدند و موی ریش و سر و ابروان و مژههایش را بکندند و او را در حبس کردند[٣٤٢]. در سند این روایت ابومخنف وجوددارد که فردی شیعی و رافضی و محترق است و از طریق صحیحی ثابت نشده که بتوان بر آن اعتماد کرد و صحابه بزرگوار از انجام چنین کار قبیحی منزه میباشند. چیزی که میتوان از روایت سیف فهمید این است که اوباش و اغتشاشگران این کار را بر سر وی آوردند و طلحه و زبیر این کار را زشت و بسیار بد دانستند و این خبر را به سمع عائشه رساندند و عائشه گفت: او را رها کنید تا هر جا که میخواهد برود[٣٤٣]. این روایت با تفصیلاتی که ابومخنف نقل کرده است تعارض دارد، زیرا در این روایت ذکر نشده که به قتل یا حبس کردن یا کندن موهای صورت وی امر شده باشد. نویری و ابن کثیر این روایت- روایت سیف- را برگزیدهاند[٣٤٤]. ذهبی بیان داشته که مجاشع بن مسعود قبل از ورود به خانه عثمان بن حنیف کشته شده بود[٣٤٥]. حتی اگر هم فرض شود که مجاشع بن مسعود به قتل نرسیده بود، رهبری و فرماندهی بدست وی نبود تا این فرمانها را صادر نماید[٣٤٦].
[٣٤٢]- همان٤٩٧.
[٣٤٣]- همان.
[٣٤٤]- نهایة الإرب٢٠/٣٨؛ البدایة و النهایة٧/٢٣٣.
[٣٤٥]- تاریخ الإسلام، مرویات أبی مخنف فی تاریخ الطبری، ص٣٥٩.
[٣٤٦]- مرویات أبی مخنف فی تاریخ الطبری، ص٢٥٩.