جنگ جمل

فهرست کتاب

اسباب همکاری برخی از مسلمانان با باند عبدالله بن سبأ

اسباب همکاری برخی از مسلمانان با باند عبدالله بن سبأ

یحیی‌بن سعید و عبدالله‌بن سعید‌بن ثابت می‌گویند: در مورد علت همکاری و همراهی محمدبن حذیفه (پسر همسر حضرت عثمان که در خانه او بزرگ شده بود) - با گروه سبأیه از سعید‌بن مسیب سؤال کرد.

سعید گفت: او یتیم بود و در خانه حضرت عثمان بزرگ شد، زیرا حضرت عثمان سرپرست ایتام خانواده و عشریه خویش بود و همه مخارج زندگی آنان را بر عهده داشت، وقتی حضرت عثمان به مقام خلافت برگزیده شد، محمدبن حذیفه از او خواست او را به مقامی بگمارد!.

حضرت عثمان به او گفت: پسرم! اگر تو توانایی و شایستگی کاری را می‌داشتی آن را به تو می‌سپردم، اما هنوز این اهلیت و شایستگی را پیدا نکرده‌ای!؟

محمد گفت: در این صورت به من اجازه بده دنبال کاری بروم و خود مخارج زندگی خویش را تأمین کنم!

حضرت عثمان گفت: هر کجا که دوست داری آزادی می‌توانی بروی!

حضرت عثمان همه امکانات و پول لازم را از اموال شخصی خود در اختیار محمدبن حذیفه گذاشت و او در حالی که از حضرت عثمان به خاطر این‌که او را در مقامی قرار نداده بود، بسیار دلخور بود راه مصر را در پیش گرفت، آنجا بود که اتباع عبدالله بن سبای یهودی با اطلاع از آنچه که میان او و عثمان گذشته بود، خود را به او نزدیک نموده و او را به همکاری با خود دعوت نمودند!»

٨- از سعیدبن مسیب در مورد مخالفت عمّار بن یاسر با حضرت عثمان و در حالی که او سبأی نبود، - تحت تأثیر سبأیان قرار گرفته بود - سؤال کردند؟

سعیدبن مسیب گفت: میان عمار بن یاسر و عباس بن عتبه نزاعی روی داد و یکدیگر را مورد اتهام ناروای «قذف» قرار دادند، حضرت عثمان بر اساس موازین شرعی دستور مجازات هر دوی آن‌ها را صادر نمود و همین موضوع سبب ایجاد اختلاف و نزاع میان خانوادة عمار و خانوادة عباس‌بن عتبه گردید و سبب دلخوری عمار از حضرت عثمان نیز شده بود![٦٤].

٩- مبشّر از سالم بن عبدالله بن عمر در مورد اسباب حمایت محمدبن ابی‌بکر از سبأیان در برابر حضرت عثمان سؤال کرد.

سالم گفت: کینه‌توزی و طمع‌ورزی عامل اصلی آن بود.

مبشّر گفت: چرا محمدبن ابی‌بکر دچار کینه‌توزی و طمع‌ورزی بود؟!

سالم گفت: محمدبن ابی‌بکر به خاطر منزلت پدرش حضرت ابوبکر، از منزلت ویژه‌ای برخوردار بود، اما عده‌ای او را فریب داده و دچار غرور و خودسری نموده بودند!.

او کار خلافی را مرتکب گردید و حضرت عثمان او را مورد بازخواست قرار داد و به خوردن شلاق محکوم شد، حضرت عثمان حاضر نشد حکم الهی را در مورد او به اجرا نگذارد!.

این قضیه باعث ایجاد کینه و در دل او شد و در مقابل حضرت عثمان موضعگیری نمود، حضرت عایشه او را مذمّم یعنی مذموم نام می‌بردند[٦٥].

١٠- این سخنان را با پرسشی که مورخ بزرگ امام ابن کثیر رحمه‌الله مطرح نموده و پاسخ‌های سنجیده‌ای که به آن داده، خاتمه می‌دهیم.

او می‌گوید: اگر کسی بگوید: در حالی که جمع زیادی از بزرگان اصحاب در مدینه بودند، چگونه بود که از حضرت عثمان حمایت نکردند تا سرانجام سبأیان شورشی او را به قتل رسانیدند؟!

به این پرسش از چند جهت می‌توان پاسخ داد:

یکم: هیچ یک از اصحاب فکر نمی‌کردند که خوارج باند عبدالله بن سبای یهودی، کارشان در نهایت به کشتن حضرت عثمان می‌انجامد! زیرا آنان در مورد کشتن او چیزی بر زبان نیاورده و حتی بسیاری از آنان در آغاز اساساً در اندیشة کشتن او نبودند!

آنان ابتدا او را بر سر یک سه راهی قرار دادند: یا استعفا بدهد، یا مروان‌بن حکم را به ایشان تحویل بدهد! یا او را خواهند کشت!

بسیاری از اصحاب انتظار داشتند که حضرت عثمان یا مروان را تحویل آن‌ها داده، یا خود از مقام خلافت استعفا بدهد! و بدین ترتیب آن بحران را پشت سر بگذارد.

در واقع - همچنان که گفته شد: اصحاب رسول خدا فکر نمی‌کردند که کار به کشته شدن حضرت عثمان بیانجامد و آن گروه یاغی تا به آن حد جرأت پیدا کنند که خلیفه مسلمانان را از پای درآوردند!

دوم: اصحاب رسول خدا  ج از حضرت عثمان دفاع کرده و در برابر مهاجمان آشوبگر به سختی ایستادگی نموده و تعدادی از آن‌ها در نهایت به شهادت رسیدند!

اما وقتی سیر حوادث شکل دیگری پیدا کرد، حضرت عثمان به فرزندان اصحاب که برای محافظت از او در منزلش مستقر شده بودند، دستور داد به هیچوجه دست به اسلحه نبرند و آنان را به سختی سوگند داد که به خانه‌های خویش بازگردند، آنان علیرغم میل باطنی به دفاع و از روی نارضایتی دستور حضرت عثمان را اطاعت کردند، زیرا اجرای امر امیر و خلیفه را عبادت می‌شمردند و مخالفت با او را معصیت می‌دانستند!

سوم: سرکردگان و طراحان توطئه برای خود وقت مناسبی را برای اشغال مدینه انتخاب کرده بودند، زیرا در آن وقت از سال بسیاری از اهل مدینه به حج رفته و تنها تعداد کمی از کسانی که می‌توانستند شمشیر به دست بگیرند، در مدینه باقی مانده بودند.

پس از آنکه شورشیان فریب ‌خوردۀ عبدالله بن سبای یهودی متوجه حرکت سپاهیانی از مصر و شام و بصره و کوفه برای حمایت از حضرت عثمان شدند، و زمان بازگشت حجاج را نزدیک دیدند، هدف اصلی خود را که کشتن حضرت عثمان بود به جلو انداختند! تا قبل از رسیدن آن‌ها کار را یکسره کنند!

چهارم: تعداد شورشیان در مقایسه با مردم مدینه بسیار بود، آنان سه هزار نفر بودند، و به خاطر آنکه مجاهدین مسلمان اهل مدینه در مرزهای مختلف مشغول پاسداری و رویارویی با دشمنان بودند، افراد کافی برای رویارویی با آن‌ها در مدینه وجود نداشت.

از طرف دیگر بسیاری از اصحاب خود را از درگیر شدن با بحران کنار کشیده و در خانه‌های خویش ماندند، هر کس هم که به مسجد می‌آمد، برای محافظت از جان خود شمشیرش را به همراه می‌آورد.

چنانچه اگر آن عده از بزرگان اصحاب که در مدینه بودند، می‌خواستند، شورشیان را از اطراف خانة حضرت عثمان دور کنند از عهدة آن برنمی‌آمدند!

از طرفی بزرگانی مانند حضرت علی و طلحه و زبیر  ش فرزندان جوان خود را برای دفاع از حضرت عثمان به منزل او فرستاده بودند و آنان به بهترین صورت به مسئولیت خویش عمل کردند و با خوارج شورشی به رویارویی پرداختند، تنها زمانی از مقابله با آن‌ها دست برداشتند که حضرت عثمان از ایشان خواست شمشیرهایشان را در نیام کرده، و به خانه‌های خویش بازگردند!

این ادعا که برخی مطرح می‌نمایند که بعضی از اصحاب مانند: حضرت علی و طلحه و زبیر، حضرت عثمان را تنها گذاشتند و به کشته شدن او راضی بودند، ادعای دروغ و باطلی بیش نیست!.

رضایت هیچ یک از اصحاب به کشته شدن حضرت عثمان نه این‌که صحت ندارد، بلکه همۀ اصحاب از آن به شدت ناراضی بوده و قاتلین او را مورد لعن و نفرین قرار دادند!.

اما کسانی همچون عمار یاسر آرزو می‌کرد که: کاش حضرت عثمان از مقام خلافت استعفا می‌داد!

خداوند شهید بزرگوار حضرت عثمان و همه اصحاب رسول خدا را مورد رحمت و مشمول رضایت خود فرماید[٦٦].

[٦٤]- تاریخ طبری: ج ٤ ص ٣٩٩.

[٦٥]- تاریخ طبری : ج ٤ ص ٤٠٠.

[٦٦]- منبع: خلفای راشدین از خلافت تا شهادت (تحقیق و تحلیلی کارشناسانه از رویدادهای عصر خلفای راشدین)، تألیف: دکتر صلاح عبدالفتاح الخالدی.