٤- عبدالله بن عمر رضی الله عنه
عائشه ل میگوید: مردی را به مانند عبدالله بن عمر ندیدهام که خداوند او را از امور مردم سالم داشته و بر روش پیشینیان خود استوارتر باشد[١٨٥]. از سعدی بن جبیر روایت است که گفت: عبدالله بن عمر بر ما عبور کرد و ما امیدوار بودیم که سخن نیکویی را به ما بگوید. مردی از ما پیشدستی کرد و نزد وی رفت و گفت: ای ابوعبدالرحمان در مورد جنگ در فتنه برای ما صحبت کن، زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ﴾ [البقرة: ١٩٣]. «و با آنان پیکار کنید تا فتنهای باقی نماند».
پس عبدالله گفت: مادرت به عزایت بنشیند، میدانی فتنه چیست؟! محمد با مشرکان میجنگید و فتنه ورود به دین آنان- مشرکان- است و مانند جنگ شما بر سر بدست گرفتن حکومت نبود[١٨٦]. از نافع روایت است که مردی به ابن عمر گفت: ای ابوعبدالرحمان شنیدهای که خداوند میفرماید:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ﴾ [الحجرات: ٩].
«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید».
پس عبدالله گفت: اینکه از این آیه پند بگیرم و جنگ نکنم برای من بهتر از این است که از آیهای پند بگیرم که در آن خدای متعال میفرماید:
﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا﴾ [النساء: ٩٣].
«وکسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد (و از ایمان او باخبر بوده و تجاوزکارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، کافر بشمار میآید و) کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا میماند». مگر نمیبینی که خدای متعال میفرماید: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ﴾ [البقرة: ١٩٣] ما در زمان رسول خدا که تعداد مسلمانان اندک بود این کار را کردیم و فرد به خاطر ترس از این که او را میکشتند یا برده میکردند در دین خود دچار فتنه میشد- یعنی روی از دین خود بر میگرداند- اما چون تعداد مسلمانان افزایش یافت دیگر فتنه باقی نماند[١٨٧].
روایت است که امیرالمؤمنین علی، ابن عمر و سعد بن أبی وقاص را به خاطر این موضعی که داشتند مورد تمجید قرار داد و در مورد آنان گفت: آفرین و مرحبا بر این موضعی که سعد بن مالک و عبدالله بن عمر گرفتند که اگر نیک است ثواب بزرگی دارد و اگر گناه باشد خطای آناندک است[١٨٨]. در روایت دیگری آمده است: آفرین و مرحبا بر این موضعی که سعد بن مالک و عبدالله بن عمر گرفتند. به خدا قسم اگر این کار آنان گناه باشد، کوچک و مورد مغفرت است و نیک باشد ثواب آن بزرگ و در خور ستایش است[١٨٩].
خطابی میگوید: ابن عمر از آن دسته از صحابهای بود که بیشترین پرهیز را از وقوع در فتنه داشت و مردم را از افتادن در آن برحذر میداشت. وی تا زمان فتنه عبدالله بن زبیر زنده بود و در جنگ همراه او نشد و از او دفاع نکرد، اما در نماز همراه او میشد و اگر نمیتوانست با او نماز بخواند با حجاج بن یوسف نماز میخواند و میگفت: اگر فرمانداران ما را بهسوی خدا دعوت کردند دعوتشان را اجابت مینماییم و اگر بهسوی شیطان فراخواندند آنان را رها میکنیم[١٩٠].
ابن تیمیه میگوید: از وقتی که عثمان به قتل رسید مردم متفرق گشتند و عبدالله بن عمر آن مرد صالح به مکه رفت و هم چنان از فتنه کناره جست و با کسی بیعت نکرد تا اینکه مردم در مورد خلافت معاویه به اتفاق نظر رسیدند- و او هم با معاویه بیعت کرد- گرچه به علی علاقه داشت و معتقد به این بود که علی مستحق خلافت میباشد و او را میستود و دوست میداشت و کسانی را که به او طعن میزدند مورد مذمت قرار میداد و فقط در جنگهای فتنه بود که از موافقت با علی امتناع ورزید[١٩١].
[١٨٥]- مصنف ابن أبی شیبة٨/٢٥٩.
[١٨٦]- صحیح البخاری ٨/٩٥.
[١٨٧]- سیر أعلام النبلاء ٣/٢٢٨-٢٢٩.
[١٨٨]- مجموع الفتاوی٤/٤٤٠.
[١٨٩]- سیر أعلام النبلاء١/١١٩-١٢٠؛ مجمع الزوائد٧/٢٤٦.
[١٩٠]- العزلة، خطابی، ص٢٠-٢١.
[١٩١]- منهاج السنة٦/٢٨٥.