جنگ جمل

فهرست کتاب

٣- در غزوه أحد، بهشت بر طلحه واجب شد

٣- در غزوه أحد، بهشت بر طلحه واجب شد

از جابر روایت است که گفت: در روز جنگ أحد وقتی که مسلمانان عقب نشینی کردند رسول خدا در گوش‌های همراه با دوازده نفر از جمله طلحه بود. مشرکان بهای‌شان رسیدند، پس پیامبر فرمود: چه کسی به مصاف این مردم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پیامبر فرمود: فعلاً صبر کن. پس مردی از انصار گفت: من بروم؟ پس او رفت و جنگید و به شهادت رسید. سپس رسول خدا نگاه کرد و دید که مشرکان می‏آیند، پس فرمود: چه کسی به مصاف این قوم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پیامبر فرمود: فعلاً صبر کن. پس مردی از انصار گفت: من. پیامبر فرمود: تو برو. پس او جنگید و به قتل رسید. پس وضعیت به همین شکل ادامه یافت تا این‌که فقط طلحه در کنار رسول خدا باقی ماند. پس پیامبر فرمود: چه کسی به مصاف این مردم می‏رود؟ طلحه گفت: من. پس طلحه به‏اندازه آن یازده نفر جنگید تا این‌که انگشتانش قطع شد و گفت: آخ. پس رسول خدا فرمود: اگر می‏گفتی «بسم الله» ملائک در حالی که مردم به تو نگاه می‌کردند تو را بالا می‏بردند. سپس خداوند مشرکان را دفع کرد[٦٥٣]. امام احمد روایت کرده است: اگر می‏گفتی «بسم الله» در حالی که در دنیا زنده هستی می‏دیدی که در بهشت برای تو خانه‌ای بنا می‌شد[٦٥٤]. از قیس بن حازم روایت است که گفت: طلحه را دیدم که دستش به خاطر این‌که با آن در نبرد أحد از رسول خدا محافظت کرده بود شل شده است[٦٥٥]. طلحه در این نبرد ٣٩ یا ٣٥ زخم برداشت و و انگشت سبابه و انگشت کناری آن وی شل شد[٦٥٦]. ابوداود طیالسی از عائشه روایت کرده که گفت: وقتی که ابوبکر بهیاد نبرد أحد می‏افتاد می‏گفت: آن روز، کاملاً از آن طلحه بود[٦٥٧]. از عائشه وام اسحاق دختران طلحه روایت است که گفتند: پدر ما در روز نبرد أحد بیست و چهار زخم برداشت یکی از آن‌ها زخمی‏بود که بر سرش وارد شد و چهار گوش بود و رگش قطع شد و انگشتانش شل شد، اما سائر زخم‌ها بر بدنش وارد گشت. وی در اثر این زخمها حالت بیهوشی پیدا کرد اما رسول خدا را به عقب برگرداند و هرگاهیکی از مشرکان به وی می‏رسید از پیامبر دفاع می‌کرد و با آن مشرکان می‏جنگید تا این‌که پیامبر را به کناره دره تکیه داد[٦٥٨]. به همین دلیل رسول خدا در مورد وی فرمود: به خاطر این کاری که طلحه برای رسول خدا کرد بهشت برای او واجب شد[٦٥٩].

[٦٥٣]- السلسلۀ الصحیحۀ، شماره ٢١٧١. حدیث در همه طرق روایت خود حسن است.

[٦٥٤]- فضائل الصحابۀ، شماره١٢٩٤. سند آن صحیح است.

[٦٥٥]- فتح الباری، شماره ٤٠٦٣.

[٦٥٦]- همان ٧/٣٦١؛ أصحاب الرسول١/٢٦٤.

[٦٥٧]- فتح الباری٧/٣٦١.

[٦٥٨]- سیر أعلام النبلاء١/٣٢.

[٦٥٩]- صحیح الجامع، البانی، شماره٢٥٤٠.