جنگ جمل

فهرست کتاب

٢- امیرالمؤمنین علی، عائشه را با عزت و احترام به مأمن خود برمی‏گرداند

٢- امیرالمؤمنین علی، عائشه را با عزت و احترام به مأمن خود برمی‏گرداند

علی برای عائشه هر چه بایسته بود از مرکب و توشه و لوازم فراهم کرد و همه کسانی را که همراه وی آمده بودند و سالم مانده بودند همراهش فرستاد، مگر آنانی که می‌خواستند بمانند. چهل نفر از زنان معتبر بصره را برای همراهی وی بگزید و گفت: ای محمد بن حنفیه تدارک ببین و او را برسان. وقتی که روز حرکت عائشه رسید علی پیش وی آمد و مردم هم حاضر شدند. پس عائشه برون شد و مردم با وی وداع گفتند و او نیز با مردم وداع کرد و گفت: ای فرزندان من، ما به سبب توقع یا زیادت جوئی از همدیگر گله‏ها داشتیم، هر که از این باب چیزی شنیده به آن اعتنا نکند. به خدا سابقاً میان من و علی چیزی نبوده جز آنچه میان زن و اقوام شوهرش روی می‏دهد، ولی او با وجود گله‏ام نزد من از نیکان است. علی گفت: ای مردم به خدا راست و نکو گفت، میان من و او چیزی جز این نبود. وی در دنیا و آخرت همسر پیامبر شما است. عائشه روز شنبه از آغازین روزهای رجب سال سی و ششم حرکت کرد. علی چند مایل او را بدرقه کرد و فرزندان خود را به مدت یک روز همراه او فرستاد[٥٥٢].

با این رفتار بزرگوارانه‌ای که امیرالمؤمنین علی از خود نشان داد، می‏بینیم که ایشان وصیت رسول خدا به خود را به اجرا درآورد که به وی فرمود: میان تو و عائشه چیزی روی خواهد داد. علی گفت: ای رسول خدا، من؟ پیامبر فرمود: آری. علی گفت: من؟ پیامبر فرمود: آری. علی می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا من شقی‌ترین آنان هستم. پیامبر فرمود: خیر، لکن اگر این مسأله روی داد عائشه را به مأمنش برگردان[٥٥٣].

کسانی که گمان می‏برند عائشه به این دلیل به بصره رفت که از علی به خاطر موضعی که در ماجرای افک نسبت به او گرفت آزرده بود، زیرا وقتی که منافقان عائشه را متهم به زنا ساختند، رسول خدا در مورد جدا شدن از عائشه با علی مشورت کرد و علی گفت: «ای رسول خدا، خداوند شما را در تنگنا قرار نداده و غیر از او زنان زیادی وجود دارند و اگر از خادم سوال کنید راستش را به شما می‌گوید» این سخن آنان درست نیست، زیرا علی این سخن را به خاطر ترجیح جانب رسول خدا بیان کرد، چه دید کهایشان به خاطر این قضیه دچار ناراحتی و تشویش و اضطراب شده‌اند و رسول خدا غیرت زیادی داشت. به همین دلیل علی مصلحت را در این دید که اگر رسول خدا از وی جدا شود ناراحتی و تشویش خاطر ایشان برطرف می‌شود و چون برائت و پاکی عائشه معلوم گردد برای رسول خدا ممکن است که به وی رجوع نماید و در واقع کمترین ضرر را برای دفع ضرر بزرگ‌تر انجام دهد[٥٥٤].

امام نووی می‌گوید: علی چنین باور داشت که این کار به مصلحت رسول خدا است. وی وقتی به این کار اعتقاد یافت که دید رسول خدا به خاطر این قضیه دچار اضطراب و آزردگی شده‌اند پس جهت خیرخواهی و برگرداندن آسایش به رسول خدا همه تلاش خود را به کار گرفت[٥٥٥]. علی با کمترین کلمه‌ای که از آن توهین و تهمت به عائشه برداشت شود در مورد عائشه سخن نگفت و فقط همین را به رسول خدا گفت: خداوند بر شما سخت نگرفته است[٥٥٦] و سپس برگشت و از سر خیرخواهی به رسول خدا گفت: اگر از خادم سوال کنید راستش را به شما می‌گوید[٥٥٧]. پس علی در ابتدا رسول خدا را دعوت کرد که قبل از این‌که از عائشه جدا شود در مسأله تأمل و دقت نماید، یعنی از نصیحت اول خود به رسول خدا مبنی بر طلاق دادن عائشه برگشت و نصیحت دیگری را به ایشان عرضه داشت و گفت که در مورد این موضوع از خادم عائشه سوال نماید و حقیقت را جویا شود[٥٥٨]. رسول خدا هم از کنیزی که بیشترین ارتباط را با عائشه داشت سوال کرد و آن کنیز تأکید کرد که جز خیر چیزی از عائشه سراغ ندارد. رسول خدا همان روز که از آن کنیز سوال کرد از خانه جهت اتمام حجت با عبدالله بن أبی بیرون رفت و فرمود: اگر من عبدالله بن أبی را به خاطر این که مرا در مورد خانواده‌ام آزار رسانده است مجازات نمودم چه کسی عذر مرا بیان می‏کند[٥٥٩]، به خدا جز خیر از خانواده‌ام سراغ ندارم[٥٦٠]. به درستی که نصیحت علی به نفع عائشه تمام شد، زیرا رسول خدا به خاطر اطلاعی که از خیر بودن و نیک بودن خانواده‌اش یافت بر باور ایشان افزوده شد[٥٦١].

به درستی که موضع علی در ماجرای افک باعث و بانی این نشد که عائشه از علی خشمگین باشد، یا به این خاطر از او چنان کینه بر دل بگیرد که او را وادارد که به دروغ علی را متهم به قتل عثمان کند و تعداد زیادی از مسلمانان را علیه او بشوراند، اما پژوهشگرانی که در دام روایات جعلی شیعیان رافضی افتده‌اند دست به چنین اظهار نظرهایی زده‌اند.

[٥٥٢]- تاریخ طبری٥/٥٨١.

[٥٥٣]- مسند احمد٦/٣٩٣. سند آن حسن است.

[٥٥٤]- دور المرأة السیاسی، ص٤٦٢.

[٥٥٥]- شرح نووی بر صحیح مسلم٥/٦٣٤.

[٥٥٦]- صحیح البخاری، شماره٤٧٨٦.

[٥٥٧]- همان.

[٥٥٨]- دور المرأة السیاسی، ص٤٦٢.

[٥٥٩]- اصل عربی این واژه «من يعذرنی» است و با ذال مکسور به این معانی وارد شده است: من يلومه على فعله ولا يلومنی على فعلی يا من يقوم بعذری إذا جازيته بصنعهیا من ينصرنی. مترجم

[٥٦٠]- صحیح البخاری، شماره٤٧٨٦.

[٥٦١]- دور المرأة السیاسی، ص٤٦٢.