جنگ جمل

فهرست کتاب

ب- آیا زبیر رضی الله عنه از ثروتمندان بود؟

ب- آیا زبیر رضی الله عنه از ثروتمندان بود؟

نص سابق بیان گر این است که زبیر از مالداران و ثروتمندان معروف و مشهور نبود، بلکه وی احساس تنگدستی داشت و اموال و دیونی که بر ذمه داشت فکر او را مشغول کرده و برایش بسیار با اهمیت بود و از این می‏ترسید که زمین‌ها و املاکش کفاف اموالی را که بر ذمه دارد نکند. هم چنین این نص بیانگر این است که عبدالله بن زبیر هم به مانند پدرش اعتقاد داشت و فکر می‌کرد که بدهیهای زبیر بیشتر از دارایی‌های وی باشد. زبیر به عبدالله می‌گوید: آیا فکر می‏کند که بدهیها چیزی از دارایی‌هایمان را برای ما باقی بگذارد؟ اما عبدالله جوابی برای سوال پدرش نمی‏یابد و اگر چیزی غیر از نظر پدرش را اعتقاد داشت در آن وقت حساس و دشوار با اطمینان جواب پدرش را می‏داد و می‏گفت که پیش بینی و برداشت زبیر درست نیست و اموال کفاف بدهی را می‏کند، اما می‏بینیم که عبدالله بن زبیر به صورت صریح در مورد برداشت خود در مورد کم بودن اموال سخن می‌گوید و هنگامی‏که زبیر به او گفت اگر اموال کم بود در مورد جبران آن از مولایم کمک بگیر، عبدالله به او می‌گوید: مولایت چه کسی است؟ و در آن هنگام عبدالله انتظار داشت که از آن مولای مورد نظر زبیر در مورد پرداخت بدهیها کمک خواهد گرفت. هیچ کسی ادعا نمی‏کند که عبدالله از دارایی و املاک پدرش اطلاع و شناخت نداشته است، زیرا در آن هنگام عبدالله سی و پنج سال داشت و کسی که در چنین سن و سالی باشد شأن وی این است که دستیار و مددکار پدر خود بوده و به احوال و اموال او آگاه است، خصوصاً این‌که پسر بزرگ خانواده باشد. این‌که زبیر از عبدالله سوال نمود: «آیا فکر می‏کند که بدهی‌ها چیزی از دارایی‌هایمان را برای ما باقی بگذارد؟» بر این گواهی دارد که عبدالله از احوال و اموال پدرش مطلع بوده است و حتی عبدالله تصریح می‏کند که ادای بدهی‌ها کار آسانی نیست و می‌گوید: هرگاه در غم پرداخت بدهیش گیر می‌کردم می‏گفتم: ای مولای زبیر آن را به جای زبیر ادا کن و خداوند هم آن را ادا می‌کرد[٦٣٣]. از جمله چیزهای دیگری که بر این گواهی دارند که زبیر در شمار ثروتمندان و افراد متمول نبوده و انتظار و توقع او در مورد تناسب اموال وی با بدهی‌ها بجا بوده است این است که حکیم بن حزام- پسر عموی زبیر- وقتی که به عبدالله بن زبیر می‏رسید به وی می‏گفت: فکر نمی‏کنم بتوانید این بدهیها را پرداخت کنید، اگر نتوانستید آن‌ها را پرداخت کنید از من کمک بگیرید[٦٣٤]. دلیل چهارم این است که عبدالله بن جعفر نزد عبدالله بن زبیر می‏آید- زیرا چهارصد هزار درهم نزد زبیر طلب داشت- و به او می‌گوید: اگر بخواهید آن را از شما نمی‏گیرم. عبدالله بن زبیر در جواب وی گفت: خیر. عبدالله بن جعفر گفت: اگر می‌خواهید قرض مرا به آخر بیندازید (و اگر دست آخر چیزی باقی ماند با آن قرض مرا ادا کنید)[٦٣٥].

این شهادت دو نفر از بزرگان صحابه بر این است که دارایی‌های زبیر کفاف بدهی او را نمی‏کند و چنین فکر می‌کنند که او به کمک نیاز دارد. هم چنین این دو نفر از کسانی بودند که با زبیر رابطه داشتند و او را می‏شناختند و به احوال و وضعیت او آگاه بودند، چه یکی از آنان حکیم بن حزام پسر عموی زبیر و دیگری عبدالله بن جعفر پسر خاله او بود، زیرا مادر زبیر، صفیه دختر عبدالمطلب و عمه رسول خدا بود و عبدالله با زبیر بده بستان و سر و سرّ زیادی داشت. این چهار دلیل که شکی در آن‌ها وجود ندارد بیانگر این امر هستند که زبیر فردی ثروتمند نبود[٦٣٦]. اما با این وجود در مورد ثروت و بی نیازی زبیر و بردگان و اسب‌های او سخنان زیادی شائع شده است. در برخی از منابع آمده است که وی هزار برده داشت و این بردگان هر روز به وی خراج می‏دادند، اما حتی یک درهم از آن‌ها هم وارد خانه زبیر نمی‌شد، بلکه وی همه آن‌ها را صدقه می‏داد[٦٣٧]. اما مستشرق مشهور، ویل دورانت، هزار را ده هزار بیان داشته و می‌گوید: زبیر ده هزار برده داشته و هزار اسب نیز به آن افزوده است[٦٣٨] و بالطبع این مستشرق باهوش این خبر را که زبیر خراج بردگان خود را صدقه می‏داده است حذف کرده است[٦٣٩]. اما باید گفت که این خبر در مقابل خبر بخاری ایستادگی ندارد، زیرا در آن آمده است: وقتی که زبیر کشته شد جز این موارد دینار و درهمی‏نداشت: چند قطعه زمین که یکی از آن‌ها در غابه در اطراف مدینه بود، یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در کوفه و یک خانه در مصر[٦٤٠]. این روایت واضح و روشن است زیرا به شیوه حصر، دارایی‌های زبیر را بیان کرده است و این موارد را در این مقام بیان می‏کند که عبدالله در مورد بدهی‌ها و نحوه ادای آن دچار غم و محنت و تنگنا بود، پس اگر زبیر هزار برده می‏داشت، در این روایت ذکر می‌شد و بهای آن‌ها ارزش و قیمتی می‏داشت، زیرا آیا هزار برده در کمترین تخمین دو هزار درهم ارزش ندارد؟![٦٤١] و در این صورت ارزش بردهها غالب بدهی زبیر را ادا می‌کرد. البته این به فرض این است که بردگان زبیر را هزار نفر بدانیم، اما اگر سخن موهوم ویل دورانت را بپذیریم که وی ده هزار برده داشته است، معنای آن ابطال روایت بخاری از اساس می‏باشد، زیرا بهای ده هزار برده و هزار اسب- هر قدر هم ارزان باشد- برای ادای بدهی‌های وی کفایت می‏کند و ورثه او را غرق ثروت زیادی می‌کرد و دیگر زبیر نیازی به این نداشت که به پسرش بگوید: بزرگ‌ترین دل مشغولی من بدهیهایم است و دیگر از عبدالله سوال نمیکرد: آیا فکر می‏کنی که بدهی من چیزی از اموالم باقی بگذارد؟ و دیگر نیازی نبود که به او وصیت کند: اگر در مورد پرداخت مقداری از بدهی من ناتوان بودی از مولایم کمک بگیر[٦٤٢].

سخن در مورد سیره زبیر و طلحه و عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری وام المؤمنین عائشه با اهداف این کتاب تطابق دارد، از این حیث که سخن در مورد سیره امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و عصر ایشان می‏باشد و این شخصیت‌ها در بحث از عصر امیرالمؤمنین علی، از نقش محوری برخوردار هستند. همچنین چیزهایی که در کتب تاریخ و ادب در مکدر ساختن این افراد بیان شده است در بحث از فتنه ‏های داخلی مطرح می‌شود. پس بیان سیره و اخلاق و صفات آنان بر ما واجب است تا خواننده حقیقت این شخصیت‌ها را بشناسد و تحت تأثیر روایات ضعیف و داستان‌های جعلی ای که مورخان شیعی و رافضی نوشته‌اند و نگاه مردم به این شخصیت‌های بزرگ را مکدر گردانده است، قرار نگیرند. بنابراین سخن در مورد سیره زبیر یا دیگر بزرگان صحابه که در حوادث و وقائع زمان امیرالمؤمنین علی نقش داشته ‏اند با اهداف مؤلف که قصد رساندن آن‌ها از خلال بررسی دوران خلفای راشدین به خواننده را دارد، هماهنگ است.

[٦٣٣]- صحیح البخاری، شماره٣١٢٩.

[٦٣٤]- همان.

[٦٣٥]- همان.

[٦٣٦]- الزبیر بن العوام، الثروۀ و الثورۀ، عبدالعظیم دیب، ص٩.

[٦٣٧]- سیر السلف الصالحین ١/٢٢٧. در سند آن ضعف وجود دارد.

[٦٣٨]- الزبیر بن العوام، الثروة و الثورة، عبدالعظیم دیب، ص١١.

[٦٣٩]- همان١٣.

[٦٤٠]- صحیح البخاری، شماره ٣١٢٩.

[٦٤١]- الزبیر بن العوام، الثروۀ و الثورۀ، عبدالعظیم دیب، ص١٤.

[٦٤٢]- صحیح البخاری، شماره ٣١٢٩.