نشست مشورتی حضرت عثمان با کارگزاران خلافت
پس از آن که مدتی در بصره و کوفه آرامش برقرار گردید، عثمان بن عفان س بارزترین استانداران و کارگزاران خود را در مناطق مختلف برای نشستی مشورتی به مدینه فراخواند! از جمله کسانی که در آن اجتماع حضور پیدا کردند عبارت بودند از: عبدالله بن عامر، معاویه بن ابی سفیان، عبدالله بن سعد، سعید بن عاص و عمروبن عاص
... پس از آنکه اجتماع آنان نشست رسمی خود را آغازکرد، حضرت عثمان خطاب به آنها گفت:
«هر انسانی را یاوران و خیرخواهانی است، و شما وزرا و خیرخواهان و ناصحان من هستید! کارهایی از عدهای سرزده که خود شاهد آن بودهاید! آنان از من درخواست عزل بعضی از کارگزارانم را نمودند، و در پی آن هستند که همة آنچه را که برای آنان نامطلوب است به امور مورد نظرشان تغییر دهم! اینک شما را فراخواندهام که این امور را مورد بحث و بررسی قرار دهید و با هم مشورت کنید و رأی خود را به من بگویید!
عبدالله بن عامر والی بصره گفت: آنان به این دلیل که بیکار و هیچگونه مشغولیتی نداشته و هیچ توجه و اهمیتی به جهاد و خدمت در راه دین خدا و تأمین خیر و مصلحت مردم ندادهاند، آن هیاهو و سر و صداها را راه انداختهاند و همة توان و وقت خود را برای شایعهپراکنی و فتنهانگیزی اختصاص داده، و وقت خود را با آن مسایل پر میکنند و خود را سرگرم مینمایند!
ای امیرالمؤمنین من بر این باورم که آنان را به جهاد در برابر دشمنان اسلام دستور دهی و آنان را داخل سپاه اسلام پراکنده نمایی، و مدتهای طولانی آنها را در مناطق دوردست و مرزهای مملکت اسلامی نگاهداری! تا هیچ فرصت و وقتی غیر از پرداختن به مسایل شخصی خود را نداشته باشند و یا اینکه تنها در مورد سوارکاری و اسلحه و جنگ بیندیشند!؟
پس از پایان سخنان ابن عامر، عثمان بن عفان به سعیدبن عاص رو کرد و گفت: رأی تو چیست؟
سعید گفت: یا امیرالمؤمنین آن بیماری را ریشهکَن کُن آن چه را که در موردش هراس داری ریشهاش را قطع کرده و نابود گردان! فکر میکنم اگر به نظر من عمل کنی راه صواب را در پیش گرفتهای!
عثمان گفت: منظورت چیست؟
سعید گفت: هر دسته و گروهی و حزبی برای خود دارای رئیس و رهبرانی است چنانچه رئیس و یا رهبران آنها از بین بروند آن حزب و یا دسته و جماعت متلاشی خواهد شد، بنابراین من نظرم این است که سر از تن سران شورشیان و فتنهگران جدا کنی! زیرا چنانچه اگر رهبران آنان کشته شوند، بقیه پراکنده میگردند و پس از آن سر و سامان نمییابند!
عثمان بن عفان در مورد نظر سعیدبن عاص گفت: این هم برای خود نظری است، اما در این مورد آزادی عمل لازم را نداریم.
منظور حضرت عثمان این بود که این رأی رأی صحیح و قاطع و باعث ریشهکن نمودن فتنه است، اما مشکل جدی و حساس در مورد آن، اقدام به کشتن کسانی است که در ظاهر مسلمانند! و چگونه خلیفه مسلمانان به خود اجازه دهد که مردم و زیردستان خود را به قتل برساند!؟
این پاسخ حضرت عثمان بن سعیدبن عاص مشابه پاسخی بود که رسول خدا ج به پیشنهاد حضرت عمر فاروق داد؟ حضرت عمر س به رسول خدا پیشنهاد نمود که عبدالله بن ابی را به خاطر ایجاد تفرقه در میان مسلمانان در غزوه بنی المصطلق به قتل برساند!
حضرت عمر گفت: یا رسولالله اجازه بفرما گردن او را بزنم!
رسول خدا ج در پاسخ به او فرمود: آن وقت مردم میگویند: محمد اصحاب خود را به قتل میرساند!
حضرت عثمان نیز انگار میگفت: مردم خواهند گفت: خلیفه اسلام، مسلمانان زیر دست خود را میکشد!
پس از آن که حضرت عثمان رأی معاویه بن ابیسفیان را جویا شد:
معاویه گفت: رأی من این است که همة والیان و کارگزاران، پس از بازگشت به منطقة مسئولیت خود، با قاطعیت تمام امور را سر و سامان دهند! و من قول میدهم که در شام مشکلی پیش نیاید و آرامش آنجا را تضمین میکنم!
عبداللهبن سعد ابیسرح گفت: بسیاری از مردم اهل طمعاند، از بیتالمال هدایایی را به ایشان بدهید، تا با خلیفه مسلمانان و کارگزاران او الفت و محبت پیدا کنند!
اما عمروبن عاص پیشنهاد عجیبی را مطرح نمود او خطاب به حضرت عثمان گفت: من بر این باورم که در مورد مردم تصمیماتی را اتخاذ کردهای که برایشان ناخوشایند است! سعی کن راه اعتدال را در پیش گیری! اگر چنین نمیکنی اراده کن و استعفا ده! اگر نه، با قوت و قاطعیت برخورد کن و استوار و ثابت قدم باش!
حضرت عثمان از سخنان عمروبن عاص تعجب کرد، نمیدانست که او در بیان آن سخنان جدی نیست بلکه بر اساس زیرکی و هوشیاری خاصی آن را بیان نموده، تا پیامی را به گوش دیگران برساند!
به همین خاطر پس از پایان اجتماع و متفرق شدن اجتماعکنندگان، عمروبن عاص نزد حضرت عثمان آمد و به او گفت:
«یا امیرالمؤمنین! تو خیلی بیشتر از اینها برایم گرامیتری! اما میدانستم افرادی بسیاری سخنان و دیدگاههای ما را در حضور تو میشنوند! و آن سخنان را به مردم میرسانند! دوست داشتم سخنانی را که نسبت به تو گفته به آنان ابلاغ نمایند! تا اعتمادشان نسبت به من جلب شده، و فکر کنند که من با تو سر مخالفت دارم، و اگر آنان به من اعتماد کنند، به بسیاری از طرح و توطئههای آنان پی خواهم برد، و در نتیجه برای تو و مسلمانان خیر و منافعی را جلب خواهم کرد و شر و مضاری را دفع خواهم نمود!»[٢٠].
در اینجا به هوشیاری و دوراندیشی عمروعاص آفرین باید گفت: و از خداوند برای او آرزوی رضایت و مغفرت نمود!
پس از پایان اجتماع حضرت عثمان والیان و کارگزاران و استانداران خود را به محلهای مأموریتشان روانه گردانید، و دیدگاههای آنان را مورد ملاحظه قرار داد. لازم به یادآوری است آن اجتماع در سال ٣٤ هجری برگزار گردیده بود.
[٢٠]- تاریخ طبری: ج ٤ ص ٣٣٣ – ٣٣٥.