جنگ جمل

فهرست کتاب

بازگشت باند برانداز به مدینه

بازگشت باند برانداز به مدینه

گروه سبأیه مصر در آغاز ماه ذی‌القعده، با دل پر از خشم و کینه نسبت به حضرت عثمان به مدینه بازگشتند و عزم خود را برای عزل او جزم نمودند!

شورشیان توطئه‌گر باند عبدالله بن سبا که اهل کوفه و بصره بودند، به همان بهانه دوباره راه بازگشت به مدینه را در پیش گرفته و همة آنان قصد داشتند کار را یکسره کنند و عثمان بن عفان را به هر صورتی که شده از میان بردارند!

مردم مدینه با دیدن هزاران نفر از سپاهیان سبأیه که خیابان‌ها و راه‌های مدینه را بسته و اشغال نموده بودند، یکه خوردند! و این پرسش برای آن‌ها مطرح شده بود که آنان چرا به مدینه بازگشتند!؟ مگر با حضرت عثمان به توافق‌هایی نرسیده و مشکل حل و فصل نشده بود؟! آیا با رضایت از آن توافق‌ها به‌سوی ممالک خود به راه نیافتاده بودند؟! اکنون چرا برگشته‌اند؟!

سرکردگان باند فریبکار سبأیه نامة منسوب به حضرت عثمان را نزد بزرگان اصحاب برده و ضمن شکایت از اقدام حضرت عثمان دلیل بازگشت و شورش آنان را مضمون آن نامه بیان کردند!

حضرت علی‌ بن ابی طالب  س همراه با نامه و جوان سیا‌ه‌پوست و شتر به خانه حضرت عثمان رفت و خطاب به او فرمود: آیا این جوان پیشخدمت توست؟

حضرت عثمان فرمود: آری!

حضرت علی فرمود: آیا این شتر متعلق به توست؟

حضرت عثمان فرمود: آری شتر هم مال من است!

حضرت علی فرمود: آیا این نامه را تو نوشته‌ای؟

حضرت عثمان پس از رؤیت نامه گفت: نه اصلاً من چنین نام‌های را ننوشته‌ام! و به خداوند متعال سوگند یاد نمود که نه خود این نامه را نوشته و نه به کسی دستور داده که آنرا بنویسید و از اعزام آن جوان و کسی که نامه را نوشته هیچگونه اطلاعی ندارم!!

حضرت علی و دیگر اصحاب از آنجا که می‌دانستند حضرت عثمان هیچگاه به دروغ به نام خداوند سوگند نمی‌خورد، به صحت سخنان او پی بردند! اما متوجه شدند که کسی آن نامه را جعل نموده و از طرف عثمان آن را نوشته و با استفاده از پیشخدمت و شتر حضرت عثمان آن را فرستاده و جوان بطور عمدی دنبال مصریان سبأیه عازم مصر به راه افتاده تا با دیدن نامه حضرت عثمان آنرا بهانه کنند و دست به شورش و طغیان بزنند!

در این جا قضیه‌ای روی داده بود که توجه اصحاب رسول خدا را به خود جلب نمود و آنان را ناچار نمود که در مقابل این توطئه‌ سبأی ابلیسی قرار بگیرند!

حضرت علی بن ابی طالب و محمد بن مسلمه انصاری و طلحه و زبیر  ش با شورشان گروه سبأیه وارد گفتگو و مذاکره شدند! و از ایشان پرسیدند چرا به مدینه بازگشته‌اید؟شما با رضایت به‌سوی ممالک خود حرکت کردید و مشکلی که به خاطر آن ادعا می‌کردید حل و فصل شد، چه چیزی باعث شد از بازگشت به شهر و دیار خود منصرف شوید؟

مصریان سبأی گفتند: پیشخدمت عثمان را در راه سوار بر شتر و در حالی که نام‌های را از طرف عثمان به همراه داشت بازداشت کردیم، به همین دلیل اکنون برای خلع او باز گشته‌ایم!

اصحاب رسول خدا  ج به سبأیان کوفه گفتند: شما چرا به مدینه برگشته‌اید؟

گفتند برای یاری از برادران مصری خود و حمایت از آنان برگشته‌ایم!

حضرت علی و محمدبن مسلمه خطاب به بصریان و کوفیان گفتند: شما از کجا خبر پیدا کردید که مصریان چنین کسی را همراه با آن نامه گرفته‌اید؟ آنان که از جهت غرب به طرف مصر و شما از طرف شرق به‌سوی عراق حرکت کرده بودید!؟ و میان شما فاصلۀ بسیار زیادی بود چگونه از ماجرا مطلع شدید؟! این قضیه‌ای بوده که در مدینه پیش آمده و در پنهانی راجع به آن تصمیم‌گیری شده است!

شورشیان سبأیه گفتند: در مورد موضوع هر گونه که می‌خواهید فکر کنید و هر چه را که دوست دارید بگویید! ما به هر صورت می‌خواهیم عثمان از خلافت برکنار شود! ما به او نیازی نداریم دست از سر ما بردارد و مقام خلافت را رها کند!»[٣٤].

[٣٤]- به تاریخ طبری: ج ٤ ص ٣٥٠ – ٣٥١ و العواصم من القواصم ص ١٠٩ – ١٢٨ و کتاب عثمان بن عفان محمد صادق عرجون ص ١١٧ – ١٢٤ مراجعه شود.