٧- انفاق طلحه در راه خدا
از قبیصه بن جابر روایت است که گفت: من همراه طلحه بودم و کسی را ندیدهام که بیشتر از وی بدون اینکه از وی درخواست بشود اموال زیادی را ببخشد[٦٦٥]. از موسی از پدرش طلحه روایت است که مالی به مقدار هفتصد هزار درهم از حضرموت به دست طلحه رسید. اما آن شب وی بی قرار بود و نمیتوانست بخوابد. پس گفت: فردی که میخوابد و چنین مالی در خانه دارد چه ظنی میتواند به پروردگار خود داشته باشد؟ زن طلحه گفت: تو کجا و برخی از دوستانت کجا! وقتی که صبح شد جفان- جام- و قصاع- کاسه بزرگ- بیاور و آن را تقسیم کن. پس طلحه به زنش گفت: تو زنی موفق و دختر مردی موفق هستی. زن ویام کلثوم دختر ابوبکر صدیق بود. پس چون صبح فرا رسید جفانی را خواست و آن اموال را میان مهاجر و انصار تقسیم کرد و مقدار یک جام را هم برای علی فرستاد. پس زن طلحه به وی گفت: ای ابو محمد، آیا ما از این مال نصیبی نداریم؟ طلحه گفت: پس تا حالا کجا بودهای؟ آنچه باقی مانده برای تو. زن طلحه میگوید: تنها کیسهای باقی مانده بود که در آن قریب هزار درهم قرار داشت[٦٦٦].
از سُعدی بنت عوف مریۀ- زن طلحه- روایت است که گفت: روزی نزد طلحه رفتم اما دیدم که خیلی سرحال نیست. پس به وی گفتم: شما را چه شده است؟ شاید چیزی از زنت دیدهای و موجب ناراحتی شما شده است؟ طلحه گفت: خیر، به خدا قسم تو بهترین زنی هستی که یک مسلمان دارد، مالی دارم که موجب غمگینی من شده است. گفتم: چه چیزی تو را غمگین میکند؟ آن را به قومت بده. طلحه گفت: ای غلام قومم را فراخوان و این مال را در میان آنان تقسیم کن. سعدی میگوید: من از خزانه دار سوال کردم که چقدر به آنان داده است و وی گفت: چهارصد هزار درهم[٦٦٧].
از حسن بصری روایت است که طلحه بن عبید الله زمینی متعلق به خود را به هفتصد هزار درهم فروخت، اما شب از خوف آن مال مضطرب بود و چون صبح کرد آن را میان مردم تقسیم کرد[٦٦٨].
از علی بن زید روایت است که گفت: فردی بدوی نزد طلحه آمد تا از او کمک مالی مسألت کند و خود را خویشاوند طلحه معرفی نمود. پس طلحه گفت: این خویشاوندیی است که قبل از تو کسی به وسیله آن از من چیزی را مسألت نکرده است. من زمینی دارم که عثمان آن را به سیصد هزار درهم به من داد. این زمین مال تو باشد و اگر خواستی آن را به عثمان میدهم و پول آن را به تو میپردازم. فرد بدوی گفت: آری من بهای آن را میخواهم. پس طلحه آن را به وی داد. هر کس از بنی تیم نیازمند و عیالوار میبود طلحه به او کمک میکرد و قرضش را پرداخت مینمود. وی هر سال ده هزار درهم برایام المؤمنین عائشه میفرستاد[٦٦٩]. وی طلحة الخیر و طلحة الفیاض و طلحة الجود بود[٦٧٠]. به خاطر عطاها و بخششهای زیاد طلحه در امور خیر، رسول خدا او را فیاض نامید. حاکم از موسی بن طلحه روایت کرده که طلحه در روز نبرد ذی قرد[٦٧١] شترانی را قربانی نمود و چاهی حفر کرد و به آنان غذا و نوشیدنی داد. پس رسول خدا فرمود: «يا طلحة الفياض». به همین دلیل او طلحه الفیاض نامیده شد[٦٧٢].
[٦٦٥]- الحلیۀ ١/٨٨؛ سیر أعلام النبلاء١/٣٠.
[٦٦٦]- سیر أعلام النبلاء ١/٣٠-٣١.
[٦٦٧]- مجمع الزوائد ٩/١٤٨. هیثمی میگوید: طبرانی آن را روایت کرده و راویان آن ثقه هستند.
[٦٦٨]- سیر أعلام النبلاء ١/٣٢.
[٦٦٩]- همان٣١.
[٦٧٠]- تاریخ الإسلام، عهد الخلفاء الراشدین، ص٥٢٧.
[٦٧١]- آبی در فاصله دو شبانه روزی مدینه که مابین مدینه و خیبر قرار دارد. النهایة٤/٣٧.
[٦٧٢]- البدایة و النهایة٧/٢٥٨.