(۲۲) آداب سلام کردن
نخستین بار که خداوند دستور سلام دادن را داد، وقتی بود که به آدم ÷گفت که باید به فرشتگان سلام کند. در بخاری آمده است: هنگامیکه خداوند آدم را آفرید به او گفت: برو و به این فرشتگان سلام کن، و ببین چه جوابی به تو خواهند داد، كه این تحیت تو و ذریه تو است، سپس آدم سلام کرد و گفت: السلام علیکم، آنان همه در جواب گفتند: السلام عليك ورحمة الله... [۱۶۰].
و جمله ورحمة الله را اضافه كردند.
و نخستینبار که پیامبر صوارد مدینه شد به یاران خود دستور داد که سلام کردن را میان مردم شایع کنند، و به آنان سلام دهند.
ابن ماجه از عایشه بطور مرفوع، روایت کرده است که: یهودیها به هیچ چیز شما به اندازه سلام و آمین گفتنتان حسادت نمیورزند [۱۶۱].
سلام کردن مستحب است، ولی جواب دادن آن واجب، و اگر بر جمعی سلام کرده شود، اگر همه آنها جواب دادند که بهتر است، ولی اگر یکی از آنها هم جواب دهد کافی است و از بقیه ساقط میشود [۱۶۲].
بهترین جمله برای سلام گفتن: «السلام عليكم ورحمة الله وبركاته» میباشد، به دلیل روایتی که ابوهریره روایت کرده که مردی بر پیامبر صگذر کرد که در جمعی نشسته بود و گفت: السلام علیكم، پیامبر صفرمود: برایش (۱۰) حسنه نوشته میشود. سپس مردی دیگر آمد و گفت: السلام علیكم ورحمة الله، ایشان فرمودند: (۲۰) حسنه نوشته میشود، سپس مردی دیگر آمد و گفت: السلام علیكم ورحمة الله وبركاته، پیامبر صفرمود: (۳۰) حسنه نوشته میشود [۱۶۳]و [۱۶۴].
مکروه است سلام با (علیکم السلام) شروع شود، چون پیامبر صمیفرماید: «لا تقل: عليك السلام، فإنَّ عليك السلام تحية الـموتى».
یعنی: نگوئید: علیك السلام، چون این سلام مردگان است.
وقتیکه جمع زیاد باشند مستحب است سه بار سلام کرد، و یا اگر مشکوک بود در اینکه سلام او را نشنیده باشند، چون پیامبر صوقتی سلام میکرد، سه بار سلام میکرد [۱۶۵].
مستحب است بطور عام سلام کرد، یعنی چه طرف را بشناسید و یا نشناسید، پیامبر صفرموده است اینکه فقط بر آشنا سلام کنند، از نشانههای آخرالزمان است [۱۶۶]. همچنین روایتی که عبدالله بن عمر سروایت کرده است که مردی از پیامبر صسؤال نمود که بهترین اسلام کدام است؟ فرمود: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلاَمَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ، وَعَلَى مَنْ لَمْ تَعْرِفْ» [۱۶۷]. یعنی: «اینکه اطعام دهید، و سلام دهید مردم را خواه بشناسید و یا نشناسید».
عبدالله بن عمر بوقتیکه به بازار میرفت، به هر کس میرسید سلام میکرد، طفیل بن أبی کعب، به او گفت: در بازار چه کار میکنی شما کاری نداری؟ خرید و فروش نمیکنی، از هیچ کالایی نمیپرسید، و در مجالس بازار هم نمینشینید؟ در جواب گفت: ای ابوبطن – طفیل مردی شکمو بود – رفت و آمد ما بخاطر سلام دادن است! و به هر کس رسیدیم سلام میکنیم [۱۶۸].
مستحب است کسیکه وارد میشود ابتدا سلام کند، و دلیل آن داستان آن سه نفری است که پیش پیامبر صآمدند و اولی گفت: السلام علیکم ... [۱۶۹].
سنت است کسیکه سوار بر مرکب است بر پیاده سلام کند، و کسیکه راه میرود بر نشسته سلام کند، و جمع کم بر جمع زیاد سلام کنند، و شخص کمسن و سال بر بزرگان سلام کند، و اگر دو نفر که هر دو سوار بر مرکب باشند، ویا هر دو در حال حرکت باشند به هم رسیدند سنت است آن کسیکه کمسن و سالتر است سلام کند، واگر مسن سلام کرد مأجور خواهد بود؛ بدلیل قول پیامبر صکه ابوهریره سروایت کرده است: «يُسَلِّمُ الرَّاكِبُ عَلَى الْمَاشِي وَالْمَاشِي عَلَى الْقَاعِدِ وَالْقَلِيلُ عَلَى الْكَثِيرِ» [۱۷۰]یعنی: «سوار بر پیاده، و پیاده بر نشسته و جمع کم بر جمع زیاد سلام کنند».
و در روایتی دیگر که بخاری آورده است میفرماید: «يُسَلِّمُ الصَّغِيرُ عَلَى الْكَبِيرِ وَالْمَارُّ عَلَى الْقَاعِدِ وَالْقَلِيلُ عَلَى الْكَثِيرِ» [۱۷۱]. یعنی: «کوچک بر بزرگ، پیاده بر نشسته، و جمع کم بر جمع زیاد سلام کنند».
اگر هنگام بهم رسیدن، هر دو سلام کردند، باید هر دو جواب سلام را بدهند. (شرح الهدایة) [۱۷۲].
شافعیه میگویند: سلام کردن مستحب است و اگر کسی را وکیل سلام قرار دادند، بر او واجب است سلام را برساند، چون او مأمور به ادای امانت است، وگرنه جواب سلام واجب نمیشد.
در صحیحین از عایشه لنقل شده است که پیامبر صبه او گفت: «يَا عَائِشَةُ، جِبْرِيلُ يَقْرَأُ عَلَيْكِ السَّلامَ» یعنی: «ای عایشه این جبرئیل است که به تو سلام میدهد»،
عایشه در جواب گفت: «وعلیه السلام ورحمة الله». بخاری لفظ وبرکاته را اضافه کرده. و در شرح مسلم آمده که این روایت دلیل است بر اینکه سلام کردن مرد بیگانه به زن بیگانه که صالح باشد و خوف فساد نباشد، جایز است [۱۷۳].
جواب سلام کسیکه سلام فرستاده و کسیکه وکالت آنرا بعهده گرفته؛ مردی نزد پیامبر صآمد و گفت: «إِنَّ أَبِى يُقْرِئُكَ السَّلاَمَ فَقَالَ : عَلَيْكَ وَعَلَى أَبِيكَ السَّلاَمَ» [۱۷۴]. یعنی: «پدرم به شما سلام میکرد، پیامبر نیز در جواب فرمود: بر شما و پدرت سلام باد».
و ابوذرسگفته است: چه هدیهای زیبا و چه بار سبکی!.
اهل علم اختلافنظر دارند بر اینکه آیا سلام کردن به زن بیگانه جایز است یا خیر؟
شاید بتوان گفت، آنچه امام احمد /آورده است، راجح است که میفرماید: زن اگر سالمند باشد اشکالی ندارد به او سلام کرد؛ ولی اگر جوان باشد اشکال دارد [۱۷۵].
مستحب است بر کودکان سلام کرد، بدلیل روایتی که انس سروایت کرده که: او بر چند بچه گذر کرد و به آنها سلام نمود و گفت: پیامبر صاین چنین میکرد [۱۷۶].
در جاییکه جمعی خواب و بیدار وجود داشته باشد، باید بر کسانیکه بیدار هستند سلام کرد، ولی باید صدایش را پائین بیاورد تا افراد خوابیده را بیدار نکند، بدلیل حدیثی که مقداد بن اسود روایت نموده که پیامبر صهنگام شب میآمد و بگونهای سلام میکرد که افراد خوابیده را بیدار نمیکرد، تنها به اندازهای که افراد بیدار صدایش را بشنوند، صدا را بلند میکرد [۱۷۷].
نباید به اهل کتاب قبل از آنان سلام کرد، بدلیل این حدیث پیامبر صکه میفرماید: «لاَ تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَلاَ النَّصَارَى بِالسَّلاَمِ فَإِذَا لَقِيتُمْ أَحَدَهُمْ فِى طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْيَقِهِ» [۱۷۸]. یعنی: «در سلام کردن به یهودیها و مسیحیها جلو نیافتید، و اگر در راه به یکی از آنها رسیدید او را به تنگنا بیاندازید تا او سلام کند».
و اگر ناچار بودید که سلام کنید، غیر از سلام مشهور و معروف را بگوئید: مانند خسته نباشید و ... و اگر او سلام کرد، در جواب بگوئید: «وعلیكم» [۱۷۹]. و بعد از آن اشکالی ندارد که از وضع و حال او و خانوادهاش پرسوجو کنید. همانگونه که شیخالاسلام ابن تیمیه نیز این را اجازه داده است [۱۸۰].
جایز است بر جمعی که شامل مسلمان و مشرکین هستند سلام کرد، منتها باید نیت سلام کننده، مسلمانان باشد [۱۸۱].
نباید با اشاره سلام کرد، چون از آن نهی شده است، بدلیل حدیثی که جابرسبطور مرفوع روایت کرده: «لَا تُسَلِّمُوا تَسْلِيمَ الْيَهُودِ فَإِنَّ تَسْلِيمَهُمْ بِالرُّءُوسِ وَالْأَكُف والإشارة» [۱۸۲]. یعنی: «همچون یهودیها سلام نکنید، زیرا آنان با سر، دست و اشاره سلام میکنند».
سلام کردن بر نمازگزار جایز و جواب آن از طرف نمازگزار با اشاره جایز است. و این کار شیوه معینی ندارد زیرا پیامبر صیکبار با انگشت جواب داده است، و یکبار با اشارهی دست، و یکبار با سر بوده است، ولی آنچه ثابت است جواب با کف دست است [۱۸۳].
میتوان بر کسیکه قرآن میخواند سلام کرد و جواب آن نیز واجب است.
نباید به کسیکه مشغول قضای حاجت است سلام کرد، بدلیل روایتی که ابن عمر بروایت کرده که: مردی بر پیامبر صکه – او در حال قضای حاجت بود – سلام کرد ولی پیامبر صبه او جواب نداد [۱۸۴].
مستحب است وقتیکه آدم وارد خانه میشود سلام کند، خواه در آن کسی باشد و یا نباشد.
از ابن عمر بروایت شده که گفت: اگر به خانهای غیرمسکون وارد شدید باید گفت: «السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» [۱۸۵]. یعنی: «سلام و درود بر ما و بندگان صالح باد».
برای کسیکه وارد مسجد میشود، مستحب است ابتدا نماز تحیه المسجد را بخواند و بعد سلام کند، ابنالقیم /گفته است: از جمله هدایای پیامبر صاین است که، هرکس وارد مسجد شد ابتدا دو رکعت نماز تحیه المسجد را میخواند و سپس بر مردم سلام میکند، و به حدیث: «الـمسيء صلاته» استدلال نموده است [۱۸۶].
برای کسیکه روز جمعه وارد مسجد میشود در حالیکه امام خطبه بخواند و صدای خطبه را بشنود، درست نیست که بر مردم سلام کند و واجب نیست جواب سلام او داده شود. اگر سلام کرد و با اشاره جواب او داده شود، درست است [۱۸۷].
و اگر بر کسیکه در پهلویش قرار دارد سلام نمود و با او مصافحه نمود – در اثنای خطبه – در اینصورت با او دست میدهد ولی سخنی نمیگوید، و بعد از اینکه خطیب خطبه اول را تمام کرد جواب او را میدهد. و اگر در اثنای خطبه دوم به او سلام کرد، بعد از تمام شدن خطبه باید به او جواب دهد [۱۸۸].
از ابن عمر بنقل شده که پیامبر صفرموده است: «من بدأ بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه» [۱۸۹]. یعنی: «هرکس قبل از سلام کردن سخن گفت به او جواب ندهید».
و از لفظ ابن عدی چنین آمده: ابتدا سلام و بعد سؤال. پس هر کس قبل از سلام، سؤال نمود، به او جواب ندهید. و از جابر سبطور مرفوع نقل شده است که! «لا تَأْذَنُوا لِمَنْ لَمْ يَبْدَأْ بِالسَّلامِ» [۱۹۰].
یعنی: «به کسیکه با سلام شروع نکند اجازه سخن گفتن ندهید».
سنت است قبل از جدا شدن از مجلس، سلام نمود، بدلیل این حدیث پیامبر صکه میفرماید: «إِذَا انْتَهَى أَحَدُكُمْ إِلَى الْمَجْلِسِ فَلْيُسَلِّمْ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَقُومَ فَلْيُسَلِّمْ فَلَيْسَتِ الأُولَى بِأَحَقَّ مِنَ الآخِرَةِ» [۱۹۱]. یعنی: «هرگاه یکی از شما به مجلسی رفت باید سلام کند، و اگر خواست برخیزد، باید سلام کند، که سلام اولی از دومی برتر و مستحقتر نیست».
باید دستها را برای مصافحه و دست زدن، کرم زد و آنرا خوشبو نمود، از ثابت بنانی روایت شده که أنس هر روز صبح دستهایش را برای دست زدن با روغن خوشبو، چرب میکرد.
درباره دست زدن و مصافحه بعد از فرایض از شیخ الاسلام ابن تیمیه /سؤال کردند فرمود: دست زدن بعد از نماز سنت نیست، بلکه بدعت است. و العز بن عبدالسلام گفته است: دست زدن بعد از نماز عصر و صبح بدعت است، مگر برای کسیکه از مسافرت آمده باشد، بلکه اگر بخواهد مصافحه کند باید قبل از نماز این کار را بکند، و مصافحه و دست زدن با کسیکه از مسافرت برگشته است مشروع است. و پیامبر صبعد از نماز اذکار و دعاهای مشروع را میخواند و سه بار استغفار مینمود و سپس میرفت [۱۹۲].
مواردیکه مخالف سنت میباشند: سلام نکردن هنگام ملاقاتهای نزدیک بهم، و حدیث، «الـمسيء صلاته» دلیل است برای مشروعیت سلام کردن در این مواقع، اگرچه ملاقات قبلی نزدیک بوده باشد. امام نووی /در کتاب ریاض الصالحین، حدیث: المسیء صلاته را به باب تقسیم نموده و در آن آمده: باب: مستحب بودن تکرار سلام بر کسیکه ملاقات کردن با او در اوقات نزدیک بهم صورت گرفته باشد. بدینگونه که بیرون رفته باشد، سپس بلافاصله داخل آمده باشد، و یا چیزی میان آنان فاصله انداخته باشد مانند درخت و امثال آن.
تحیهها و سلامهای شرعی وجود دارند مانند گفتن: مرحباً، ولی بهتر و افضلتر آن است که بدنبال سلام آورده شوند، چون به تنهایی جای سلام را نمیگیرند. و اما دلیل اینکه مرحباً یک تحیه شرعی است، روایتی است که ابن عباس بروایت کرده که: وقتیکه وفد عبدالقیس نزد پیامبر صآمدند، پیامبر صفرمود: «مَرْحَبًا بِالْوَفْدِ الَّذِينَ جَاءُوا غَيْرَ خَزَايَا وَلاَ نَدَامَى». یعنی: «ای وفدی که بدون پشیمانی و سرافکندگی آمدهاید، خوش آمدید»؛ آنان نیز گفتند: ای رسول خدا، ما طایفهای از قبیله ربیعه هستیم که میان ما و شما قبیله مضر قرار گرفتهاند و نمیتوانیم نزد شما بیائیم بجز در ماههای حرام، به ما چیزی را دستور بدهید که بوسیله آن داخل بهشت شویم و تا بوسیله آن افراد دیگر قبیله را هم دعوت کنیم [۱۹۳].
و در حدیث صحیح آمده که فرمود: «إِذَا أَتَى الرَّجُلُ الْقَوْمَ، فَقَالُوا: مَرْحَبًا، فَمَرْحَبًا بِهِ إِلَى يَوْمِ يَلْقَى رَبَّهُ» [۱۹۴]. یعنی: «هرگاه کسی نزد قومی آمد و گفت: مرحباً، در روزیکه با پروردگارش ملاقات خواهد نمود به او خوشآمدگویی خواهند گفت».
از جمله مواردیکه بعنوان خوشآمدگویی عملی بحساب میآیند: مصافحه، معانقه و همدیگر بوسیدن است.
اما مصافحه؛ در حدیث صحیحی که انس روایت کرده و میگوید: هنگامیکه اهل یمن پیش رسول الله آمدند، پیامبر صفرمود: اهل یمن پیش شما آمدهاند و آنها نخستین کسانی بودند که مصافحه کردند [۱۹۵].
ابوداود /و غیره روایت کردهاند که پیامبر صفرمود: هرگاه دو مسلمان بهم برسند و مصافحه کنند، از همدیگر جدا نمیشوند تا اینکه خداوند هر دو را بیامرزد [۱۹۶].
و انس سروایت کرده است که مردی گفت: ای رسول خدا یکی از ما اگر به دوستش رسید آیا میتوان در برابر او خم شد؟ آن مرد گفت: که پیامبر در جواب فرمود: خیر، آن مرد گفت او را در آغوش گیرد و او را ببوسد؟ فرمود: خیر. گفت: با او دست بزند؟ فرمود: بله اگر دوست داشت [۱۹۷].
همچنین مستحب است هنگام مصافحه دست را پس نکشید تا اینکه دیگری آن کار را بکند، بدلیل روایتی که انس بن مالک سروایت کرده و گفته است: هرگاه کسی با پیامبر صروبرو میشد و با او دست میداد، پیامبر صدستش را پس نمیکشید تا او دست را عقب میآورد [۱۹۸].
اما معانقه: گفتهاند این خاص سفر است، و برخی از اهل علم گفتهاند: معانقه در غیر سفر هم جایز است اگر مدت غیبت زیاد طولانی شده باشد، و یا اینکه زائر دارای وجاهت و مقامی باشد که این را بطلبد، و برای این استدلال کردهاند به روایتی که ترمذی(:) در شمایل و غیره روایت کرده که پیامبر صبه منزل ابوالتیهان یکی از اصحاب آمد، وقتیکه دید پیامبر صبه خانه او آمده با او معانقه نمود در حالیکه خانه او در مدینه بود [۱۹۹].
و اما همدیگر را بوسیدند: اهل علم گفتهاند باید سر همدیگر را ببوسند، و اما بوسیدن دست برخی از علما آنرا مکروه دانستهاند. شیخالاسلام /از برخی از فقها نقل کرده است که آنان بوسیدن دست را سجده صغری مینامیدند؛ ولی بوسیدن صورت و لب را ممنوع دانستهاند و مخصوصاً اگر این کار منجر به تحریک شهوت گردد، تحریم آن مؤکد خواهد بود. پس آنچه مشروع خواهد بود بوسیدن سر است.
برخی از علما بوسیدن دست افراد فاضل و بزرگوار را جایز دانستهاند اگر بخاطر متدین بودن آنها باشد، و بوسیدن دست غیر از اینها مکروه است؛ و نباید دست افراد جوانان بیمو و کوسه را بوسید خصوصاً اگر منظر زیبا داشته باشد.
در حاشیه فتاوای امام نووی چنین آمده: اگر خواست دست کسی را ببوسد، اگر این کار بخاطر زهد و تقوا و صالح بودن شخص باشد، و یا بخاطر علم و شرف و مکانت دینی او و امثال این امور باشد، نه اینکه مکروه نیست، بلکه مستحب هم میباشد، چون ابوعبیده سدست عمر سرا بوسید.
ولی اگر بخاطر ثروت و منزلت دنیوی دست او را ببوسد چنین چیزی شدیداً مکروه میباشد [۲۰۰].
نه در عهد و دوران پیامبر صو نه در دوران خلفای راشدین چنین عادت نبوده که برای کسی بلند شوند، آنطور که عادت بسیاری از مردم این دوره میباشد، بلکه انس بن مالک سگفته است: کسی به اندازه پیامبر صنزدشان محبوبتر وجود نداشت، با این وجود وقتی او را میدیدند که تشریف میآورد، کسی از جایش بلند نمیشد، چون میدانستند که پیامبر صاین کار را دوست ندارد [۲۰۱]. ولی بعضی اوقات بخاطر کسیکه از سفر برمیگشت به پیشوازش میرفتیم همانطور که از پیامبر صروایت شده که بخاطر عکرمه بلند شده است. و هنگامیکه سعد بن معاذ برای حکمیت درباره بنیقریظه رفته بود، پیامبر صبه انصار گفت: به احترام سرورتان بلند شوید [۲۰۲].
و اگر عادت مردم این باشد که با بلند شدن به مهمان و یا به مسافر احترام بگذارند، و در این حال با چنین مردمی چنین رفتار نکرد، فکر میکنند که حق آنان را پایمال کردهای، و این در حالی باشد که آنان عادتی را که موافق سنت میباشد ندانند، در اینصورت بهتر آن است که برای احترام بلند شد، چون این برای اصلاح بین مردم و برداشتن حقد و کینه بهتر است؛ ولی اگر کسیکه عادت سنت را بدانند، ترک عادت آنان باعث ناراحتی و اذیت آنان نمیشود [۲۰۳]و [۲۰۴].
مستحب است کسیکه بخاطر مانعی نتوانسته باشد جواب سلام را بدهد، بعد از سلامکننده معذرت بخواهد. جابرسروایت کرده که پیامبر صاو را برای کاری فرستاده بود، او میگوید سپس نزد پیامبر صآمدم و سلام کردم، ولی جوابم را نداد، در این حال چیزی به دلم افتاد که خدا به آن آگاهتر است، در دل خود گفتم: شاید دانسته است که تنبلی کردهام، و دوباره سلام کردم، ولی باز هم جوابم را نداد، باز پیش از بار اول چیزهایی به قلبم افتاد؛ برای بار سوم سلام کردم و جواب سلامم را داد و گفت: بدین دلیل جواب سلامت را نمیدادم چون میداشتم نماز میخواندم، و او سوار بر مرکبش و رو به غیر قبله هم بود [۲۰۵].
برای کسانیکه كر و لال هستند و نمیشنوند باید هم لفظ و هم با اشاره سلام نمود [۲۰۶].
سلام کردن بر اهل قبور مشروع است.
بخاری /در «الادب المفرد» گفته است: باب جواب نامه، از ابن عباس روایت شده که گفت: من گمان میکنم که جواب دادن نامه همچون جواب سلام حق است [۲۰۷].
[۱۶۰] بخاری (۳۳۲۶) و مسلم (۲۸۴۱) این روایت را نقل کردهاند.
[۱۶۱] ابن ماجه (۸۵۶) این حدیث را تخریج نموده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[۱۶۲] نگاه کنید به نووی شرح صحیح مسلم (۲۱۶۰).
[۱۶۳] ابوزکریا نووی گفته است: مستحب است که مبتدی بگوید: السلام علیكم ورحمة الله وبركاته، و آنرا با ضمیر جمع بگوید اگرچه طرف یک نفر هم باشد، و در جواب باید گفته شود: وعلیكم السلام ورحمة الله وبركاته. (الآداب الشرعیة: ۱/۳۵۹).
[۱۶۴] سنن ابوداود (۵۲۰۹) و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[۱۶۵] مجموع این روایات و مفهوم این احادیث این را میرسانند که دوباره سلام کردن مخصوص حالات خاصی است. نووی /آورده است که اعاده سلام وقتی است که جمع زیاد باشند. (ریاض الصالحین، ص ۲۹۱).
پس میخواسته صدایش به همه برسد. و ابن حجر /میگوید: اعاده کردن سلام وقتی است که شخص بداند، سلام او شنیده نشده است. فتح الباری حدیث شماره: (۶۲۴۴) و زادالمعاد (۲/۴۱۸).
[۱۶۶] بخاری (۶۲۴۴) این حدیث را روایت کرده است.
[۱۶۷] بخاری (۱۲) و مسلم (۳۹) این روایت را آوردهاند.
[۱۶۸] الآداب الشرعیة: (۱/۳۹۶).
[۱۶۹] بخاری این روایت را در ادب المفرد (۹۸۶) آورده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[۱۷۰] بخاری (۶۲۳۲) و مسلم (۲۱۶۰) این حدیث را روایت کردهاند.
[۱۷۱] بخاری (۶۲۳۱) این حدیث را روایت کرده است.
[۱۷۲] الآداب الشرعیة (۱/۴۰۱).
[۱۷۳] الآداب الشرعیة (۱/۳۹۳).
[۱۷۴] ابوداود (۵۲۳۱) این روایت را نقل کرده و آلبانی آنرا حسن دانسته است.
[۱۷۵] الآداب الشرعیة (۱/۳۵۲).
[۱۷۶] بخاری (۶۲۴۷) این روایت را نقل کرده است.
[۱۷۷] مسلم (۲۰۵۵) این روایت را نقل کرده است.
[۱۷۸] مسلم (۲۱۶۷) این روایت را نقل کرده است.
[۱۷۹] مگر اینکه سلامش واضح و روشن باشد که در اینصورت جواب کامل را میدهد بدلیل عموم آیه قرآن که میفرماید: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾.
[۱۸۰] اگر پرسیده شود پس چرا پیامبر صبه کافران اینچنین سلام میکرد: «سلام على من اتبع الهدى...»؟ جواب این است که مفسرین گفتهاند: در اینجا منظور سلام کردن نیست بلکه معنی آن سالم بودن در مقابل عذاب دوزخ میباشد، و به همین دلیل بعد از آن چنین آمده است: ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ...﴾حاصل جواب این است که پیامبر صعملاً در سلام کردن به کفار جلو نیافتاده است، اگرچه لفظ موجود آنرا ثابت میکند. (فتحالباری – ابن حجر – (۱/۳۸).
[۱۸۱] الآداب الشرعیه (۱/۳۹۰، الاذکار للنووی / ۳۶۷).
[۱۸۲] فتح الباری (۱۱/۱۶)؛ ولی حدیثی که أسماء بنت یزید نقل میکند و میگوید: پیامبر ص با دستهایش بر زنان سلام میکرد. ترمذی این روایت را آورده: (۲۶۹۷) و بخاری در الأدب المفرد (۱۰۰۳، ۱۰۴۷) آن را آورده، و آلبانی /میگوید صحیح است. و نووی(:) گفته است این روایت بر این حمل میشود که پیامبر صلفظ و اشاره را با هم آورده است. بدلیل روایت ابوداود (فسلم علیه). الاذکار: ص ۳۵۶.
[۱۸۳] شیخ الاسلام ابن تیمیه /در کتاب فتاوای خویش جلد (۲۲) چنین میگوید: اگر نمازگزاران بدانند جواب سلام را با اشاره بدهند، بر آنان سلام کرده میشود، واگر آنرا ندانند، نباید سلام کرد، تا این کار باعث باطل شدن یک واجب بوسیله سنت نشود، چون ممكن است او با لفظ جواب دهد که نمازش باطل میگردد.
[۱۸۴] مسلم (۳۷۰) این روایت را نقل کرده است.
[۱۸۵] الادب المفرد (۱۰۵۵) و آلبانی آنرا حسن دانسته است.
[۱۸۶] زادالمعاد (۲/۴۱۳ – ۴۱۴).
[۱۸۷] فتاوی اللجنة الدائمة (۸/۲۴۳).
[۱۸۸] فتاوی اللجنة الدائمة (۸/۲۴۶).
[۱۸۹] طبرانی در کتاب: الاوسط و ابونعیم در کتاب: الحلیه، این حدیث را آوردهاند، و آلبانی آنرا در سلسله صحیحه (۸۱۶) حسن دانسته است.
[۱۹۰] آلبانی آنرا در سلسله صحیحه، صحیح دانسته است.(۸۱۷).
[۱۹۱] ترمذی (۲۸۶۱) و بخاری در الادب المفرد (۱۰۰۸) این حدیث را روایت کردهاند و آلبانی گفته است حسن صحیح است.
[۱۹۲] المحکم المتین فی اختصار القول المبین في أخطاء المصلین، مشهور بن حسن آل سلمان ص ۱۰۸.
[۱۹۳] صحیح بخاری (۵۷۰۸).
[۱۹۴] السلسلة الصحیحة (۱۱۸۹).
[۱۹۵] ابوداود (۵۲۱۳) این روایت را نقل کرده است.
[۱۹۶] ابوداود (۵۲۱۲) این روایت را نقل کرده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[۱۹۷] ترمذی (۲۷۲۸) این حدیث را روایت نموده و آلبانی آنرا در سلسله صحیحه (۱۶۰) تخریج نموده است (۲۴۸/۱).
[۱۹۸] ترمذی (۲۴۹۰) این روایت را نقل کرده و آلبانی آنرا با مجموع طرق صحیح دانسته است. السلسلة الصحیحة (۲۴۸۵)، (۵/۶۳۵).
[۱۹۹] ترمذی (۲۲۹۲).
[۲۰۰] آلبانی /در سلسلة الصحیحة (۱/۲۵۱) گفته است: بوسیدن دست عالم به سه شرط جایز است:
الف: بشرطیکه این کار عادت نشود که علما دست خویش را جلو بیاندازند تا دستش را ببوسند.
ب: این کار باعث متکبر شدن عالم نشود که بر دیگران تکبر نمایند.
ج: این کار باعث تعطیل گشتن سنت مصافحه نگردد.
و در فتاوای شیخ ابن حمید /آمده است که: نبایستى کسی لبهای مادرش و یا دخترش را ببوسد؛ همچنین نباید برادر بزرگتر لب خواهرش، عمهاش، خالهاش و یا یکی از محارم نزدیکش را ببوسد، چون بوسیدن لبها خاص همسر میباشد.
[۲۰۱] بخاری این روایت را در الادب المفرد (۹۴۶) با اختلاف کمی در الفاظ روایت کرده است و آلبانی آنرا صحیح دانسته است.
[۲۰۲] بخاری (۶۲۶۲) این روایت را نقل کرده است.
[۲۰۳] مجموع الفتاوی (۱/۳۷۴-۳۷۵).
[۲۰۴] ابن حجر /گفته است هرگاه ترک قیام باعث بیاحترامی و یا مفسدهای را بدنبال داشته باشد، ممتنع است و نباید آنرا ترک کرد؛ و ابن عبدالسلام نیز همین را گفته است. (فتح الباری/۱۱/۵۶).
اهل علم گفتهاند قیام کردن سه قسم است:
۱- بلند شدن برای مرد، این اشکالی ندارد. چون پیامبر صهنگامیکه سعد بن معاذ از جلسه تحکیم با بنیقریظه برگشت فرمود: «قوموا إلى سیدكم». بخاری (۴۱۲۱) و مسلم (۱۷۶۸).
۲- برخاستن برای مرد، خصوصاً اگر این رفتار، عادت مردم باشد، و کسیکه از راه رسیده فکر کند که بلند نشدن بیاحترامی است برای او، اگرچه بهتر آن است این کار را نکرد و خلاف سنت است، ولی اگر مردم به آن عادت داشته باشند اشکالی ندارد.
۳- ایستادن پشت سر کسی: مانند اینکه مردی نشسته باشد و کسی پشت سر او بخاطر تعظیم او ایستاده باشد، از این کار نهی شده است، و پیامبر صفرموده است: همچون عجمها قیام نکنید که آنان برای همدیگر تعظیم میکنند».
این حدیث را ابوداود (۵۲۲۰) نقل کرده و آلبانی آنرا ضعیف دانسته است: (السلسله الضعیفه (۳۴۶) شرح ریاض الصالحین لابن عثیمین: (۱/۲۶۰).
ولی قیامی که برای مصلحت و یا برای فایدهای باشد، مانند قیام معقل بن یسار که شاخه درخت را از بالای سر پیامبر صبلند کرده بود هنگام بیعت شجره. (روایت مسلم). و یا قیام ابوبکر صدیقسبر سر پیامبر صبرای اینکه برایش سایه درست کند. (روایت بخارى)، این گونه موارد مستحب هستند.
[۲۰۵] الآداب الشرعیة، (۱/۴۰۰).
[۲۰۶] الآداب الشرعیة، (۱/۴۰۲).
[۲۰۷] الأدب المفرد (۱۱۱۷) و سندش حسن است.