برگزیده ای از آداب شرعی

فهرست کتاب

(۲۶) آداب کلام

(۲۶) آداب کلام

انسان مسلمان لازم است که زبانش را حفظ نماید، به دلیل آنچه که امام احمد(:) روایت کرده که پیامبر صفرموده است: «إنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ يُضْحِكُ بِهَا جُلَسَاءَهُ يَهْوِى بِهَا مِنْ أَبَعْدِ مِنَ الثُّرَيَّا» [۲۶۲]. یعنی: «همانا انسان سخنی می‌گوید که بوسیله آن همنشینانش را می‌خنداند، که او را از فاصله دورتر از ثریا به پائین پرت خواهد کرد».

یا سخن خیر بگو یا ساکت باش، بدلیل حدیثی که ابوهریره سروایت کرده و گفته است: پیامبرصفرمود: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» [۲۶۳]. یعنی: «هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد یا خیر را بگوید و یا ساکت شود».

سخن خوب و پسندیده یکی از ابواب صدقه بحساب می‌آید، ابوهریرهسروایت کرده است که پیامبر صگفته است: «كُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ عَلَيْهِ صَدَقَةٌ كُلَّ يَوْمٍ تَطْلُعُ فِيهِ الشَّمْسُ، يَعْدِلُ بَيْنَ الاِثْنَيْنِ صَدَقَةٌ ، وَيُعِينُ الرَّجُلَ عَلَى دَابَّتِهِ ، فَيَحْمِلُ عَلَيْهَا ، أَوْ يَرْفَعُ عَلَيْهَا مَتَاعَهُ صَدَقَةٌ ، وَالْكَلِمَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةٌ...» [۲۶۴]. یعنی: «هر روز که خورشید در آن طلوع می‌کند، بر هر مفصلی از اعضای بدن مردم صدقه‌ای لازم است که بپردازند: با عدالت رفتار کردن میان دو نفر صدقه‌ای است...»، کسی را بر پشت الاغ خود می‌گذارد و یا باری با آن جابجا می‌کند، صدقه‌ای است، و سخن خوب و پسندیده صدقه است... . بلکه سخن خوب، شخص را از آتش دوزخ دور می‌کند. عدی بن حاتم سروایت می‌کند و می‌گوید: پیامبر صاز آتش دوزخ سخن به میان آورد، که بلافاصله روی خود را از آن برگرداند، و از آن به خدا پناه برد، دوباره از آن سخن گفت و روی خود را برگرداند و به خدا پناه برد، سپس گفت: از آتش دوزخ خود را برهانید اگرچه با تکه‌ای از خرما باشد، و اگر کسی خرما نداشت با گفتن یک سخن خوب خود را برهاند [۲۶۵].

باید کوشید تا خود و دیگران را به کم سخن‌گفتن ترغیب کرد؛ چون زیاد سخن گفتن باعث وارد شدن به گناه می‌شود، بدلیل قول پیامبر صکه می‌فرماید: «وَإِنَّ أَبْغَضَكُمْ إِلَىَّ وَأَبْعَدَكُمْ مِنِّى مَجْلِسًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الثَّرْثَارُونَ ...» [۲۶۶]. یعنی: «مبغوض‌ترین شما نزد من و دورترین شما از من در روز قیامت، یاوه‌گویان و بیهوده‌گویان هستند».

باید از غیبت حذر کرد، چون خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًا[الحجرات: ۱۲]. «و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نكند».

غیبت کردن در شش مورد جایز است:

۱- مظلوم می‌تواند نزد حاکم و قاضی تظلم‌خواهی کند.

۲- وقتی بخواهد برای تغییر منکر کمک بگیرد.

۳- هنگام استفتاء از مجتهد و بگوید فلانی اینچنین بر من ظلم کرده است.

۴- هشدار به مسلمانان که وارد شر و فتنه نشوند و آنان را نصیحت کند، بشرطیکه هدفش نصیحت باشد.

۵- اگر شخصی فسق و بدعت را بطور علنی انجام دهد [۲۶۷].

۶- برای شناختن و توصیف کردن، مانند اینکه کسی معروف به اوصاف زیر باشد: کور، چلاق، کچل و ... ولی اگر منظور تنقیص او باشد حرام است [۲۶۸].

مواردی که به هنگام غیبت مباح، لازم است مراعات شوند:

۱- در نیت، اخلاص خدا را داشتن.

۲- تا آنجا که ممکن است از شخص معینی نام نبرد.

۳- باید به برادر دینی تذکر داد که فقط سخن مباح را بگوید.

۴- باید یقین داشته باشد که این کار او باعث مفسده‌ای بزرگتر نگردد.

اسبابی که باعث غیبت می‌شوند:

۱- بخاطر شفا یافتن از خشم و کینه‌ای که از طرف دارد، و این، گفتار پیامبر صرا یاد می‌آورد که می‌فرماید: «مَنْ كَظَمَ غَيظاً، وَهُوَ قَادِرٌ عَلَى أنْ يُنْفِذَهُ، دَعَاهُ اللهُ سُبحَانَهُ وَتَعَالى عَلَى رُؤُوسِ الخَلائِقِ يَومَ القِيامَةِ حَتَّى يُخَيِّرَهُ مِنَ الحُورِ العِينِ مَا شَاءَ» [۲۶۹]. یعنی: «هر کس خشم خود را فرو خورد، در حالیکه قادر بر انجام آن باشد، خداوند او را در روز قیامت جلوی همه مخلوقات صدا می‌زند و او را میان حوریان بهشت اختیار می‌کند هر قدر که بخواهد».

۲- تا اینکه از جمع عقب نیافتد و با دوستان وهمکیشان خود همصدا گردد، و این کار، حدیث پیامبر صرا یاد می‌آورد که می‌فرماید: «وَمَنْ الْتَمَسَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ» [۲۷۰]. یعنی: «هر کس رضایت مردم را با خشم خدا بدست بیاورد، خداوند او را به مردم واگذار می‌کند».

۳- جبران کمبودهای خویش با تنقیص دیگران، و علاج آن، این است که باید دانست آنچه نزد خدا می‌باشد بهتر و ماندگارتر است.

۴- برای شوخی و هزل گفتن، ولی پیامبر صمی‌فرماید: «وَيْلٌ لِلَّذِى يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ» [۲۷۱]. یعنی: «وای بر کسی که سخن دروغ می‌گوید تا مردم را بخنداند، وای بر او، وای بر او»!!.

۵- حسد، ولی پیامبر صمی‌فرماید: «لاَ يَجْتَمِعَانِ فِى قَلْبِ عَبْدٍ الإِيمَانُ وَالْحَسَدُ» [۲۷۲]. یعنی: «در قلب انسان، ایمان وحسد با هم جمع نمی‌شوند».

۶- به کسی چیزی را نسبت می‌دهد تا خود را از آن تبرئه کند.

۷- بی‌کاری زیاد.

۸- خود را به بزرگان و صاحب منصبان نزدیک کردن.

مواردی که گمان نمی‌برد غیبت باشند، ولی غیبت هستند:

۱- کسی را غیبت می‌کند، و وقتی بر او اعتراض می‌شود که غیبت است، می‌گوید: من این سخن را نزد خودش هم می‌گویم.

۲- کسی در میان مردم، هنگام ذکر نام کسی می‌گوید: به خدا پناه می‌برم از بی‌حیایی بعضی‌ها! ویا خدا از سر تقصیر فلانی بگذرد و ... .

۳- اینکه بگوید: فلانی مبتلا به این است.

۴- بی‌توجهی و تساهل در غیبت گناهکاران.

باید از دوجابگویى حذر کرد، چون پیامبر صمی‌فرماید: «لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ» [۲۷۳]. «دوجابگو به بهشت داخل نمى‌شود».

کسیکه نزد او غیبتی کرده می‌شود باید موارد زیر را حلق‌آویز خود کند:

۱- نباید حرف نمام را باور کند و نباید آنرا تصدیق کند.

۲- باید او را نصیحت کند، و از چنین عملی نهی کند.

۳- باید او را بخاطر خدا مبغوض بدارد، چون او نزد خداوند مبغوض می‌باشد.

۴- نباید نسبت به برادر غائبش سوءظن داشته باشد.

۵- نباید غیبت او باعث شود که در حال و اوضاع طرف تجسس و جستجو نماید.

۶- نباید به خود اجازه دهد که حرف نمام را بازگوید، و نباید بگوید فلانی این چنین گفته است، چون با این کار، خودش هم نمام می‌شود.

نباید هر چیزی را که شنید بازگوید، چون پیامبر صمی‌فرماید: «كَفَى بِالْمَرْءِ إثْمًا أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ» [۲۷۴]. یعنی: «برای گناهکار بودن شخص همین کافی است که هر چیزی را شنید بازگوید».

باید از دروغ حذر و پرهیز کرد؛ خداوند می‌گوید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩[التوبة: ۱۱۹]. «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید».

و همانگونه که در حدیث سمره بن جندب سدرباره رؤیای پیامبر صآمده که می‌فرماید: «ولی من امشب در خواب دیدم که دو نفر نزد من آمدند و دستهایم را گرفتند و من را به سرزمین مقدس بردند، در آنجا دیدم مردی نشسته و مردی دیگر ایستاده بود که در دستش نیزه‌ای آهنی بود؛ برخی از اصحاب ما از موسی نقل کرده‌اند که آن مرد نیزه را به لُپ مرد نشسته می‌زد تا اینکه از ستون فقراتش بیرون می‌آمد، و سپس این کار را با لپ دیگرش می‌کرد و لپ اولی التیام می‌یافت که دوباره نیزه را در آن فرو می‌برد، گفتم: این چیست؟ آن دو مرد گفتند: ادامه بده و برو ...». و در آخر حدیث، پیامبر صبه آن دو مرد گفته است: امشب من را گرداندید، و آنچه را دیدم به من بگوئید: گفتند: باشد، آن مرد را که دیدی لپهایش را سوراخ می‌کردند او کذاب و دروغگو است، که دروغ می‌گوید و دروغ او را حمل می‌کنند تا به آفاق برسد، سپس تا روز قیامت با او این چنین می‌کنند...» [۲۷۵].

دروغ گفتن در سه مورد جایز است:

۱- برای اصلاح میان مردم.

۲- در جنگ.

۳- وقتی مرد با زنش صحبت کند، و یا زن با شوهرش سخن بگوید.

و دلیل آن حدیث پیامبر صاست که می‌فرماید: «لاَ أَعُدُّهُ كَاذِبًا الرَّجُلُ يُصْلِحُ بَيْنَ النَّاسِ يَقُولُ الْقَوْلَ وَلاَ يُرِيدُ بِهِ إِلاَّ الإِصْلاَحَ وَالرَّجُلُ يَقُولُ فِى الْحَرْبِ وَالرَّجُلُ يُحَدِّثُ امْرَأَتَهُ وَالْمَرْأَةُ تُحَدِّثُ زَوْجَهَا» [۲۷۶]. یعنی: «دروغ بحساب نمی‌آورم اینکه: کسی بخاطر اصلاح بین مردم دروغ بگوید و آنرا فقط بخاطر اصلاح بگوید، و کسیکه در جنگ چیزی بگوید، و مردی که درباره زنش و یا زنی که درباره همسرش چیزی بگوید اشکالی ندارد».

نباید فحاشی و بددهن بود، و نباید سخن آزاردهنده گفت، بدلیل این روایت که می‌گوید: پیامبرصفحاشی و بدسخن نبوده است [۲۷۷].

کسیکه جدل را رها می‌کند، اگرچه حق با او باشد، برتر است: پیامبر صمی‌فرماید: «أَنَا زَعِيمٌ بِبَيْتٍ فِى رَبَضِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَإِنْ كَانَ مُحِقًّا» [۲۷۸]. یعنی: «کسیکه جدل را ترک کند با اینکه حق با او است، من در وسط بهشت خانه‌ای را برای او ضمانت می‌کنم».

از خنداندن مردم به دورغ، نهی شده است، بدلیل قول پیامبر صکه می‌فرماید: «وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ ، وَيْلٌ لَهُ ، ثُمَّ وَيْلٌ لَهُ» [۲۷۹]. یعنی: «وای بر کسیکه با سخنان دروغ مردم را می‌خنداند، وای بر او! وای بر او»!.

و لازم است از خندیدن زیاد حذر کرد چون پیامبرسمی‌فرماید: «لا تُكْثِرِ الضَّحِكَ، فَإِنَّ كَثْرَةَ الضَّحِكِ تُمِيتُ الْقَلْبَ» [۲۸۰]. یعنی: «زیاد نخندید زیرا خندیدن زیاد قلب را می‌میراند».

هرگاه کسی با برادر دینی خود صحبت کند و به اطراف خود نگاه کند، به معنی آن است که سخن امانت است؛ چون پیامبر صمی‌فرماید: «إِذَا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِالْحَدِيثِ ثُمَّ الْتَفَتَ فَهِىَ أَمَانَةٌ» [۲۸۱].

بزرگان را در صحبت کردن باید جلو انداخت، سخن باید بگونه‌ای باشد که شنیده شود، نه زیاد بلند، و نه زیاد کم باشد، و بعبارتی دیگر بگونه‌ای باشد که همگی بشنوند و از تصنع و غلو بدور باشد.

نباید سخن را قطع کرد، همانند پیامبر صکه با مردم صحبت می‌کرد که ناگاه یک اعرابی وارد شد و پرسید قیامت کی می‌آید؟ ولی پیامبر صسخنانش را ادامه داد و وقتیکه تمام شد گفت: کجاست آن کسیکه از قیامت می‌پرسید؟ سپس جوابش را داد [۲۸۲].

آرام صحبت کردن، و عجله نکردن هنگام سخن گفتن بدلیل آنچه از پیامبر صروایت شده که: پیامبر صچنین صحبت می‌کرد اگر کسی آنرا می‌شمرد، حرفهایش قابل شمارش بود [۲۸۳].

پیامبر صکلام را با عجله نمی‌گفت بلکه سخن را روشن و واضح می‌گفت بگونه‌ای که اگر گوش می‌کردند آنرا حفظ می‌نمودند [۲۸۴].

به هنگام صحبت کردن، باید صدا را پائین آورد. خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَ[لقمان: ۱۹]. «از صداى خود بكاه (و هرگز فریاد مزن)».

دوری جستن از برخی الفاظ حرام، مانند کلمات کفرآمیز، سوگند بغیر خدا، و گفتن: مردم هلاک یافتند و سوگند بطلاق، و دشنام دادن به زمانه و ... .

نباید شخص در مجلس خود را از همه برتر بداند و فقط خود سخن بگوید.

نباید درباره خود با حالتی مفاخره‌آمیز صحبت کرد، بدلیل قول خداوند که می‌فرماید: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ[النجم: ۳۲]. «پس خودستایى (و از گناه پاک و بى‏آلایش معرّفى) نكنید».

و یا خود را بزرگ جلوه دادن، مانند گفتن: من، چنین می‌پنداریم، و ... .

مراعات کردن مشاعر دیگران، ابن‌القیم /درباره آنها چنین می‌گوید: برخی از آنان با مردم اختلاط می‌کنند بخاطر خودپرستی و آنان کسانی هستند که عقلی ثقیل و کینه‌ای دارند، نه آنطور صحبت می‌کنند که از آن استفاده ببری، و نه آنقدر ساکت می‌شوند که از تو استفاده ببرند، و حتی نفس خویش را نمی‌شناسند که آنرا در جایگاه خود قرار بدهند.

هنگام ذم کردن نباید بطور تعمیم آنرا گفت.

باید در موارد زیر رعایت بخرج داد:

از سؤال کردن زیاد باید پرهیز کرد، زیرا پیامبر صمی‌فرماید: «وَيَكْرَهُ لَكُمْ ثَلاَثًا ومنها َكَثْرَةَ السُّؤَالِ» [۲۸۵].

نباید در جواب دادن زیاد سریع بود.

باید کوشید نسبت به هر گناهی خواه صغیره و یا کبیره اظهارنظر نکرد.

نسبت به افراد سفیه و کم‌عقل و نادان واکنش نشان نداد.

نباید سخنی را گفت که مناسب حال و مقام نباشد.

نسبت به مسایلی که به او ارتباطی ندارد نباید دخالت کرد، بدلیل حدیث پیامبر صکه می‌فرماید: «مِنْ حُسْنِ إِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لا يَعْنِيهِ» [۲۸۶]. یعنی: «از جمله اخلاق زیبای انسان مسلمان این است در چیزی که به او ارتباطی ندارد دخالت نکند».

نباید نزد کسیکه علاقه‌ای به گوش دادن ندارد صحبت کرد.

نباید سخن را زیاد تکرار کرد.

نباید نسبت به مخاطبین، خود را بزرگ جلوه داد.

باید مواظب بود نسبت به کسیکه صحبت می‌کند بی‌اعتنائی نکنید.

نباید حرفهای سخنگو را کم‌ارزش جلوه دهید.

سعی نکنید حرفهای شخص سخنگو را تکمیل کنید.

قبل از اتمام صحبتهای او نباید بلند شد.

سعی نکنید متکلم را تکذیب کنید.

نباید در سخن گفتن با کودکان تقصیر و کوتاهی کرد.

نباید در پخش کردن اخبار قبل از اثبات آن کوشید.

نباید سخن دیگران را از دیگران شنید، و نباید آنرا بدون تحقیق و جستجو پذیرفت.

نباید زیاد غلیظ صحبت کرد، خداوند می فرماید: ﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِينٗا ٥٣[الإسراء: ۵۳]. «به بندگانم بگو: سخنى بگویند كه بهترین باشد! چرا كه (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد مى‏كند؛ همیشه شیطان دشمن آشكارى براى انسان بوده است».

و در سوره بقره چنین آمده است: ﴿وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا[البقرة: ۸۳]. یعنی: «و به مردم نیک بگویید».

نباید هنگام عتاب و سرزنش زیاد شدت بخرج داد.

به هنگام حوار و گفتگو باید ادب گفتگو را رعایت کرد و در آن نباید تقصیر نمود.

نباید هنگام صحبت کردن جوانب عاطفی را فراموش کرد.

نباید محاوِر را مسخره نمود.

از مبارزه‌طلبی و شکست دادن دیگران باید حذر کرد.

باید سعی نمود نام کسیکه محاوره می‌کند فراموش نکرد.

نباید از مبدأ ثابت و درست تنازل کرد.

نباید بر خطا و اشتباه اصرار نمود، و از برگشت به حق هم عار نداشته باشد.

نباید نسبت به موضوع حوار کم علم و ناآگاه بود.

نباید در ابتدای حوار احکام را صادر نمود.

نباید هنگام حوار، طفره رفت و نباید از موضوع اصلی دور شد.

نباید حالت معارض و مخالفت به خود گرفت.

نباید در مسایلی که هیچ ارزشی ندارند زیاد فرو رفت.

نباید زیاد لومه و سرزنش کرد.

نباید نزد مردم زیاد شکوا و گلایه کرد.

درباره زنان نباید زیاد صحبت کرد.

نباید زیاد شوخی کرد.

باید از قسم خوردن پرهیز کرد: خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱحۡفَظُوٓاْ أَيۡمَٰنَكُمۡ[المائدة: ۸۹]. «و سوگندهاى خود را حفظ كنید (و نشكنید)».

نباید دنبال اشتباهات همنشین خود را گرفت.

نباید از همنشین خود اظهار ملالت نمود.

نباید همنشینان خود را مکلف به خدمت خود نماید.

باید در مجلس از رفتارهای ناشایست پرهیز کرد مانند: تف انداختن در حضور آنان، قهقهه خندیدن، بازی با سبیل و ریش و ... .

نباید در مجالس، با منکرات سروکله زد.

نباید در مجالس لغو، شرکت کرد، و نباید با اهل آن رفتار نمود.

نبایده بگونه‌ای نشست که نشان‌دهنده بی‌ادبی باشد.

نباید در وسط مجلس نشست.

نباید به خود فشار آورد تا فصاحت را در کلام بکار گیرد، پیامبر صمی‌فرماید: «سَيَكُونُ قَوْمٌ يَأْكُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ كَمَا تَأْكُلُ الْبَقَرَةُ مِنَ الأَرْضِ» [۲۸۷]. یعنی: «قومی خواهند آمد که با زبانهایشان آنچنان که گاوها می‌چرند، آنان نیز سخن می‌گویند».

وقتیکه نمی‌توانی نقل قول را آنگونه که هست نقل کنی، آنرا تبلیغ و نقل نکن.

لازم است که انسان تلاش و کوشش نماید که برادر دینی خود را تحت پوشش قرار دهد، پیامبر صمی‌فرماید: «لاَ يَسْتُرُ عَبْدٌ عَبْدًا فِى الدُّنْيَا إِلاَّ سَتَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [۲۸۸]. یعنی: «هر کس بنده‌ای را در دنیا تحت پوشش قرار دهد، خداوند او را در قیامت تحت پوشش خود قرار می‌دهد».

نباید دیگران را با القاب و نامهای زشت صدا زد، خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ[الحجرات: ۱۱]. «و با القاب زشت و ناپسند یكدیگر را یاد نكنید».

و یا می‌فرماید: ﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١[الهمزة: ۱]. «وای بر هر عیبجوی مسخره كننده‌ای».

و پیامبر صنیز می‌فرماید: «بِحَسْبِ امْرئٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ» [۲۸۹]. یعنی: «اینکه کسی برادرش را تحقیر نماید، برای خرابکاری و فتنه‌انگیزی او کافی است».

هرگاه کسی با مردم صحبت کرد نباید به یکی از آنان رو کند و از دیگران روبرگرداند.

اگر کسی بطور اتفاقی هنگام سخن گفتن دچار خطا و اشتباه شد، اگرچه کفر هم باشد، مؤاخذه نمی‌گردد، و دلیل آن روایتی است که مسلم نقل کرده که در آن پیامبر صچنین می‌فرماید: «لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ حِينَ يَتُوبُ إِلَيْهِ مِنْ أَحَدِكُمْ كَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلاَةٍ فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ فَأَيِسَ مِنْهَا فَأَتَى شَجَرَةً فَاضْطَجَعَ فِى ظِلِّهَا قَدْ أَيِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذَا هُوَ بِهَا قَائِمَةً عِنْدَهُ فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ اللَّهُمَّ أَنْتَ عَبْدِى وَأَنَا رَبُّكَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ» [۲۹۰]. یعنی: «خداوند بخاطر توبه بنده‌اش خیلی خوشحال‌تر می‌شود از کسیکه در بیابانی وسیله سواری خود را گم می‌کند در حالیکه آب و غذایش هم بر روی آن قرار دارد و از پیدا کردن آن نیز مأیوس می‌گردد، و از فرط ناراحتی، به زیر درختی پناه می‌برد و زیر سایه آن خوابش می‌برد، و در این میان بیدار می‌شود و می‌بیند که آن حیوان نزد او ایستاده است، و بلافاصله افسار آنرا گرفته و از شدت خوشحالی می‌گوید: پروردگارا تو عبد منی و من خدای تو!! و از شدت خوشحالی اشتباه می‌کند».

[۲۶۲] المسند (۸۹۶۷). [۲۶۳] بخاری (۶۰۱۸) این روایت را نقل کرده است. [۲۶۴] بخاری (۲۹۸۹) و مسلم (۱۰۰۹) این حدیث را روایت کرده‌اند. [۲۶۵] بخاری (۶۵۶۳) و مسلم (۱۰۱۶) این روایت را نقل کرده‌اند. [۲۶۶] ترمذی آن را از حدیث جابرس(۲۰۱۸) روایت کرده و لفظ از آن او است. [۲۶۷] بخاری برای جواز غیبت اهل فساد و اهل شک استدلال می‌کند به گفتار پیامبر صدرباره عیینه بن حصن، وقتیکه بر علیه پیامبر صاذن گرفت، و پیامبر صگفت: بدترین برادر عشیره...!. [۲۶۸] صاحب مختار درباره ... گفته است: برای اهل روستا غیبت نیست. الآداب الشرعیه (۱/۲۷۴). [۲۶۹] صحیح ابوداود (۳۹۹۷) و آلبانی آنرا حسن دانسته است. [۲۷۰] صحیح ترمذی (۱۹۶۷) و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. [۲۷۱] ابوداود (۴۹۹۰) این حدیث را روایت کرده و آلبانی آنرا حسن دانسته است. [۲۷۲] صحیح الجامع (۷۶۲۰). [۲۷۳] بخاری (۶۰۵۶) و مسلم (۱۰۵) این حدیث را روایت کرده‌اند. [۲۷۴] روایت مسلم (۵) و لفظ از اوست. [۲۷۵] بخاری (۱۳۸۶) و احمد (۱۹۶۵۲) این حدیث را روایت کرده‌اند. [۲۷۶] ابوداود (۴۹۲۱) این حدیث را نقل کرده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. [۲۷۷] بخاری (۳۵۵۹) این حدیث را روایت کرده است. [۲۷۸] ابوداود (۴۸۰۰) این حدیث را روایت کرده و آلبانی آنرا حسن دانسته است. [۲۷۹] ابوداود (۴۹۹۰) این حدیث را روایت کرده و آلبانی آنرا حسن دانسته است. [۲۸۰] ابن ماجه (۴۱۹۳) این حدیث را روایت کرده و آلبانی (۳۴۰۰) آنرا حسن دانسته است. [۲۸۱] ابوداود (۴۸۶۸) این حدیث را روایت کرده و آلبانی آنرا حسن دانسته است. [۲۸۲] بخاری (۵۹) این حدیث را روایت کرده است. [۲۸۳] بخاری (۳۵۶۸) این حدیث را روایت کرده است. [۲۸۴] امام احمد (۲۵۶۷۷) این روایت را نقل کرده است. [۲۸۵] مسلم (۱۷۱۵) و احمد (۲/۲۷) این حدیث را روایت کرده است. [۲۸۶] صحیح ترمذی (۱۸۸۶) و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. [۲۸۷] صحیح الجامع (۴۱۹). [۲۸۸] صحیح الجامع (۷۷۱۳). [۲۸۹] صحیح الجامع (۷۲۴۲). [۲۹۰] صحیح مسلم (۲۷۴۷) کتاب التوبه.