بعضي از شرايط زشت غذا خوردن:
۱- المتشاوف: یعنی كسی كه قبل از آوردن غذا گرسنگی خود را حفظ كرده و چشمانش را به در اتاق دوخته و هر كسی را كه وارد اتاق میشود، مینگرد به گمان اینكه غذا در دست او است.
۲- الرشاف: یعنی كسی كه لقمه غذا را در دهانش گذاشته و میبلعد كه صدای بلعیدن آن حسی را برای همنشینانش ایجاد میكند كه او از آن لذت میبرد.
۳- النفاض: یعنی كسی كه لقمه را در دهانش گذاشته و با انگشتانش را در غذا تكان میدهد.
۴- القسام: یعنی كسی كه نصف لقمهاش را میخورد بعد نصف آن را دوباره داخل غذا میكند و میخورد.
۵- المرنخ: كسی كه لقمه را در آبگوشت خرد كرده است و هنوز لقمه اول را نخورده، لقمه دوم را حاضر میكند.
۶- المرشش: كسی كه بدون مهارت غذایی مثل مرغ را قطعه قطعه میكند و آن را به روی همنشینانش میپاشد.
۷- الصباغ: كسی كه غذا را از ظرفی به ظرف دیگر میریزد تا آن را خنک كند.
۸- المنشف: كسی كه دستش را با نان پاک میكند و سپس آن را میخورد.
۹- النفاخ: كسی كه به غذا فوت میكند.
۱۰- المهندس: كسی كه به آشپز بگوید: این چیز را اینجا و این را آن جا قرار بده. و بالاخره چیزهایی را كه دوست دارد جلو خودش قرار بدهد. و یا گفتهاند: كسی است كه كناره لقمه را با دندانش گاز زده و بعد آن را در خورش میكند.
۱۱- الخردبان: كسی كه نان را از ترس اینكه دیگری آن را بخورد، به سوی خودش میكشد و در طرف چپ خود میگذارد و خود از سمت راست میخورد.
۱۲- المعلق: كسی كه لقمه در دستش است و قبل از آنكه آن را قورت بدهد و با این حال چشمش به لقمه دیگری است [۴۳۵].
وقتی كه به یک جشن عروسی دعوت میشود فقط برای خوردن به آنجا نرود.
اولین ثمره درختان را باید به كوچكترین فرد حاضر در آنجا بدهد. چون در حدیث مسلم از ابوهریرهسروایت شده است كه پیامبر صهنگامی كه اولین ثمره درختان برایش میآوردند، میفرمود: «پروردگارا در میوههای ما و در پیمانههای ما بركت زیاد قرار بده» [۴۳۶]. و بعد آن را به كوچكترین فرد حاضر در آنجا میداد.
از امام احمد /پرسیدند كه آیا نان بزرگ مكروه است یا نه؟ جواب دادند، آری مكروه است: مكروهی كه در آن بركتی نیست، بركت فقط در نان كوچک است. و گفت: به آنان بگو: نان بزرگ را نپزند [۴۳۷].
پیامبر صگوشت را دوست میداشت، و از میان گوشتها نیز (ذراع) بالای پاچه(گاو و گوسفند و...) را دوست میداشت [۴۳۸].
[۴۳۵] از كتاب (آداب الاكل والشرب في الفقه الاسلامی) اثر حامد بن مده بن حمیدان الجدعانی (ص۸۳) نقل شده است. [۴۳۶] مسلم (۳۳۲۲). [۴۳۷] المغنی (۱۳/۳۵۴). [۴۳۸] بخاری (۳۳۴۰) و مسلم (۱۹۴).