برگزیده ای از آداب شرعی

فهرست کتاب

(۲۳) آداب استئذان

(۲۳) آداب استئذان

استئذان: عبارت است از طلب اذن برای وارد شدن به محلی که مال او نیست [۲۰۸].

مستحب است قبل از اجازه خواستن سلام کرد، ربعی روایت کرده است که مردی از بنی‌عامر برایم تعریف کرد که او از پیامبر صاذن خواست که وارد خانه او شود و او در خانه بود، و مرد گفته بود: آیا وارد شوم؟ پیامبر صدر آن هنگام به خادمش گفت: برو به این آداب استئذان را یاد بده و به او بگو قبل از استئذان سلام کند [۲۰۹].

کسیکه اذن می‌خواهد و در را می‌زند باید از طرف چپ یا راست دَر بایستد تا چشمش به داخل خانه نیافتد و چیزی را که صاحب خانه دوست ندارد دیده شود، نبیند، چون اجازه خواستن بخاطر چشم گذاشته شده است.

نگاه کردن به داخل خانه دیگران حرام است مگر با اجازه صاحب خانه، بدلیل فرمایش پیامبر صکه می‌فرماید: «من اطلع في بيت قوم بغير إذنهم، فقد حل لهم أن يفقؤا عينه» [۲۱۰]. یعنی: «هر کس بدون اجازه به خانه دیگری نگاه کند، برای صاحب خانه جایز است که چشمش را کور کند».

باید وقت مناسبی را برای اجازه ورود انتخاب کند.

تا سه بار می‌توان اذن خواست، اگر اجازه ورود را دادند، که وارد خواهید شد، و در غیر اینصورت باید برگشت؛ بدلیل قول پیامبر صکه می‌فرماید: هرگاه یکی از شما سه بار اجازه خواست و به او اجازه ندادند، باید برگردد [۲۱۱].

و اگر گمان بود که صدایش شنیده نشده است، گفته شده است باید به ظاهر حدیث عمل کرد و برگشت، و برخی هم گفته‌اند، باز هم در را می‌زند تا اینکه برایش محقق گردد که صدایش شنیده شده است [۲۱۲].

هرگاه صاحبخانه به شخصی که اذن می‌خواهد گفت: برگرد، باید برگردد، بدلیل آیه قرآن که می‌فرماید: ﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ[النور: ۲۸]. «و اگر گفته شد: بازگردید! بازگردید؛ این براى شما پاكیزه‏تر است».

و انسان مسلمان نباید آن را بر خود سخت بداند چون این باعث تزکیه نفس می‌گردد.

اگر صاحبخانه پرسید کیست؟ نباید در جواب گفت «من» هستم، بدلیل حدیثی که جابر روایت کرده است که می‌گوید: بخاطر بدهی پدرم نزد پیامبر صرفتم و دَر را زدم، پیامبر صفرمود: کیست؟ گفتم: من هستم، پیامبر صفرمود: مَن مَن! مثل اینکه خوشش نیامد [۲۱۳].

نباید در را تند زد، بدلیل روایتی که انس بن مالک سروایت کرده است که گفت درهای خانه پیامبر صرا با ناخن می‌زدند [۲۱۴].

نباید وارد خانه‌ای شد که خالی است، چون این کار تجاوز به حقوق دیگران است.

بعد از اینکه اجازه دخول را صادر کردند، باید کمی صبر کرد، بعد وارد خانه شد، چون احتمال وجود معذرت هست، و برای بار دوم وارد شود، در صحیحین از ابی‌وائل نقل شده است که گفت: روزی بعد از نماز ... رفتیم به خانه عبدالله بن مسعود سجلوی در سلام کردیم و به ما اجازه ورود را داد، ولی کمی صبر کردیم که جاریه(دختر كوچک، یا كنیزک) او بیرون آمد و گفت: چرا داخل نمی‌شوید؟ می‌گوید: داخل خانه شدیم و دیدیم او نشسته و تسبیحات می‌کند، و او گفت: چه چیزی مانع داخل شدن شما شد در حالیکه به شما اجازه داده شده بود؟ گفتیم: چیزی نبود فقط گمان کردیم برخی از اهل خانه خواب هستند [۲۱۵].

کسیکه دعوت شده و یا کسی را دنبالش فرستاده باشند نیازی به اجازه ورود ندارد، بدلیل حدیثی که ابوهریره سروایت کرده که پیامبر صفرموده است: «إِذَا دُعِىَ أَحَدُكُمْ إِلَى طَعَامٍ فَجَاءَ مَعَ الرَّسُولِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ إِذْنٌ» [۲۱۶]. یعنی: «هرگاه یکی از شما برای طعامی دعوت شد و با فرستاده صاحبخانه آمد، اینکار برای او اجازه ورود بحساب می‌آید».

ولی برخی از اهل علم حالت‌هایی را استثناء کرده‌اند مانند اینکه کسی از وقت دعوت تأخیر کرده باشد، و یا اینکه در مکانی قرار گرفته باشد که عادتاً به اجازه نیاز باشد [۲۱۷]و [۲۱۸].

همچنین هنگام برخاستن و ترک مجلس نیز باید اجازه خواست، بدلیل حدیثی که ابن عمر(م) روایت کرده است که پیامبر صگفته است: «إذا زار أحدكم أخاه فجلس عنده، فلا يقومن حتى يستأذنه» [۲۱۹]. یعنی: «هرگاه یکی از شما به دیدن برادرش رفت و نزد او نشست، نباید برخیزد تا اینکه اجازه خروج بگیرد».

هنگام سرزدن به مادر، خواهر و امثال آنها باید اجازه ورود به خانه آنها را گرفت.

هنگام ورود مرد به خانه، باید همسرش را باخبر کند.

كنیزان، و کودکان، بچه‌هایی که به دور والدین و یا صاحبان خویش می‌چرخند که هنوز به سن بلوغ نرسیده‌اند، در سه وقت باید اجازه ورود را بخواهند: قبل از نماز صبح، هنگام قیلوله و بعد از نماز عشاء.

جمله اجازه گرفتن باید بدینگونه باشد که ابتدا سلام می‌کند و سپس می‌گوید: آیا اجازه هست؟.

و اگر مکانیکه می‌خواهد به آن داخل شود، غیر از خانه‌های مسکونی باشد، و شخص در آنجا متاعی که مورد نیاز می‌باشد گذاشته باشد، درباره آنان خداوند چنین می‌گوید: ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَ ٢٩[النور: ۲۹]. «(ولى) گناهى بر شما نیست كه وارد خانه‏هاى غیر مسكونى بشوید كه در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد؛ و خدا آنچه را آشكار مى‏كنید و آنچه را پنهان مى‏دارید، مى‏داند».

و این شامل، محله‌ها، بازارها، هتلها و امثال اینها می‌شود.

در حالتهای ضروری مانند آتش‌سوزی و حمله دزدها، اجازه لازم نیست.

اگر شخص نمازگزار خواست اجازه ورود را بدهد، اگر مرد باشد می‌گوید: «سبحان‌الله» و اگر زن باشد با دست راست روی دست چپ میزند (تصفیق). بدلیل قول پیامبر صکه می‌فرماید: «إِذَا اسْتُؤْذِنَ عَلَى الرَّجُلِ وَهُوَ يُصَلِّى فَإِذْنُهُ التَّسْبِيحُ، وَإِذَا اسْتُؤْذِنَ عَلَى الْمَرْأَةِ وَهِىَ تُصَلِّى فَإِذْنُهَا التَّصْفِيقُ» [۲۲۰]. یعنی: «اگر از مردیکه در حال نماز است اذن خواسته شد، اجازه او تسبیح گفتن او است. و اگر از زنی که در حال نماز است اذن خواسته شد، اجازه او تصفیق او است».

ابوداود در مبحث (باب ما جاء في المزاح) از عوف بن مالک اشجعی نقل کرده است که گفت: در غزوه تبوک نزد پیامبر صرفتم و او داخل کلبه کوچکی كه از چرم ساخته شده بود نشسته بود، سلام کردم و او جوابم را داد و گفت: داخل شو، منهم گفتم: یا رسول الله با همه بدنم وارد شوم؟ فرمود: بله با تمام بدنت، و من وارد شدم [۲۲۱].

[۲۰۸] فتح الباری لابن حجر (۱۱/۳). [۲۰۹] امام احمد (۲۲۶۱۷) و ابوداود (۵۱۷۷) و لفظ از او است، این روایت را نقل کرده‌اند، و آلبانی گفته صحیح است. [۲۱۰] مسلم (۲۱۵۸) این حدیث را نقل کرده است. [۲۱۱] بخاری (۶۲۴۵) و مسلم (۲۱۵۳). [۲۱۲] فتح الباری (۱۱/۲۹) حدیث (۶۲۴۵). [۲۱۳] بخاری (۶۲۵۰) و مسلم (۲۱۵۵). [۲۱۴] بخاری این روایت را در الادب المفرد (۱۰۸۰) روایت کرده و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. [۲۱۵] الآداب الشرعیة (۱/۴۲۸). [۲۱۶] ابوداود (۵۱۸۹) این روایت را نقل کرده است، و آلبانی گفته است که صحیح است. [۲۱۷] دعوت برای ولیمه هم اجازه محسوب می‌شود، و همچنین دعوت برای خوردن غذا، (المغنی) و ... ظاهر کلام اکثر علما این موارد را اجازه می‌دانند، و این را بخاری ذکر کرده بعنوان تعلیق جازم از ابوهریره که چنین روایت فرموده است: «إذا دعی أحدكم فجاء مع الرسول فذلك إذن له». الآداب الشرعیة ۱/۴۲۲). [۲۱۸] شرح الأدب المفرد (۱۰۷۴). [۲۱۹] آلبانی در سلسله گفته است: ابوشیخ اصبهان (۱۱۳) آن را روایت کرده است. السلسلة (۱/۳۰۴) رقم (۱۸۲). [۲۲۰] بیهقی در سنن کبری (۲/۲۴۷) این حدیث را روایت کرده است و آلبانی آنرا صحیح دانسته است. سلسله صحیحه (۱/۸۱۵). [۲۲۱] ابوداود (۵۰۰۰) این روایت را تخریج نموده و سندش صحیح است.