(۵۹) آداب همنشيني با دوستان
ابن الجوزی /میگوید: عادتهای زیادی را در میان مردم دیدم كه باعث اتلاف وقت آنها میشد. آنها همدیگر را ملاقات میكنند در حالی كه جز سخنان بیهوده و غیبت حرفی نمیزنند و حداقل اینها از دسترفتن وقت است.
در حالی كه پیشینیان از این كار خودداری كردهاند. فضیل میگوید: «كسی را میشناسم كه سخن خود را از جمعهای تا جمعه دیگر میشمارد» [۷۰۴].
همنشینی را اختیار كند كه دین و اخلاق و امانت وی در ظاهر و باطن همراه وی باشد. چون پیامبر صفرموده است: «هر كسی بر دین دوست و همنشین خود است، پس هر كدام از شما بنگرید كه با چه كسی دوست است» [۷۰۵].
همچنین فرموده است: «جز با انسانهای مؤمن همنشین مباش و غذایت را جز با انسانهای متقی نخور» [۷۰۶]. و همنشین انسان باید عاقل و صبور و باتقوا باشد.
بهتر است كه علت دوستی و همنشینی برای خداوند باشد تا محبت ناب و خالص برای خداوند باشد. چون پیامبر صفرمود: «خداوند در روز قیامت میفرماید: كجا هستند عاشقان جلال من، امروز آنها را در سایه خود پناه میدهم روزی كه هیچ سایهاى جز سایه من نیست» [۷۰۷]. و پیامبر صفرمود: «خداوند متعال فرموده است: محبت من برای عاشقان من و برای كسانی كه بخاطر من مینشینند و برای كسانی كه بخاطر من یگدیگر را ملاقات و با هم تبادلنظر میكنند، واجب است» [۷۰۸].
شایسته است كسی كه دیگری را بخاطر خداوند دوست دارد او را از این دوست داشتن باخبر كند. همچنانكه روایت شده است كه: «مردی نزد پیامبر صبود كه مرد دیگری از كنار آنها گذشت و گفت: یا رسول الله صمن این مرد را دوست دارم پیامبر صفرمود آیا خودش میداند؟ گفت: نه. گفت: به او خبر بده، او را دنبال كرد و به او خبر داد گفت: من تو را به خاطر خدا دوست دارم. آن مرد در جواب گفت: كسی كه مرا به خاطر او دوست داشتهای، تو را دوست بدارد، (یعنى خداوند تو را دوست بدارد)» [۷۰۹].
عاشقان هر از چندگاهی خودشان و قلبشان را جستجو كنند.
نسبت به دوستان گشادهرو و مهربان باشد. چون پیامبر صفرموده است: «گشادهرویی با دوستان دست كمی از امر به معروف نیست» [۷۱۰].
پیامبر صفرموده است: «خندهانداختن در صورت برادر مسلمانت، صدقه است [۷۱۱]». و فرموده است: «مردم به اموال شما دسترسی پیدا نمیكنند پس گشادهرویی خود را از آنان مگیر» [۷۱۲].
میان برادران دینی بر نصیحتكردن و مشورتكردن با همدیگر رقابت وجود داشته باشد. همان چیزی كه اصحاب پیامبر صبر آن با پیامبر صبیعت كردند.
همچنانكه جریر بن عبداللهسمیگوید: «با پیامبر صبر اقامه نماز و دادن زكات و نصیحت و مشورت با هر مسلمانی بیعت كردم» [۷۱۳]. و از معاذ بن جبل سروایت شده است كه گفت: «تو را بر حذر میدارم از نشستن با كسانی كه فایده علمی برای تو ندارند» [۷۱۴].
دوستان را به معروف امر كند و آنها را از منكر نهی كند و حق را برای آنها بیان كند.
به آنها نیرنگ نزند و بر اساس دین خدا با آنها رفتار كند.
در كارهایی كه گناه محسوب نمیشود با آنها همنوا باشد، و در امور دنیوی كمتر با آنها مخالفت بورزد.
در كارهای دوستان با آنها همكاری كند. پیامبر صفرمود: «تا زمانی كه بندهای به برادر دینی خود كمک كند، خداوند نیز كمک و یاور اوست» [۷۱۵].
مسلمانان و برادران دینی میان همدیگر تواضع و فروتنی داشته باشند، و بر همدیگر كبر و فخرفروشی نكنند. پیامبر صفرموده است: «خداوند به من وحى كرده كه با همدیگر متواضع و فروتن باشید، و كسى بر دیگری فخر نفروشد» [۷۱۶].
و پیامبر صفرموده است: «كسی پیدا نشده است كه برای خداوند تواضع كرده باشد و خداوند مقام او را بالا نبرده باشد» [۷۱۷].
با دوستان خوشاخلاق باشد. «از جمله گشادهرویی، تحملكردن اذیت و آزار آنها و فروخوردن خشم».
نسبت به دوستان سینه صاف و بدون كینه داشته باشد. چون پیامبر صفرموده است: «پروردگارا كینه و نفرت را از قلبم بیرون بیاور» [۷۱۸].
نسبت به دوستان حسنظن داشته باشد، و در كار آنها فضولی نكند، و سخنان آنها را حمل بر نیک كند، و از آنها عذرخواهی كند.
از لغزشهای آنها چشمپوشی كند و خشم خود را فرونشاند. چون پیامبر صفرموده است: «كسی كه خشم خود را فرونشاند در حالی كه میتواند آنرا انجام دهد، خداوند روز قیامت او را در بین مخلوقات صدا میزند تا هر حوریی كه بخواهد انتخاب كند [۷۱۹]». و این گناه یا ضعف نیست بلكه بزرگی و عزت است. چون ابوهریره سروایت كرده است كه پیامبر صفرمود: «صدقه از دارایی شخص نمیكاهد و خداوند عزت كسی كه دیگران را میبخشد، زیاد میكند، و كسی كه برای خداوند تواضع كند، خداوند او را والا میگرداند» [۷۲۰].
نهی شده از اینكه بغض و كینه و حسد و قهر را به دل راه داد، هر چند كه حق به جانب باشد، و بیشتر از سه روز نباید قهر باشد.
نهی شده است كه یكدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار داد و با القاب زشت و ناپسند یكدیگر را یاد كرد. ابوجبیره بن ضحاک سمیگوید: «این آیه در مورد بنیسلمه نازل شد كه میفرماید: ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحجرات: ۱۱]. «و با القاب زشت و ناپسند یكدیگر را یاد نكنید، بسیار بد است كه بر كسى پس از ایمان نام كفرآمیز بگذارید».
گفت پیامبر در حالی میان ما قدم گذاشت كه هر یک از ما دو یا سه اسم داشت. پس پیامبر صشروع كرد به صدازدن كسی و گفت: ای فلانی، گفتند: یا رسول الله صاو از این اسم بدش میآید. و این آیه نازل شد كه ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ﴾ [۷۲۱]. و از توهینكردن و عیبگرفتن به دیگران خودداری كند [۷۲۲].
اصلاح بین مردم مستحب است. پیامبر صفرمود: «آیا شما را از چیزی آگاه كنم كه درجه آن از روزه و نماز و صدقه برتر باشد؟ گفتند: آری، فرمود: اصلاح میان مردم، چون فساد میان آنها همان مرگ است» [۷۲۳]. و اینكه اگر حق بر علیه او باشد او به حق دیگرى اعتراف كند.
به دوستان و برادران دینی كمک مالی بكند. از یحیی بن هلالالوارق روایت شده است كه گفت: «یک بار به خانه ابوعبدالله رفتم، پیش او شكایت و آه و ناله كردم و او چهار درهم درآورد و گفت: «این تمام دارای من است» [۷۲۴].
منتنهادن بر دوستان حرام است. پیامبر صفرمود: «سه دسته هستند كه خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نمیكند، و به آنها نمینگرد، و آنها را تزكیه نمیكند، و عذاب سختی در انتظارشان است، از جمله كسانی كه منت میگذارند» [۷۲۵].
راز دوستان را نگه دارد و آن را فاش نكند. همچنان كه ثابت از انس سرویت كرده كه گفت: پیامبر صبر من وارد شد در حالی كه با بچهها بازی میكردم، بر ما سلام كرد و پیامبر صمرا فرستاد تا چیزی بخرم و تأخیر كردم و هنگام بازگشت مادرم گفت: چرا دیر كردى؟ گفتم: رسول الله صمرا پی حاجتی فرستاده بود. گفت: چه حاجتی؟ گفتم: این یک راز است. گفت: هیچ كس راز رسول الله صرا بازگو نمیكند.
انس گفت: قسم به خدا اگر كسی را از آن را باخبر میكردم، حتماً تو را اى ثابت از آن باخبر میكردم [۷۲۶].
عمرو بن العاص میگوید: رازی را به كسی گفته بودم و آن را فاش كرد. و من او را سرزنش كردم، چون سینه من از نگهداشتن راز تنگ شده بود. و شاعری گفته است:
إذا ضاق صدر الـمرء عن سر نفسه
فصدر الذي يستودع السر أضيق
«وقتی كسی سینهاش از نگهداشتن راز خود تنگ شد، پس سینه كسی كه راز را به او میسپارد تنگتر است».
مشورت با عاقلان چنانكه گفته شده است:
شاور سواك إذا نابتك نائبة
يوماً وإن كنت من أهل المشورات
فالعين تبصـر منها ما نأي ودنا
ولا ترى نفسها إلاَّ بمرآة
«اگر اهل مشاوره و نظرخواهی از دیگران هستی هرگاه به مشكلى برخوردی (با شخصی) مشورت كن، چون دیدگان هر چه را كه در منظر و نزدیک اوست میبیند، اما خودش را جز در آیینه نمیبیند».
حق هر صاحب حقی را به وی ادا كند، و آن را بر اساس اختلاف طبقات آنها ادا كند. چون بعضی از علما گفتهاند: برای معاشرت صورتهایی وجود دارد، پیامبران و بزرگترها باید با احترام رفتار كرد و به آنها خدمت كرد و كارهای آنها را انجام داد. و برای فامیلان و نزدیكان باید نصیحت كرد و هر چه كه از دستش برمیآید انجام دهد، و دانش آموزان و كوچكترها را راهنمایی و ادب كند.
عیوب همدیگر را بپوشانند.
با بدی و زشتخویی با یكی از برادران دینی روبرو نشود.
در مقابل آنها رعایت حجاب و حیا كند.
خلاف وعدههایی كه به آنها داده است، رفتار نكند.
آنچه را كه برای خود دوست دارد، برای آنها نیز دوست بدارد.
بر چیزی كه مهربانی و رحمت را میان آنها زیاد میكند، پافشاری داشته باشد.
از اسم برادر دینی خود و اسم پدر و آدرس او سوال كند.
اخوت و برادری خود را با او قطع نكند، و از او احساس تنفر نكند.
دوستی و مهربانی گذشته را حفظ كند.
فداكار باشد.
به خاطر امور دنیوی سر برادردینی خودت كلاه نگذارد و او را فریب ندهد.
از آبروی دوستان و براداران دینی دفاع و حمایت كند.
مشتاقانه حاضر به خدمتگزاری آنها باشد.
سخنچینی و فتنهگری را در مورد آنها قبول نكند.
بعد از فوت آنها، همچنان به دوستیشان پایبند باشد.
با كارهای پسندیده میان آنها دوستی ایجاد كند.
برادران دینی خود را ملاقات كند و خود را از آنها پنهان نكند.
بر آزار و اذیت آنها صبر پیشه كند.
همسر و فرزندان دوستانش را احترام بگذارد.
در چیزهایی كه گناه نمیباشد آنها را مدح و ثنا گوید.
سرزنش و عتاب آنها را كمتر كند.
جواب نامه آنها را بفرستد.
نفسیت و آنها را درک كند.
گفتهاند كه شخص در سه چیز آزموده میشود: هنگام هوی و هوس، هوس وی آزموده میشود، و هنگام عصبانیشدن، عصبانیبودن او آزموده میشود، و هنگام طمعورزیدن، طماعبودن وی آزموده میشود [۷۲۷].
عذر كسی را كه كار بدی انجام داده است قبول كند. و هنگامی كه این گونه از تو عذرخوهی میكند، با تبسم وی را جواب بده.
حسن بن علی بگفته است كه: اگر كسی در این گوشم مرا دشنام دهد و در دیگر گوشم، عذرخواهی كند، حتماً عذر وی را قبول میكنم.
قيل لي: قد ساء إليك فلان
وقعود الفتى عن الضيم عار
قلت قد جاءنا فأحدث عذراً
دية الذنب عندنا الاعتذار
«به من گفته شد كه فلانی به تو بدی كرد و ساكت نشستن جوانمردان در مقابل ظلم، ننگ است. گفتم: او برای عذرخواهی پیش ما آمده، چون خون بهای گناه از دید ما، معذرتخواهی است.
كسی كه یكسال با برادر دینی خود قهر باشد، چگونه است؟ پیامبر صفرمود: «كسی كه یكسال با برادر دینی خود قهر باشد، مثل این است كه خون او را ریخته باشد» [۷۲۸].
برای برادران دینی خود دعا كند. چون پیامبر صفرمود: «دعای شخص برای برادر دینی خود در غیبت او مستجاب میشود. و بر پشت سر وی فرشتهای موكل گذاشته شده كه هرگاه برای برادر دینی خود دعای خیر كند، فرشته میگوید: «برای تو و او آمین» [۷۲۹].
طبرانی در مكارمالاخلاق از ابن عباس بروایت كرده است كه: «سه كس هستند كه من قادر به پاداش آنها نیستم و نفر چهارمی هم هست كه غیر از خدا كسی قادر به پاداش دادن او نیست. مردی كه در محل نشستن خود برای من جا باز كند. و مردی كه هنگام تشنه بودن مرا سیراب میكند. و مردی كه پاهایش در رفت و آمد به خانه من خاک آلوده شده است. و اما نفر چهارمی كه غیر از خداوند متعال كسی قادر به پاداش دادن او نیست، كسی است كه نیازی برای او پیش آمده و او شب را تا صبح فكر كرده است و صبح هنگام دیده كه من میتوانم نیازش را برآورده میكنم و این شخص جز خدا كسی نمیتواند پاداش وی را بدهد. و من از مردی شرمنده میشوم كه سه بار به خانه من آید، ولى اثری از من بر وی نباشد [۷۳۰].
یحیی بن اكثم میگوید: روزی برای احمد بن حنبل تغییرات بعضی از دوستان را ذكر كردم، پس او شعر زیر را سرود:
وليس خليلي بالـملول ولا الذي
إذا غبت عنه باعني بخليل
ولكن خليلي من يدوم وصاله
ويحفظ سري عند كل خليلي
[۷۳۱]
«دوست من كسی نیست كه ملول و آزرده باشد و كسی نیست كه هنگام غایببودن من، مرا به دیگری بفروشد.
بلكه دوست من كسی است كه وصال وی همیشگی باشد و راز مرا نزد هر دوستی حفظ كند».
[۷۰۴] الآداب الشرعیه (۳/۴۵۶). [۷۰۵] امام احمد (۸۲۱۲) و آلبانی گفته است كه حدیث حسن است. [۷۰۶] امام احمد (۱۰۹۴۴) و آلبانی گفته است كه حدیث حسن است. [۷۰۷] مسلم (۲۵۶۶). [۷۰۸] امام احمد (۲۱۵۲۵) آیا مقصود از سایه، در این حدیث سایه خداوند است، یا سایه عرش خداوند كه در حدیث دیگرى آمده، و بین علماء در این اختلاف است، بعضى گفتهاند كه مقصود سایه عرش است، و بعضى هم گفتهاند سایه در اینجا صفتی از صفات خداوند است كه به جلال و عظمت او لایق است. (مترجم). [۷۰۹] ابوداود (۵۱۲۵) و آلبانی گفته است كه حدیث حسن است. [۷۱۰] مسلم (۲۶۲۶). [۷۱۱] صحیح الادب (۶۸۴). [۷۱۲] روایت بزار با سند حسن چنانكه آورده است، ابن حجر، الفتح (۱۰/۴۵۹) در در آخر حدیث این لفظ (و حسن الخلق).(خوش اخلاقى) نیز آمده است. [۷۱۳] بخاری (۵۷) و مسلم (۵۶). [۷۱۴] الآداب الشرعیة (۳/۵۴۴). [۷۱۵] مسلم (۲۶۹۹). [۷۱۶] مسلم (۲۸۶۵). [۷۱۷] مسلم (۲۵۸۸). [۷۱۸] ابوداود (۱۵۱۰) و آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۷۱۹] ترمذی (۲۰۲۱) و آلبانی آن را حسن دانسته است. [۷۲۰] مسلم (۲۵۸۸). [۷۲۱] ابوداود (۴۹۶۲) و آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۷۲۲] یكى گوید كه: من عیب یک نفر را گرفتم و گفتم كه این دندانهایش همه افتاده، پس دندانهایم همهاش افتاد، و به نامحرمى نگاه كردم، و كسى به ناموس من نگاه كرد كه من او را نخواستم. الآداب الشرعیة (۱/۳۴۱). [۷۲۳] ترمذی (۲۵۰۹) و گفت این حدیث صحیح است، و (۴۹۱۹) و آلبانى آن را صحیح دانسته است. [۷۲۴] الآداب الشرعیة (۲/۶). [۷۲۵] مسلم (۱۰۶). [۷۲۶] مسلم (۲۴۸۲). [۷۲۷] الآداب الشرعیة (۲/۵۳۸). [۷۲۸] السلسلة الصحیحة (۹۲۸) و آن صحیح است . [۷۲۹] السلسلة الصحیحة (۱۳۳۹). [۷۳۰] الآداب الشرعیة (۱/۳۲۵). [۷۳۱] الآداب الشرعیة (۲/۲۲۷).