(۵۶) احترام به والدين
نیكی به والدین فضل زیادی دارد و از اعمال صالحی است كه اندوه را میزداید و تاریكی را از بین میبرد [۶۸۵].
درجه و مقام نیكی به والدین بر درجه و مقام جهاد در راه خدا برتر است. بنابر حدیث ابنمسعود سكه میگوید: از پیامبر صپرسیدم كه: چه عملی نزد خدا گرانبهاتر است؟ فرمود: نماز سر وقت. گفتم: دیگر چه عملی؟ فرمود: نیكی به والدین. گفتم: دیگر چه عملی؟ فرمود: جهاد در راه خدا [۶۸۶].
عبدالله بن عمرو روایت كرد و گفت: «مردی نزد رسول الله صآمد و گفت: میخواهم با تو پیمان جهاد بر علیه دشمن ببندم در حالی كه پدر و مادرم را گریان جاگذاشتم. پیامبر صفرمود: «به پیش آنان برگرد و آنان را همچنان كه گریاندی، بخندان» [۶۸۷].
بیشتر برای آنها دعا و طلب بخشش كند.
هنگام دیدار با آنها خوشرو باشد.
سر آنان را ببوسد.
بدهیهای آنان را بپردازد. چون در حدیث ابن عباس سآمده است كه سعد بن عباده ساز پیامبر صفتوا خواست و گفت: مادرم فوت كرده است در حالی كه نذری بر عهدهاش بوده است؟ پیامبر صفرمود: آن را برای او ادا كن [۶۸۸].
به یاران و دوستان پدر و مادر احترام بگذارد. همچنانكه ابن دینار از ابن عمر روایت كرده است كه او وقتی از مكه خارج شد، مركبی داشت كه در مسافرتهای طولانی بر آن سوار میشد و عمامهای داشت كه دور سرش میپیچید.
برای ما بیان كرد كه روزی سوار بر مركبش، یک بادیهنشین بر او گذشت و گفت: آیا تو فلانى پسر فلانی نیستی؟ گفتم: آری او هستم. پس ابن عمر مركب خود را به او داد و گفت: سوار شو و عمامهاش را به وی داد و گفت: آن را دور سرت كن. بعضی از یاران به او گفتند: خداوند تو را بیامرزد. به این بادیهنشین مركبى بر آن سوار مىشدى، و عمامهاى بر سر مىكردى دادى؟ گفت: من از پیامبر صشنیدم كه فرمود: «نیكوترین نیكیها این است كه شخص با دوستان والدینش نیز مهربان باشد [۶۸۹]». در حالی كه پدرش دوست عمر سبود. و این از باب وسعت رحمت الهی است كه باب نیكویی بسیار وسیع است و فقط مختص به پدر و مادر نیست.
با اسم زیبا از آنها یاد كند.
والدین را بر دیگران مقدم بدارد.
تا جایی كه میتواند آنها را با هدیهدادن یا سفركردن یا شوخیكردن خوشحال كند.
برای آسایش آنان مخصوصاً در ایام بیماری شب زندهداری كند [۶۹۰].
با ادب و مهربانی آنها را خطاب قرار بدهد. چون خداوند فرموده است: ﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا﴾[الإسراء: ۲۳]. «كمترین اهانتى به آنها روا مدار! (حتی به آنان اف مگو) و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو».
وقتی بر تو وارد شدند، برای احترام آنها برخیز.
دستان آنها را ببوس.
به آنها احترام بگذار و هر چه را كه میخواهند به آنها بده.
صدایش را در مقابل آنها بلند نكند، و با آنها جدال و بحث و مخاصمه نكند.
در كارهایت با آنها مشورت كن.
به آنها دروغ مگو.
وقتی كاری بر خلاف سلیقه و خوشایند تو انجام نمیدهند، آنها را سرزنش مكن.
در حالی كه آنها نشستهاند، دراز نكش و نخواب.
در مقابل آنها پایت را دراز مكن.
در راهرفتن از پهلوی پدرت راه نرو، بلكه كمی عقبتر از او حركت كن.
در جایی بلندتر از جای پدر و مادر ننشین.
وقتی تو را صدا میزنند زود جواب بده.
بر پدرش اسم نگذارد. و قبل از پدر ننشیند و در مقابل وی راه نرود. از ابوهریرهسروایت شده كه او دو نفر را دید و به یكی از آنها گفت كه این یكی با تو چه نسبتی دارد؟ گفت: پدرم است. گفت: «بر او اسم نگذار و در مقابل وی راه نرو، و قبل از او ننشین» [۶۹۱].
با كسی كه با والدینش نیک رفتار است، بیشتر بنشیند.
نیكی به والدین بعد از مرگ آنها نیز باقی است. از پیامبر صپرسیدند كه: آیا بعد از فوت پدر و مادر چیزی باقی میماند كه به آنها نیكی كنیم؟ فرمود: «آری، دعا كردن براى آنها، طلب بخشش برای آنها، و اجرای وصیت آنها بعد از مرگشان، و صله رحم با كسانی كه به آنها نزدیكند، و احترام به دوستانشان» [۶۹۲].
[۶۸۵] همچنانكه در داستان آن سه نفری كه درِ غار بر آنها بسته شد و یكی از آنها به والدین خود نیكی كرده بود. (حدیث متفق علیه). [۶۸۶] متفق علیه. [۶۸۷] ابوداود و ابن ماجه و سند آن حسن است. [۶۸۸] بخاری و مسلم و دیگران. [۶۸۹] مسلم (۲۵۵۲). [۶۹۰] از ابا یزید بسطامی روایت شده است كه من پسری بیست ساله بودم مادرم مرا فراخواند كه شبی پرستار وی باشم و من اجابت كردم. پس یكی از دستهایم را زیر سرش و دست دیگر را روی بدنش گذاشتم و قل هو الله احد خواندم سپس دستم حالت خواب رفتگی پیدا كرد. گفتم: دست از آن من است ولی حق مادر از آن خداست، و بر آن حالت تا طلوع خورشید صبر كردم بعد از آن دستان من سودی برای وی نداشت(یعنى فلج شد) و هنگامی كه وفات كرد. بعضی از اصحاب او را در خواب دیدند در حالی كه در بهشت پرواز میكرد. به او گفتند: چگونه این رحمت را به دست آوردی؟ گفت: نیكی به مادر و صبر در مقابل سختیها. كتاب: كیف تبر والدیک، ابراهیم بن صالح المحمود، ص ۴۷. [۶۹۱] آیا كسی میتواند پدرش بوسیله كنیهاش نام ببرد و صدا زند؟ از ابن عمرسروایت شده كه او بر پدرش كنیه میگذاشت. (صحیح الادب المفرد، امام بخاری ۴۷). [۶۹۲] ابوداود (۵۱۴۲).