بن بست

فهرست کتاب

قسمت چهارم: سخنان بزرگان و امامان و علماء و سیاستمداران شیعه از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی

قسمت چهارم: سخنان بزرگان و امامان و علماء و سیاستمداران شیعه از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی

برای اینکه برادران محقق شیعه و عموم شیعیان عزیز بدانند این سخن که: چون این احادیث در کتاب خود اهل سنت وجود دارد می‌توان از آنها به نفع عقاید خرافی خودمان استفاده کنیم و اینها دلیل حقانیت ماست و... توجه شما را فقط به چند نمونه کوچک از سخنان بزرگان و امامان و علماء و سیاستمداران شیعه از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی جلب می‌کنم که صد البته محقق شیعه آنها را با چوب تقیه و یا توجیه و سفسطه به حراج خواهد گذاشت:

شریعتی در کتاب حجر ابن عدی: پس از حکومت علی، بهترین حکومت دنیا از آن عمر و ابوبکر بوده است.

شریف مرتضی حدیث غدیر خم را نص غیر مستقیم و اشاره‌ای پوشیده برای خلافت می‌داند. آنجا که در کتاب (الشافی) می‌گـوید: «ما به ضرورت پذیرش تعیین خلافت از طریق نص، نه برای خودمان ونه برای مخالفین ما قائل نیستیم. هیچ یک از هم مسلکان ما نیز به چنین ضرورتی تصریح نکرده است» (المرتضی: الشافی، ج۲ ص ۱۲۸).

نامه امام حسین به مردم بصره: آن دو نفر (عمر و ابوبکر مطابق سنت و کتاب خدا عمل کردند!).

۱- حضرت علی در نهج البلاغه: انتخاب خلیفه حق انصار و مهاجرین است!.

۲- اصول کافی باب ماجاء فی الاثنی عشر حدیث ۸ و ۹ و ۱۴ و ۱۷ و ۱۸: امامان از بطن فاطمه ۱۲ نفرند (یعنی امامان ۱۳ نفرند).

۳- آیت الله منتظری: امروز بزرگترین منکر در کشور ولایت فقیه است.

۴- آقای خاموشی در اتاق بازرگانی: ایران بزرگترین مرکز پولشویی جهان است.

۵- امام صادق: قرآنی که جبرییل بر پیامبر آورد ۱۷هزار آیه بود (اصول کافی ج ۲ ص ۶۳۴).

۶- حضرت علی: اگر مردی را نزد من آوردید که متعه کرده بود او را سنگسار می‌کنم (کتاب مساله حجاب مطهری) [۷۰].

۷- حضرت علی: من شرم دارم تغییر دهم کاری را که (فدک) ابوبکر و عمر آنرا امضاء کردند!.

۸- اگر مرا در این کار (خلافت) حقی بود نمی‌گذاشتم پای ابوبکر به پله اول منبر برسد!.

۹- در دو کتاب مهم شیعه: فروع کافی و من لایحضره الفقیه: زن از زمین ارث نمی‌برد (پس فدک؟).

۱۰- فیض الاسلام و علی نقی و دنبلی: فاطمه ثمره پدر را می‌گرفت و بقیه را تقسیم می‌کرد و عمر نیز و عثمان نیز و علی نیز چنین کردند!.

۱۱- امام صادق: انفال (فدک) مالی است که بدون جنگ به دست آمده باشد و امام (= پیشوا و حاکم) می‌توند هر طور صلاح بداند آنرا خرج کند. (اصول کافی ص ۵۳۹ ج ۱).

۱۲- علامه! حلی می‌گوید فقط ابوبکر حدیث ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم آنچه از ما می‌ماند صدقه است را نقل کرده ولی این حدیث از ۱۱ نفر صحابی دیگر نیز نقل شده است، همچون: عایشه، ابوهریره، عمر، حذیفه، علی، عثمان، زبیر، سعد ابن ابی وقاص و ابن عباس (معجم طبرانی ص ۲۲۳ آلبانی نیز این احادیث را تصحیح کرده است).

۱۳- خطبه ۵۳ نهج البلاغه: حضرت علی خطاب به مالک اشتر: اگر اکثریت مردم، حاکم را تایید کردند این یعنی آن حاکم خوب است (مانند عمر و ابوبکر که اجماع مسلمانان ۱۴۰۰ سال است آنها را خوب می‌داند و آخوندها نیز ۳۰ سال است که مردم ایران آنها را خیلی خیلی دوست دارند!).

۱۴- حضرت علی: افراد ملاک تعیین حق نیستند. نهج البلاغه (علی مع الحق و الحق مع علی! خدا با غضب فاطمه خشمگین می‌شود).

۱۵- حضرت علی در نهج البلاغه: تمت بنبینا حجه: حجت با پیامبر ما تمام شد (یا حجه ابن الحسن العسگری!!!).

۱۶- حضرت علی: ملتزم شوید به جمعیت بیشتر مسلمانان.

۱۷- حضرت علی در ابلاغ کتبی به تمامی فرمانداران (نهج البلاغه) نمازها را جمع نخوانید در ۵ نوبت به جای آورید.

۱۸- دعای فرج: یا علی و یا محمد یا محمد و یا علی اکفیانی فانکما کافیان! قرآن: الیس الله بکاف عبده!.

۱۹- ابوطالب (در بحار الانوار): علی در خانه متولد شد!.

۲۰- خمینی: ملت ما چه می‌گفتند که مستحق این عقوبات شدند (بهشت زهرا) فعالان سیاسی و نویسندگان چه می‌گفتند که توسط ادراه اطلاعات در قتلهای زنجیره‌ای به قتل رسیدند؟

۲۱- نواب صفوی (اولین تروریست حکومت دینی): اگر احکام اسلام در این کشور اجرا می‌شد محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام نورباران بود!!! (حامیان وابستگی: محمد صدیقی) واقعا ما که چشم‌هایمان دارد کور می‌وشد لطفا اگر امکان دارد اندکی نورش را کم کنید!.

۲۲- عزت الله سحابی: اشغال لانه جاسوسی باعث جنگ ویرانگر ۸ ساله بود و کاری خطا و مضر در تاریخ ایران (روزنامه اخبار اسفند ۷۷).

۲۳- مهندس مهدی بازرگان اولین رییس دولت حکومت دینی: اینکه می‌گویند پیامبر اکرم در غدیر خم حضرت علی را به جانشینی خود معین کردند این درست نیست چون که اگر چنین حکمی از طرف خدا به پیامبر ابلاغ شده می‌شد مسلمان‌ها به آن زودی آن را فراموش نمی‌کردند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر به سراغ شورای خلافت و... نمی‌رفتند! (کتاب بعثت و ایدئولوژِی از بازرگان و کتاب حامیان وابستگی).

۲۴- شیخ مفید در کتاب المسائل: اتفقا کرده‌اند امامیه بر آنکه هر که انکار کند امامت احدی از ائمه را... پس او کافر و گمراه است و مستحق خلود در جهنم! (شیخ شلتوت مفتی دل آگاه مصری: رجوع از هر یک از فرق اهل سنت به فقه جعفری آزاد و بلامانع است!).

۲۵- آیت الله مدرس: من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا و بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است! (مکی - تاریخ بیست ساله ج۲ صص ۴۹۷ و ۴۹۸).

۲۶- خمینی: من ایشان (منتظری) را فقیهی عالیقدر می‌دانم (این جمله به قدری معروف است که نیازی به منبع ندارد).

۲۷- سید شرف الدّین موسوی عالم شیعی لبنان میگوید: «ابوبکر و عمر فضایلی داشتند که هیچکس انکار نمی‌تواند کرد، مگر یک معاند و حق کش. و خدا را سپاس که ما معاند و حق کش نیستیم».

۲۸- علامه امینی: جنایتی بزرگ است که بخواهیم حقّ یار غار پیامبر و تنها کسی را که از نخستین دسته مهاجران با او همراه بود، نادیده بگیریم. ما باید او را بزرگ بداریم و هنگام داوری درباره وی از عدالت به یک سو نشویم و از روی عاطفه قضاوت نکنیم».

۲۹- شریعتی: «او نخستین گرونده به پیغمبر از خارج خانه پیغمبر است. پدر همسر او، یار غار او و از نزدیک‌ترین یاران اوست. او هنگامی اسلام خود را آشکار کرد که جز شکنجه و مرگ و تبعید و تنهایی و شکست انتظاری نداشت. هنگامی به پیامبر گروید که حتّی در خانواده اش هنوز جز شخص علی که کودکی ده ساله بود، کسی به او دست بیعت نداده بود. او در مکه سرمایه داری مرفّه بود و به خاطر ایمان به دعوت پیامبر، دست از زندگی و ثروتش شست. پیغمبر تنها او را برای هجرت خطرناکش از مکه انتخاب کرد. در دوران خلافتش هم کمترین تغییری نکرد و حتّی با همه سنگینی بار مسئولیت خلافت، عملگی میکرد تا نان بخورد و معتقد بود که خلافت، انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر است و حق ندارد از بیت المال مردم حقوقی بردارد. و چون قانعش کردند که مدّتی را که برای زندگیت کار شخصی میکنی، به کار مردم بپرداز و در ازای آن مزدی را که از کارفرمایت میگرفتی، از بیت المال برگیر، با این همه هنگام مرگ وصیت کرد مجموعه حقوقی را که برداشته، حساب کنند و با فروش زره و مرکبش آنرا به بیت المال پس دهند.

۳۰- یحیی بن سعید می‌گوید: گروهی از مردم عراق نزد علی بن حسن آمدند و در مورد حضرت ابوبکر و عمر و عثمان ش حرف‌هایی گفتند هنگامی که سخنانشان به پایان رسید علی بن حسن فرمود: گواهی می‌دهم که شما مصداق این آیه نیستید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠ [الحشر: ۱۰]. «کسانی که پس از مهاجرین و انصار بدنیا می‌آیند، می‌گویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان اوردن بر ما پیشی گرفته‌اند بیامرز. و کینه‌ای نسبت به مومنان در دل‌هایمان جای مده، پروردگارا! تو دارای رافت و رحمت فراوانی هستی».

۳۱- مولای جابر جعفی می‌گوید: ابو جعفر محمد بن علی موقع خداحافظی به من گفت: این پیام مرا به اهل کوفه برسان که من از کسی که از ابوبکر و عمر ب بیزاری بجوید، بیزارم.

۳۲- محمد بن اسحاق (شیعی) از ابو جعفر محمد بن علی نقل می‌کند که ایشان فرمود: کسی که فضل و مرتبه ابوبکر و عمر ب را نداند نسبت به سنت پیامبر ص جاهل است.

۳۳- کشی در اختیار معرفه الرجال ص ۲۹۱ و ۲۹۲: از قول امام صادق: به خدای سوگند که من غیب نمی‌دانم!.

۳۴- محمد ابن عبدالکریم شهرستانی در الملل و النحل شهرستانی ج ۱ ص ۲۵۱ و ۲۵۲: زید به امام باقر برادرش گفت: پدر ما امام نبود زیرا هرگز خروج نکرد و شمشیر در راه دین نکشید!.

۳۵- واصل ابن عطاء پیشوای معتزله که به تشیع منسوب بوده است: علی را بر عثمان مقدم می‌دانست و فقط همین وجه افتراق شیعه با سنی بوده است (جاحظ می‌نویسد: در صدر اسلام جز به کسی که علی را بر عثمان مقدم می‌داشت شیعه نمی‌گفتند! از این جهت اصطلاح شیعی و عثمانی در آن روزگار معمول شد و شیعی کسی بود که علی را بر عثمان مقدم می‌داشت مانند واصل ابن عطا (المقالات و الفرق ص ۱۵۴).

۳۶- پس از اینکه علی با ابوبکر بیعت کرد ابوبکر سه روز پیاپی از مردم می‌خواست که اگر از بیعت خویش ناراضی هستند می‌توانند بیعت خود را با وی فسخ کنند! علی برخاست و گفت: ما بیعت خود را با تو فسخ نمی‌کنیم و این کار را نخواهیم کرد زیرا رسول خدا تو را در کار دین و امامت بر ما در نماز مقدم داشت پس کیست که بتواند ترا در اداره امور دنیای ما بازدارد و واپس اندازد (تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۸۲۵ و ۱۸۳۰ ابن اثیر ج ۲ ص ۳۲۵ و ۳۳۲ و الامامه و السیاسه ج ۱ ص ۱۱ و ۱۶ و تاریخ یعقوبی شیعی ج ۲ ص ۱۰۲ و ۱۰۵.

۳۷- مطلبی که بر ما مجهول است آن است که چرا در اجتماع سقیفه کسی از مهاجر و انصار سخنی از غدیر با وجود مسلمیت آن به میان نیاورده است! (دکتر محمد جواد مشکور استاد دانشگاه - شیعی - تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم انتشارات اشراقی تهران ص۱۳) البته جناب دکتر قطعا از حدیث احتجاج طبرسی اطلاع داشته ولی به خوبی می‌دانسته که استناد به چنین احادیث و چنین کتبی در محیط دانشگاهی جز ریشخند شدن چیزی به همراه ندارد!.

۳۸- و آیت الله برقعی (مجتهد و علامه شیعی و چهلمین نوه امام رضا) حیدرعلی قلمداران و سنگلجی و سید مصطفی حسینی طباطبایی و غروی و حجه الاسلام رادمهر و ده‌ها نفر دیگر از بزرگان و علمای شیعه که عمری را در حوزه‌ها درس خوانده‌اند ولی عاقبت دلشان به نور ایمان روشن شد و با تمامی عقاید ضاله شیعه به مخالفت و بمارزه برخاسته برخی به شهادت رسیده برخی ترور و برخی دیگر تبعید شدند آن هم در هر دو رژیم! کتاب‌های آنها مملو است از سخنانی طوفانی بر علیه شما آیا استناد ما را به کتب آنها قبول می‌کنید تا ما هم استناد شما به کتب اهل سنت را قبول کنیم؟

دقت کنید که علامه امینی مقدار زیادی از کتابش را از شعر و موضوعات نامربوط از کتب اهل سنت پر کرده ولی ما دقیقا عین جملاتی را از بزرگان شیعه گفتیم که در صحت انتساب آنها جای ذره‌ای تردید وجود ندارد! البته شما را به خدا دیگر نیایید و نگویید این احادیث را بنی امیه جعل کرده‌اند زیرا اگر اندکی به مغز کوچک خودتان فشار بیاورید می‌فهمید که بنی امیه احادیثی جعل می‌کردند که دال بر وجود دشمنی بین علی و خلفاء بوده (همین احادیثی که شما مرتب به آن اشاره می‌کنید!) تا آتش فتنه را در سپاه حضرت علی و امام حسن دامن بزنند و به مردم بگویند ببینید این علی نه تنها با معاویه بلکه با خلفای قبلی هم مشکل داشته است! و نه اینکه بیایند احادیثی جعل کنند دال بر وجود دوستی و اتحاد بین علی و خلفاء !!! ضمنا اینها مشتی بود از خروار و ما چون به منابع اهل سنت و حتی شیعه دسترسی کامل نداریم و سایتها هم که الحمدلله فیلتر است و مثل علامه امینی هم کسی به ما مستری و.. نمی‌دهد و مجبوریم در کنار تحقیق کار جداگانه داشته باشیم فعلا به همین مقدار بسنده می‌کنید و از برادارنی که فرصت دارند، خواهش می‌کنم که این فهرست را تکمیل کنند.

با خواندن پاسخ‌ها و ردیه‌های محققین شیعه متوجه نکته‌ای می‌شویم و آن این است که: شما می‌گویید برای فهم تاریخ باید به حدیث (گزینشی) و قصه رجوع کرد و کاری به اجماع متواتر امت اسلام از صدر تا کنون نداشت! (از اجماع و اتفاق ۳۰ هزار نفر انصار و مهاجرین مدینه گرفته تا احماع یک میلیارد نفر علمای اهل سنت و مردم اهل سنت تا کنون) خوب من هم قبول می‌کنم و برای تحلیل انقلاب کبیر اسلامی کاری به تظارهات میلیونی همه ساله مردم و حضور پرشور آنها در انتخابات! و در عرصه‌های مختلف! ندارم. من هم طبق روش شما سخنان آقای خمینی در قبل از سال ۱۳۵۷ (یعنی قبل از پیروزی انقلاب) و اوائل انقلاب را بیرون می‌کشم و صحت کل نظام و جمهوری اسلامی شما را زیر سئوال می‌برم (مثل شما که احادیث را بیرون می‌کشید) با این تفاوت جالب که احادیث مورد نظر شما ظنی و گمانی است با راویان دروغگو و ضعیف ولی فیلم و نوار تمامی سخنان آقای خمینی موجود است و صحت تمامی جملات زیر غیر قابل خدشه! پس هم اینک احادیث زیر که از امام (۱۳؟) و مرجع عالیقدر و ولی مطلقه فقیه شیعیان ایرانی است را مطالعه کنید. ضمنا قبل از آن لازم می‌دانم نظر آقای خمینی و خامنه‌ای را در خصوص ولی فقیه برای شما بنویسم: اگر ولی فقیه مرتکب حتی یک گناه صغیره شود از ولایت ساقط است! (ولی اگر میلیونها نفر را به کشتن بدهد و اطرافیان او بیت المال را غارت کنند و جنگ را ۵ سال بیهوده کش بدهد و اشغال احمقانه سفارتخانه آمریکا توسط کمونیست‌ها را تایید کند و... هیچ گناهی مرتکب نشده است؟).

۱- برنامه ما در حکومت اسلامی مبنی بر توحید است (تاریخ ۵/۹/۱۳۵۷ مصاحبه با روزنامه دانمارکی درباره مسائل ایران، صحیفه امام ج۵ ص۱۲۱).

۲- در ایران سی و پنج میلیون مسلمان هستند که همه در خیابان‌ها اسلام را داد می‌زنند. (تاریخ ۱۷/۸/۱۳۵۷ مصاحبه با رادیو تلویزیون ژاپن درباره دولت نظامی و دولت آینده، صحیفه امام ج۴ ص۳۸۱).

۳- در ایران اسلامی علماء خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود! خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت!! (مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، ۵ آبان ۱۳۵۷).

۴- در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود!!! (مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸).

۵- در حکومت اسلامی رادیو، تلوزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت!!!!!! (مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، ۲ نوامبر ۱۹۷۸).

۶- در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاه‌های تبلیغاتی. در این منطق، تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان‌های مملکت از فرهنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه‌های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد! ما همه اینها را از بین خواهیم برد! (سخنرانی برای گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، ۸ آبان ۱۳۵۷).

۷- ملی گرایی بر خلاف اسلام است این بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجید است! (سخنرانی ۳/۳/۵۹، صحیفه نور ج۱۲،صفحه ۱۱۰).

۸- به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلم‌های مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را می‌کنند می‌شکنیم! (سخنرانی مورخه ۲۲ اسفند ۱۳۵۷، قم).

۹- ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم! (سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، ۱۹ مهر ۱۳۵۷).

۱۰- برای همه اقلیت‌های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند! (کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، ۹ نوامبر ۱۹۷۸).

۱۱- قیام کردن بر خلاف حکومت اسلامی، جزایش جزای بزرگی است قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است، بالاتر از همه معاصی است، همان بود که معاویه قیام می‏کرد، حضرت امیر قتلش را واجب می‌‏دانست. (سخنرانی مورخه ۲۹/۷/۵۸، صحیفه نور، جلد ۱۰، صفحه ۱۵).

۱۲- من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم، تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفین تشکیل می‌دادیم و من توبه می‌کنم از این اشتباهی که کردم. (کیهان، ۲۷مرداد ۱۳۵۸).

۱۳- نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی‌دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم! (مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، ۱۷ نوامبر ۱۹۷۵).

۱۴- دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت! (مصاحبه با تلوزیون NBC، نوفل لوشاتو، ۱۱ نوامبر ۱۹۷۸).

۱۵- ملی‌گرایی مخالف اسلام است! (سخنرانی در جمع دانشجویان و طلاب، جمهوری اسلامی،۵/۳/۵۹).

۱۶- در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام می‌خواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد! (سخنرانی مورخه ۱۹ آذر ۱۳۵۸، قم).

۱۷- من نمی‌خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی‌خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم! (مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، ۱۶ نوامبر ۱۹۷۸).

۱۸- ما دیگر نمی‌توانیم آن آزادی را که قبلاٌ دادیم بدهیم و نمی‌توانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند! ما شرعاَ نمی‌توانیم مهلت بدهیم. شرعاَ جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. به این حیوانات درنده نمی‌توانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمی‌گذاریم هیچ نوشته‌ای از این‌ها در هیچ جای مملکت پخش شود! تمام نوشته‌هایشان از بین می‌بریم. با این‌ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد. (مجلس معارفه با نمایندگان مجلس خبرگان در فیضیه قم، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸).

۱۹- مطبوعات در نشر همه‌ی حقایق و واقعیات آزادند. (مصاحبه با پائزه‌سرا ایتالیایی،۱۱ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴ص۲۶۶).

۲۰- پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت! (مصاحبه با روزنامه لموند، نوفل لوشاتو، ۹ ژانویه ۱۹۷۹).

۲۱- آقایان بعضی ‏شان می‏گویند: مساله ولایت فقیه، اگر یک مساله تشریفاتی باشد مضایقه نداریم، اما اگر بخواهد دخالت‏ بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم. اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد می‌‏شوند. (سخنرانی ۱۲/۷/۵۸، صحیفه نور، جلد ۹، صفحه ۲۵۴).

۲۲- ما آزادی به همه مسالک و عقاید می‌دهیم! (تاریخ ۶/۱۱/۱۳۵۷ گفتگو با سه تن از شخصیتهای آمریکایی، صحیفه امام ج۵، ص۵۳۳ و ۵۳۴).

۲۳- آنهایی که فریاد می‌زنند باید دموکراسی باشد، این‌ها مسیرشان غلط است. مسیر ما مسیر نفت نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. ما اسلام می‌خواهیم. (سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز، کیهان ۳/۳/۵۸).

۲۴- این دارایی از غنائم اسلام است، من امر کردم به مستضعفین بدهند و خواهند داد... به این نغمه‌های باطل گوش ندهید، آنها حرف می‌زنند ولی ما عمل می‌کنیم!!. ما یک مملکت محمدی ایجاد می‌کنیم!!... دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم، اتوبوس را مجانی می‌کنیم.دلخوش به این مقدار نباشید... این ارتشی‌ها فکر می‌کنند ما می‌خواهیم آنها را دار بزنیم (همه جمعیت خندیدند و فقط ۱۰ روز آری فقط ۱۰ روز بعد، تعداد زیادی از فرماندهان ارتش را - دار نزدند - بلکه تیرباران کردند، حتی گرگ‌ترین حکومتهای دنیا نیز وقتی عفو عمومی می‌دهند دیگر زیر حرف خودشان نمی‌زنند) (سخنرانی آقای خمینی در بهشت زهرا).

۲۵- امروز روزی است که کلمه وحدت برای ما فایده ندارد، عمل وحدت لازم است، من هم می‌گویم وحدت، اما اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمه‌ای است، یک ریایی است و بیشتر نیست (تاریخ ۳۱/۴/۱۳۵۸ سخنرانی در جمع اعضای نهضت رادیکال ایران، صحیفه امام ج۹ ص۲۰۹).

۲۶- در زمان ما هیچ خرابی حاصل نشده، زمان ما همه کوشش برای درست کردن وضع ملت است. درست کردن وضع کشاورزی و سایر کارخانه‌ها و امثال ذلک. شما توقع دارید ما بتوانیم در همین چند ماه یا چند سال برویم به آن حدی که همه مان، ملتمان در رفاه باشد، همه کارها هم درست شده باشد (تاریخ ۲/۷/۱۳۵۸ مصاحبه با اوریانا فالاچی، صحیفه امام ج۱۰ ص۹۶و۹۷).

۲۷- آنان که به ادعای واهی کوس طرفداری از خلق را می‌زنند و با خلق خدا آن می‌کنند که همه می‌دانند در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتی کسب می‌کنند و چه طرفی می‌بندند؟ (تاریخ ۲۳/۷/۱۳۶۱ صحیفه امام ج۱۷ ص۵۰) (حضرت عیسی ÷ فرمودند: از کسانی مباش که درخت را در چشم خود نمی‌بینند ولی خار را در چشم دیگری می‌بینند، چرا در همان زمان، کمیته چی‌های شما به سر علامه برقعی این پیرمرد روحانی! هشتاد ساله در حال نماز خواندن، شلیک کردند؟ فقط چون به صورت علمی و مستند کتابی نوشته و امام زمان قلابی شما را رد کرده بود!).

۲۸- ما حکومتی را می‌خواهیم که برای اینکه یکدسته میگویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند! (مصاحبه با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷، پاریس).

۲۹- یک نفر آدمی که یک مملکت یا گروه را فساد می‌کند، قابل اصلاح نیست. این را باید برای تهذیب جامعه نابود کرد. این غده سرطانی را باید از جامعه دور کرد و دور کردنش هم به این است که اعدامش کنند! (سخنرانی ۱۹ تیر ۵۸ امام و...، گردآورنده: منصور دوستکام و هایده جلالی،انتشارات پیام آزادی، چاپ سوم،۱۳۵۸ص۹۶).

۳۰- این جنایتکارها که در بازداشت هستند متهم نیستند، بلکه جرمشان محرز است ؛ باید فقط هویت آنها را ثابت کرد و بعد آنها را کشت. اصلاً احتیاج به محاکمه آنها نیست. هیچگونه ترحمی درمورد آنها مورد ندارد. اگر ما اینها را نکشیم، هر یکی شان که بیاید بیرون میرود آدم می‌کشد. با چند سال زندان کار درست نمی‌شود. این عواطف بچه گانه را کنار بگذارید. (سخنرانی به مناسبت سالروز تولد رسول اسلام، ۹ تیر ۱۳۵۹).

۳۱- بشر در اظهار نظر خودش آزاد است. (گفتگو با خبرنگاران،۱۱ آبان ۵۷، پاریس).

۳۲- اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است. (سخنرانی ۵ آبان ۵۷، پاریس، امام و...، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۶۸).

۳۳- دانش آموزان عزیز باید با کمال دقت اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند که اگر خدایی ناکرده در یکی از آنها انحرافی ببینند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند... فرزندان عزیزم در صورتیکه مشاهده کردند که بعضی از دشمنان در لباس دوست و همشاگردی میخواهند آنانرا جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند وسعی کنند اینکار خود را به صورت مخفی انجام دهند. (پیام به مناسبت بازگشایی مدارس،۱ مهر۱۳۶۱، صحیفه نور،ج ۱۷ص۲).

۳۴- شمایی که قولتان غیر عملتان است، حرفتان غیر واقعیتتان است، شما مسلم نیستید، شما منافق هستید، شما می‌خواهید مردم را گول بزنید (تاریخ ۲/۶/۱۳۵۸ سخنرانی در جمع اقشار مردم، صحیفه امام ج ۹ ص ۳۳۶ و ۳۳۸).

۳۵- من توی دهن این دولت می‌زنم! (بهشت زهرا).

۳۶- آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند!.

۳۷- اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان می‌دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است (سخنرانی در جمع کارکنان پخش رادیو، ۱۷ شهریور ۱۳۵۸،قم، صحیفه نور،جلد ۹، صفحه ۴۵۰).

۳۸- بنی صدر: چه ضربه کشنده‌ای به انقلاب اسلامی ما زدند و چگونه زیباترین انقلاب را به بدترین شکل‌ها در آوردند و به جهان عرضه کردند، آنهایی که با این عنوان که ما برای اقتصاد، انقلاب نکردیم عملا زمینه فعالیت‌های سازنده و تولیدی را از بین بردند. آنهایی که چهره زیبای انقلاب ما را لجن آلود کردند (انقلاب اسلامی، ۱۵ مهر ۵۹).

۳۹- آن‌هایی که به اسم دموکراسی، با اسم دمکرات می‌خواهند مملکت را به فساد و تباهی بکشند، این‌ها باید سرکوب شوند. ملت آن‌ها را سرکوب خواهد کرد. کاری نکنید که باب غضب باز شود. (صحیفه نور، ج۹، ص ۳۷۲).

۴۰- شما روشنفکر هستید و آزادی همه چیز، از جمله آزادی فحشا را می‌خواهید. یک نحو آزادی می‌خواهید که جوانان ما را فاسد کند. ما می‌خواهیم مملکت را حفظ کنیم و حفظ مملکت به آن آزادی که شما می‌گویید نیست. این آزادی مملکت را بر باد می‌دهد. این آزادی که شما می‌خواهید، آزادی دیکته شده است. (سخنرانی در مسجد فیضیه قم، جمعه ۲ شهریور۵۸، سروش، شماره ۱۸، ۱۰ شهریور ۵۸، ص ۶ و ۷).

۴۱- یکی از این‌ها آمده بود گریه می‌کرد که چرا بعضی از این‌ها را می‌کشند! این‌ها باز توجه ندارند که اسلام در عین حال که تربیت است، یک مکتب تربیت است... اگر ما بخواهیم مسامحه کنیم در قضاوت، تا آخر گرفتار هستیم. ما با هیچ‌کس قوم و خویشی نداریم. ما مطیع اسلام هستیم و احکام اسلام را می‌خواهیم جاری کنیم. (صحیفه‌نور، ج۱۳، ص۵۰).

۴۲- راجع به دادگاه انقلاب و راجع به کارهایی که مربوط به دادگاه انقلاب‏است، من نمی‏گویم که باید اینجا سستی بشود. اینجا باید با جدیت جلویش گرفته بشود، باید جلوی این فسادها گرفته بشود. حالا بگیرند نگه دارند تربیت کنند یا اگر واقعاً مستحق حدود شرعی هستند حدود شرعی را جاری بکنند که زندانها باید محل تربیت باشند. (سخنرانی در جمع حکام شرع دادگاه‌ها ۶۱/۱۱/۱۸؛ صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۱۷۹).

۴۳- مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است. (صحیفه نور،ج ۵، ص۵۲۲).

۴۴- آنکه مکتبی را مسخره می‌کند، اسلام را مسخره می‌کند. اگر متعمد باشد، مرتد فطری است. زنش برایش حرام است. مالش هم باید به ورثه داده شود. خودش هم باید مقتول شود. (صحیفه نور، ج۱۴، ص ۳۷۶).

۴۵- ملی‌گرایی اساس بدبختی مسلمین است! (سخنرانی در کنگره قدس،صبح آزادگان، ۱۹/۵/۵۹ ) ما از این ملی‌ها هیچ ندیدیم جز خرابکاری (جمهوری اسلامی، ۵/۳/۵۹).

۴۶- آن‌هایی که می‌گویند ما می‌خواهیم ملت را احیا کنیم، مقابل اسلام ایستاده‌اند. (پیام به مناسبت روز قدس، سروش، شماره ۶۳، ۲۵ مرداد ۵۹،ص ۶).

۴۷- ما چقدر از این ملیت سیلی خوردیم. من نمی‌خواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن‌‌کس که آن‌قدر ازش تعریف میکنند (مصدق) چه سیلی به ما زدند. من نمی‌خواهم بگویم که مدرسه فیضیه را به مسلسل بستند. بروند کنار این‌ها، بروند گم بشوند. ما از آن‌ها ضربه خوردیم. (سخنرانی در جمع شورای عالی قضایی،۳۱/۴/۵۹، صحیفه نور،ج ۱۳،ص۵۱).

۴۸- در نجف و پاریس یک حرف‌هایی زدم که چنانچه اسلام پیروز شود، روحانیون می‌روند سراغ شغل‌های خودشان، لکن وقتی ما آمدیم و وارد معرکه شدیم دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مساجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی می‌رود... ما این طور نیست که هرجا یک کلمه‌ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام این‌جوری نیست، بگوییم سر اشتباه خود هستیم. ما دنبال مصالح هستیم. بنابراین مساله نیست که آقایان به ما بگویند شما آن‌روز اینجوری گفتید... هرچه می‌خواهند به ما بگویند. بگویند کشور ملایان، حکومت آخوندیسم. این هم یک حربه‌ای است که ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم. (سخنرانی ۳۰/۳/۶۱. صحیفه نور،ج۱۶،ص۲۱۱-۲۱۲) خوب! خلیفه دوم عمر ابن خطاب هم مجبور شد حسب مقتضیات زمان و مصالح روز، دست به اقداماتی بزند چرا به او انگ بدعت می‌زنید! (تازه اگر دروغهایی که به عمر بسته‌اید راست باشد).

۴۹- ما می‌خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم! (سخنرانی ۲۰/۹/۶۲، صحیفه‌نور،ج۱۸،ص ۱۷۸).

۵۰- واجب بر همه ما، بر همه شماست که اگر توطئه‌ای دیدید واگر رفت و آمد مشکوکی دیدید خودتان توجه کنید و اطلاع دهید. بر همه ما واجب است که جاسوسی کنیم. بر همه ما واجب است که نظر کنیم و توجه کنیم و نگذاریم که غائله‌ای پیدا شود. منع جاسوسی از حرف‌های احمقانه‌ای است که از همین گرو‌ه‌ها القا می‌شود که جاسوسی خوب نیست. اما برای حفظ اسلام و حفظ نفوس مسلمین واجب است. (پیام انقلاب، ارگان مطبوعاتی سپاه پاسداران، شماره ۴۰، ۱۴ شهریور ۶۰، ص ۶).

۵۱- مردم باید پند بگیرند از آن مادری که پسرخود را آورد و بدست محاکمه سپرد و آن پسر اعدام شد. این یکی از نمونه‌های اسلام است و دیگران هم باید همینطور باشند. اولادها وبرادرها و فرزندان خودشان را اگر نصیحت نپذیرفتند معرفی کنند تا به مجازات خود برسند. (سخنرانی شهریور۱۳۶۰) وای وای وای.

۵۲- اسلام را همه باید حفظ کنیم... یک بیچاره‌ای به من نوشته بود که شما گفتید همه این‌ها را باید تجسس کنید، خوب در قرآن (که) می‌فرماید لاتجسسوا... وقتی که اسلام در خطر است همه شما موظفید که با جاسوسی حفظ کنید اسلام را. (صحیفه نور، ج۱۵،ص۱۰۰-۱۰۱) تفتیش عقائد!.

۵۳- در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند (مصاحبه با روزنامه هلندی دی ولکرانت، ۷ نوامبر ۱۹۷۸،صحیفه نور، ج۴ص۳۶۴).

۵۴- یکی از بنیان‌های اسلام آزادی است... بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال ملی است. (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا، ۱۰ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۲۴۲).

۵۵- برنامه ما تحصیل استقلال و آزادی است. (مصاحبه با خبرنگار رادیو و تلویزیون لوکزامبورگ، ۱۱ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۲۶۳).

۵۶- حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است. (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون تایمز انگلیس، ۱۶ آذر ۵۷، صحیفه نور،ج۵،ص۱۳۲).

۵۷- دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنای واقعی است. و اما من هیچ فعالیت در داخل دولت ندارم و به همین نحو که الآن هستم، وقتی دولت اسلامی تشکیل شود، نقش هدایت را دارم. (مصاحبه با رادیو و تلویزیون اطریش، ۱۰ آبان ۱۳۵۷، امام و...، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۲۰).

۵۸- اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است. (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون آلمان،۱۶ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۵،ص ۳۵۳).

۵۹- نظام حکومتی ایران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است. (صحیفه نور،ج۳،ص۱۶).

۶۰- اما شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای اینکه متکی به آرای اکثریت است. (صحیفه نور،ج۲، ص۵۱۷).

۶۱- پدران ما حق نداشتند با تصویب قانون مشروطیت برای ما و به جای ما تصمیم بگیرند (خدا پدرت را بیآمرزد! بیایید و یک انتخابات برای بودن یا نبودن ولایت فقیه بگذارید ما که در سال ۵۷ به جمهوری اسلامی رای ندادیم پدران ما که حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند و...).

۶۲- حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوری‌ها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پیشرفته و باهمه مظاهر تمدن موافق. (مصاحبه با تلویزیون ایتالیا،۲۳ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۲،ص۱۰۷).

۶۳- شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است. جمهوری اسلامی، جمهوری است مثل همه جمهوری‌ها. (مصاحبه با لوموند،۲۲ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۲،ص۳۵۱).

۶۴- ولایت با جمهور مردم است. (؟).

۶۵- در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد. (صحیفه نور،ج ۲، ص۱۶۰).

۶۶- عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام‌العمر نیست، طول مسئولیت هر یک از مقامات محدود و موقت است. یعنی مقامات ادواری است، هر چند سال عوض می‌شود. اگر هم هر مقامی یکی از شرایطش را از دست داد، ساقط می‌شود. (صحیفه نور، ج ۲، ص۳۵۷).

۶۷- رژیم ایران به یک نظام دمکراسی تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می‌گردد. (مصاحبه با تلویزیون آلمانی زبان سوئیس، ۱۴ آبان ۱۳۵۷).

۶۸- اختیارات شاه را نخواهم داشت. (گفتگو با خبرنگاران، ۲۴/۱۰/۵۷، پاریس، صحیفه نور، ج ۳، ص۱۱۵).

۶۹- من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت. (گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷، پاریس).

۷۰- من در آینده (پس از پیروزی انقلاب) همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می‌کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم. (صحیفه نور،جلد ۴، ص ۲۰۶).

۷۱- ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‌های خود را اعلام خواهیم نمود، ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی‌رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهدة دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند، ولی من همیشه به وظیفة ارشاد و هدایتم عمل می‌کنم (صحیفه نور جلد ۳، ص۷۷. سخنرانی ۱۸ دی ۵۷).

۷۲- علماء خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می‌باشند.این حکومت در همه‌مراتب خود متکی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود. (مصاحبه با رویترز، ۱۴ آبان ۵۷، پاریس؛ صحیفه‌ی نور، جلد ۴، صفحه‌ی ۱۶۰).

۷۳- من نمی‌خواهم ریاست دولت را داشته باشم. طرز حکومت، حکومت جمهوری است و تکیه بر آرای ملت. (مصاحبه با مجله‌ی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، پاریس؛ صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳).

۷۴- مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند ولیکن من شخصاً نمی‌توانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم ودر عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام می‌دهم. (مصاحبه با لوژورنال منطقه آلپ فرانسه، ۷ آذر ۱۳۵۷).

۷۵- من چنین چیزی نگفته‌ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. (سخنرانی ۲۶ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۳،ص۱۴۰).

۷۶- من و سایر روحانیون در حکومت پستی را اشغال نمی‌کنیم، وظیفه روحانیون ارشاد دولت‌ها است. من در حکومت آینده نقش هدایت را دارم. (سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۳،ص ۷۵).

۷۷- حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می‌گذارد. (مصاحبه با رویترز، ۴ آبان ۱۳۵۷، پاریس).

۷۸- قانون این است. عقل این است. حقوق بشر این است که سرنوشت هرآدمی باید به دست خودش باشد. (مصاحبه با خبرنگاران،۱ بهمن ۵۷، پاریس).

۷۹- باید اختیارات دست مردم باشد، این یک مسئله عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هرکسی باید دست خودش باشد. (۲۲/۸/۵۷، صحیفه نور، ج۳،ص ۷۵).

۸۰- حکومت اسلامی بر حقوقِ بشر و ملاحظه‌ی آن است. هیچ سازمانی و حکومتی به‌اندازه‌ی اسلام ملاحظه‌ی حقوق بشر را نکرده است. آزادی و دموکراسی به‌تمام معنا در حکومت اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است در امور. (مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاریس، صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۷۰).

۸۱- اسلام، هم حقوق بشر را محترم می‌‏شمارد و هم عمل می‌‏کند.حقی را از هیچ کس نمی‌‏گیرد. حق آزادی را از هیچ کس نمی‌‏گیرد.اجازه نمی‌‏دهد که کسانی بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادی را به اسم آزادی از آنها سلب کند. (مصاحبه با مجله اکسپرس،۲۰/۱۰/ ۵۷؛ صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۹۹).

۸۲- باید اختیارات دست مردم باشد. هر آدم عاقلی این را قبول دارد که مقدرات هر کس باید در دست خودش باشد. (مصاحبه ۱۲ آبانماه ۱۳۵۷، پاریس).

۸۳- ما که می‌‌گوییم حکومت اسلامی می‌خواهیم جلوی این هرزه‌ها گرفته شود، نه اینکه برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش. ما می‌خواهیم به عدالت ۱۴۰۰ سال پیش برگردیم. همه‌ی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داریم. (مصاحبه با خبرنگاران، ۱۹ مهر ۵۷، پاریس، امام و...، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۱۲۲).

۸۴- ما وقتی از اسلام صحبت می‌کنیم به معنی پشت کردن به ترقی و پیشرفت نیست. ما قبل از هر چیز فکر می‌کنیم که فشار و اختناق وسیله‌ی پیشرفت نیست. (مصاحبه با خبرنگار فیگارو، ۲۲ مهر ۵۷، پاریس).

۸۵- دولت استبدادی را نمی‌توان حکومت اسلامی خواند...رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی‌شود. (مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری فرانسه،۱۳ آبان ۵۷،پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۱۴۷).

۸۶- در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی می‌رود و قاضی او را احضار می‌کند و او هم حاضر می‌شود. (مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷،پاریس، امام و...، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸، ص۱۲۳).

۸۷- حکومتی که ما می‌خواهیم مصداقش یکی حکومت پیغمبر است که حاکم بود. یکی علی و یکی هم عمر. (مصاحبه با خبرنگاران، ۸ آبان ۵۷، پاریس) (شما که روی معاویه و یزید را هم سفید کردید).

۸۸- حکومت اسلامی، حکومت ملی است.حکومت مستند به قانون الهی و به آراء ملت است. این طور نیست که با قلدری آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آراء ملت می‌آید و ملت او را حفظ می‌کند و هر روز هم که برخلاف آراء ملت عمل بکند قهراً ساقط است (صحیفه نور، ج۴،ص۵۸) (دقیقا بر اساس همین اصل، ما می‌خواهیم شما را ساقط کنیم).

۸۹- تمام اقلیت‌های مذهبی در حکومت اسلامی می‌توانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترین وجه دفاع کند. (مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷، پاریس).

۹۰- اقلیت‌های مذهبی به بهترین وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود. (مصاحبه با اشپیگل،۱۶ آبان ۵۷، پاریس، صحیفه نور،ج۴،ص۳۵۹).

۹۱- تمام اقلیت‌های مذهبی در ایران برای اجرای آداب دینی و اجتماعی خود آزادند. (مصاحبه با القومی العربی،۲۰ آبان ۵۷،۱۱ نوامبر ۷۸، امام و...، گردآورندگان منصور دوستکام، هایده جلالی، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم، زمستان ۵۸،ص۲۱۴).

۹۲- از یهودیانی که به اسرائیل رفته‌اند دعوت می‌کنیم به وطن خود بازگردند. با آنها کمال خوشرفتاری خواهد شد. (سخنرانی ۱ دی ۵۷، پاریس).

۹۳- اسلام جواب همه عقاید را بعهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق‌ها را با منطق جواب خواهد داد. (مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم، ۱۵ نوامبر ۷۸).

۹۴- در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیده‌ای هستند. (مصاحبه با سازمان عفو بین‌الملل، ۱۹ آبان ۵۷، پاریس).

۹۵- جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود. همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت. (مصاحبه با اشپیگل، ۷ نوامبر ۱۹۷۷).

۹۶- ما یک حاکمی می‌خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست بیایند دورش بنشینند و با او صحبت کنند و اشکال‌هایشان را بگویند. نه اینکه از سایه او هم بترسند. (مصاحبه با خبرنگاران، ۱ بهمن ۵۷، پاریس).

۹۷- این که می‌گویند اگر اسلام پیدا شد زنان باید توی خانه بنشینند و قفلی بر آن زده دیگر بیرون نیایند تبلیغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رای بدهند. رای بگیرند. ما با ملعبه بودن زن و به قول شاه: زن خوب است زیبا باشد مخالفیم. (سخنرانی ظهر عاشورا، ۲۰ آذر ۵۷،پاریس).

۹۸- اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است. (مصاحبه با خبرنگار رادیو و تلویزیون لوکزامبورگ،۲۰ دی ۵۷، صحیفه نور، ج۵،ص ۴۱۷).

۹۹- زنان در انتخاب، فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین اسلامی آزادند. (مصاحبه با گاردین، ۱۰ آبانماه ۵۷).

۱۰۰- زن‌ها در حکومتِ اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بیرون آورد و آنها را هم ردیف مردها قرار داده است، تبلیغاتی که علیه ما می‌شود برای انحراف مردم است. اسلام همه‌ی حقوق و امور بشر را تضمین کرده است. (مصاحبه با راسلگر، آبان ۵۷، پاریس، صحیفه‌ی نور، جلد ۵، ص ۷۰).

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣ [الصف: ۲-۳].

«ای کسانی که ایمان آورده‏اید چرا چیزی را می‏گویید که انجام نمی‌دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید».

ممکن است حضرات این چنین استدلال کنند که شرایط و اوضاع و احوال نگذاشت به وعده‌ها عمل شود ولی: شاه هم شرایط و اوضاع و احوال، به او اجازه نمی‌داد به ساز شما برقصد! خلیفه دوم عمر بن خطاب نیز بر اساس اوضاع و احوال و شرایط دست به اعمالی زد (تازه اگر تاریخ راستگو بوده باشد!) (تصرف سه امپراطوری و تغییر شدید شرایط فرهنگی و تداخل با سایر فرهنگ‌ها و شرایط حاد تازه و... ) چرا به او انگ بدعت می‌زنید؟

خمینی در این کتاب، که ماحصل درس‌های ایشان در نجف تحت عنوان ولایت‌فقیه است، در اثری همسنگ شهریار، اثر ماکیاول، قدرت را نه در ید ملت که در قبضه ولی‌فقیه و قیم مردم می‌بیند وحکومتی را تبیین می‌کند که انتظار ندارد بدین زودی‌ها برقرار شود. او در قسمتی از این کتاب میگوید:

هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. این هدفی است که احتیاج به زمان دارد. (۲)

و حال آن‌که به فاصله ۷ سال حکومت‌اسلامی ‌جامه عمل پوشید. تزی که بعدها در مقام رهبری جمهوری اسلامی دنبال شد و طرفداران و مدافعان خاصی یافت، در تمامی این سال‌ها توسط شخص آقای خمینی و همراهانش شرح و بسط ویژه‌ای پیدا کرد:

خمینی: مردم ناقص‌اند و نیازمند کمال‌اند و ناکامل‌اند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند. (۳)

جنتی: ملت به عنوان ایتام محسوب می‌شوند و عالمان در حکم قیم و والیان امر هستند که کار رسیدگی به تمام امور مردم را دارا هستند. (۴)

مصباح یزدی: اعتبار ولایت فقیه به مردم نیست. (۵)

خمینی: ولایت فقیه واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد. (۶)

بهشتی: اگر جامعه ما بخواهد به راستی اسلامی بماند و اسلام اصیل بر آن حکومت کند، باید فقیه در جامعه، هم رهبری فقاهتی کند و هم رهبری ولایتی؛ یعنی باید نبض حکومت در دست فقیه باشد. (۷)

خامنه‌ای: اگر مسئله ولایت مطلقه فقیه که مبنا و قاعده این نظام است، ذره‏ای خدشه‏دار شود، ما گره کور خواهیم داشت. (۸)

خمینی: اگر فقیه درکار نباشد، ولایت فقیه درکار نباشد طاغوت است. یا خدا است یا طاغوت. اگر رئیس‌جمهور با نصب فقیه نباشد طاغوت است. (۹)

مصباح یزدی: ولایت فقیه، مترقی‌ترین اصل قوانین کشور است. (۱۰)

خمینی: ولایت فقیه برای شما یک هدیه الهی است. (۱۱)

قره باغی:ولایت فقیه ستون خیمه جامعه است. (۱۲)

خمینی: ملت ولایت فقیه را می‌خواهد. (۱۳)

خمینی: فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی، سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبیر موکول به آنان است. (۱۴)

خزعلی: این چه حرفی است که می‏گویند اگر مردم خواستند. مردم چه کاره‏اند؟ مردم احکام خدا را اجرا می‏کنند. مردم محترم و عزیزند اما برای اجرای احکام خدا، نه برای بر هم زدن احکام خدا. (۱۵) غرویان:مردم خوب می‌دانند که حکومت مال مردم نیست بلکه حکومت متعلق به خداست.در انتخابات و رفراندومها مردم برای بیعت با ولایت فقیه می‌روند نه برای تعیین حکم خدا (۱۶)

خمینی: مخالفت با ولایت فقیه، مخالفت ‏با اسلام است (۱۷)

مشکینی: ما معتقدیم که بلا اشکال، فقیه ولایت مطلقه دارد. (۱۸)

خمینی: مفهوم رهبری دینی، رهبری علمای مذهبی است در همه شئون جامعه. (۱۹)

خمینی: ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد... اینکه امروز به «ولایت فقیه» چندان توجهی نمی‌شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموما و حوزه‌های علمیه خصوصا می‌باشد. (۲۰)

خامنه‌ای:ولایت فقیه جزء واضحات فقه اسلام است. (۲۱)

رفسنجانی: ولایت فقیه محکم‌ترین مبنای حرکت جمهوری اسلامی ایران است... ولایت فقیه محور حکومت شیعی است اگر ولایت را از شیعه بگیرند شیعه چیزی ندارد. (۲۲)

خمینی: نهاد حکومت آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست. (۲۳)

خمینی: اگر فقیه عالم و عادل بپاخاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که پیامبر در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا می‌باشد، و بر همه‌ی مردم لازم است که از او اطاعت کنند. (۲۴)

جنتی: ولی فقیه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختیار دارد.همان اختیاری که پیغمبر اکرم ص داشت. فقیه این مقام و ولایت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد. (۲۵)

خمینی: این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم ص بیشتر از حضرت امیر ÷ بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر ÷ بیش از فقیه است، باطل و غلط است. (۲۶)

مکارم شیرازی: خدا به ولی فقیه از طریق امام زمان (عج) اجازه داده که حکومت کند. (۲۷)

جعفر سبحانی: ولایت فقیه پرتویی از ولایت امام زمان است. (۲۸)

مصباح یزدی: عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هرجا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولی‌فقیه ساز شده آن را خاموش کنید، اگر از روی نادانی است برایش توضیح دهید و شبهه اش را رفع کنید، اگر از روی غرض ورزی است، او را خفه کنید. (۲۹)

خمینی: استعمارگران فرهنگ اجنبی را میان مسلمانان رواج دادند و مردم را غرب‌زده کردند. این‌ها همه برای این بود که ما قیم و رئیس نداشتیم. (۳۰)

آذری قمی:ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می‌باشد، بلکه اراده او حتی در توحید و شرک ذات باری‌تعالی نیز موثر است و اگر بخواهد می‌تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد. (۳۱) خمینی: حکومت که شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام نماز و روزه و حج. (۳۲)

مصباح یزدی: انقلاب اسلامی ثمره اعتقاد مردم به ولایت فقیه است. (۳۳)

مهدوی کنی: ولایت فقیه محور اساسی انقلاب است. می‌گویید مشروعیت ولایت فقیه از سوی مردم است؟ این حرفها چیست؟ از خودتان درآورده‌اید؟ (۳۴)

خمینی: اسلام ولایت فقیه را واجب کرده است. (۳۵)

خامنه‌ای: ولایت فقیه بر خلاف برخی برداشت‌ها، امری تشریفاتی نیست. بدیهی است که دشمنان ملت از ولایت فقیه ناخرسند باشند و همواره و در هر فرصتی مساله ولایت فقیه را مورد حمله قرار دهند. (۳۶)

بهشتی:چرا جامعه عصر امام صادق جامعه صحیح و سالم اسلامی نبود؟ چون ولایت فقیه نداشت. (۳۷)

خزعلی:اطاعت از شاه با زور و سر نیزه باطل است اما اطاعت از ولی‌فقیه واجب است. (۳۸)

مشکینی: رهبر یا ولی فقیه را خدا منصوب می‌کند. ولی چون مردم قدرت تشخیص ندارند نمی‌توانند او را پیدا کنند. (۳۹)

نمازی: ولایت فقیه ادامه ولایت فرزند امیرالمؤمنین است و به همین علت همه دشمنان از آن ناراحت‌اند، چرا که ولی فقیه عادل، منصوب ذات اقدس الاهی است. (۴۰)

جنتی:بعد از آل محمد امت حالت یتیمی را دارد که پدر ندارد و سفارش کرده‌اند که علما به جای امامان از آنها کفایت کنند و هدایت امت را بر عهده بگیرند مانند قیمی که بعد از پدر متکفل اداره امور ایتام است (۴۱)

مصباح یزدی: ولی فقیه در حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خدا می‌گیرد. (۴۲)

خمینی:ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسول‌الله است. (۴۳)

نمازی:ولایت فقیه از عنایات عرش الهی است. (۴۴)

خمینی:من یک نفر آدمی هستم که از طرف شارع مقدس ولایت دارم. (۴۵)

خزعلی: قانون اساسی می‌گوید قوای ثلاثه زیر نظر ولایت فقیه است. شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید ۲۰ میلیون که هیچ ۳۰ میلیون هم رای بیاورید تا این رای به تایید مقام ولایت نرسد معتبر نیست (۴۶)

خمینی:حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بی‌نظارت روحانی صورت نمی‌گیرد. (۴۷)

خمینی:اینها اینطور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را می‏خواهیم اما ملا نمی‏خواهیم، مگر می‏شود اسلام بی‌ملا، مگر شما می‏توانید بدون ملا کار را انجام بدهید، باز این ملاها هستند که جلو می‏افتند کار انجام می‏دهند، اینها هستند که جانشان را می‏دهند. نگویید که ما اسلام می‏خواهیم ملا نمی‏خواهیم‏.این خلاف عقل است،این خلاف سیاست است. بعضی از اینها بگویند که ما اسلام می‏خواهیم منهای آخوند، نمی‏شود آقا این. اسلام بی‏آخوند اصلا نمی‏شود. (۴۸)

خمینی: شکست روحانیت، شکست اسلام است.اسلام بدون روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه دهد. (۴۹)

مصباح یزدی:مخالفت با ولی فقیه، مخالفت با امامان و در حقیقت شرک به خدا است. (۵۰)

خمینی:مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است. (۵۱)

در همان زمان نیز این طرح آقای خمینی با واکنش شدید مراجع روبرو شده بود. بنی‌صدر نقل می‌کند:

کسی تعریف می‌کرد که به آقای خویی گفته بودند آقای خمینی در نجف ولایت فقیه تدریس کردند او در جواب گفته بود: اسلام ولایت فقیه ندارد. ایشان مجتهد نیست چه کار دارد به این کارها؟ (۵۲)

آیت‌الله خویی همچنین در کتابی که می‌نویسد اصل ولایت فقیه را به زیر سوال برده و می‌گوید:

ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمی‌شود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند. (۵۳)

ولایت فقیه بدعتی در اسلام به شمار می‌رفت که تا قرن ۱۳ هجری هیچ‌یک از فقیهان حرفی از آن به میان نیاورده بودند. پس از مطرح شدن این طرح در قرن اخیر، بسیاری از علما و فقها به مخالفت با آن برخاستند. از آن جمله آیت‌الله خوانساری، آیت الله حسن قمی، آیت‌الله خویی، آیت‌الله محمد شیرازی، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله محمد روحانی، آیت الله مهدی حائری یزدی، آیت الله کاظم شریعتمداری، آیت‌الله کمپانی، آیت‌الله صادق روحانی، آیت الله سیدرضا صدر، آیت‌الله اراکی بودند که مخالفت‌شان با این اصل را ابراز داشتند. حتی مطهری نیز درباره ولایت فقیه می‌گوید: تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچ‌گاه چنین مفهومی وجود نداشته است. (۵۴) مطهری همچنین اضافه می‌کند:روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پست‌های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت‌ها و دولت‌ها است حفظ کند. (۵۵) آیت‌الله اراکی دراین باره می‌گوید:شان فقیه جامع‌الشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟ (۵۶)

درابتدا قرار نبود مجلس خبرگان تشکیل شود و قرار بر این شده بود که تکلیف قانون اساسی با رفراندوم مشخص شود، اما پس از صحبت‌های فراوان تصمیم بر این شد که این قانون در مجلسی با نام موسسان طرح و پس از بررسی تصویب شود. شاید اگر همان قانون اساسی اول به رفراندوم گذاشته می‌شد دیگر این بحث‌ها پیش نمی‌آمد اما مجلس خبرگان قانون اساسی همه چیز را به هم ریخت.

بازرگان بعدها از اینکه بر تشکیل مجلس خبرگان اصرار ورزیده بود اظهار پشیمانی کرد. کریم سنجابی نقل می‌کند:

بازرگان به من گفت بزرگترین اشتباهش در دوران نخست وزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رای عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد. (۵۷)

بنی‌صدر نیز بعدها گفت:

کاش رفراندم کرده بودیم و مجلس موسسان تشکیل نمی‌دادیم. اگر همین رفراندم را قبول کرده بودیم شاید وضع بهتر می‌شد. (۵۸)

آقای خمینی در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و گفتگو‌هایش در پاریس حتی یک‌بار نیز سخن از ولایت فقیه به میان نیاورد و تنها بر ولایت جمهور مردم تاکید می‌کرد، اما با ورود به ایران و مطرح شدن اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی به یک‌باره گفتمان آیت‌الله تغییر کرد و بار دیگر سخن از ولایت فقیه، به جای ولایت جمهور مردم به میان آمد. در پیش‌نویس اصلی قانون اساسی خبری از ولایت‌فقیه نبود چرا که، مطابق عهدی که آقای خمینی در پاریس با ملت بسته بود، اصل بر ولایت جمهور مردم قرار داده شده بود. اما ناگهان در مجلس خبرگان قانون اساسی این طرح مطرح شد و سرو صدای بسیاری به‌پا کرد. مخالفان و موافقان این طرح چه کسانی بودند؟ از زبان منتظری می‌شنویم:

در رابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی من و آقای بهشتی و ربانی شیرازی و حسن آیت اصرار داشتیم. البته بعضی‌ها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی و بنی‌صدر. (۵۹)

آیت الله گلزاده غفوری نیز از مخالفان سر سخت اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان به شمار میرفت.

با وارد شدن این اصل در قانون اساسی و دادن اختیارات به رهبر عملا رئیس‌جمهور هیچ‌کاره می‌شد وتمامی اختیارات در دست رهبر قرار می‌گرفت. (۶۰) طرح این اصل حاکمیت ملت و رای مردم را مخدوش می‌کرد و با سلب اختیارات رئیس‌جمهور ومصادره آن به نفع رهبر، میزان را، تشخیص ولی‌فقیه قرار می‌داد. اما قانون اساسی پیش‌نویس داشت و به راحتی نمی‌شد در آن دست برد. آقای خمینی اما آب پاکی را روی دست همگان ریخت و راه را برای دخل و تصرف بی‌محدودیت قانون اساسی در مجلس خبرگان باز گذاشت:

پیش نویس هیچ چیزی نیست، باید رأی بدهید، باید نظر بدهید. (۶۱)

آزادیخواهان و مخالفان بارها به وارد شدن این اصل در قانون اساسی اعتراض کردند و هشدار دادند:

آیت‌الله شریعتمداری به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی اعتراض کرد و خواستار اصلاح و حل آن شد. (۶۲) شریعتمداری پس از تصویب اصل ولایت فقیه آن را با اسلام مخالف خواند وگفت: روشنتر بگویم وقتی نظر اکثریت ملت را بی‌اعتبار کردیم، بدان توجهی ننمودیم، یعنی به جمهوری اسلامی بی‌توجهی کرده‌ایم و این جمهور واکثریت را نپذیرفته‌ایم. لذا وقتی که جمهوری اسلامی بی‌اعتبار شد، مسلماً قانونی که در دست تصویب است (قانون اساسی) تماماً بی‌اعتبار می‌شود. یعنی از اعتبار عمومی و حاکمیت ملی برخوردار نیست... نباید رأی ملت را بی‌اعتبار کنند وبگویند خیر ملت کسی نیست و هر چه هست فقیه است و او باید کار کند و او همه‌کاره است. این طرز تفکر و این طرز قانونگذاری و این طرز عمل به نظر ما درست نیست و به اساس لطمه می‌زند وهمه چیز را بی‌اعتبار می‌سازد و مسلماً نتیجه خوبی هم در آینده نخواهد داشت (۶۳)

بنی‌صدر: شما می‌گویید بنای کار بر این است که ما یک بی‌اعتمادی مطلق به مردم و نمایندگان آنها داریم. این کار صحیح نیست...اگر فقط کسانی حق دارند در انتخابات شرکت بکنند که رهبر معرفی می‌کند، معنای این یعنی انتخابات بی‌انتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی می‌کنم انتخاب کنید، این امر اسمش نه آزادی است ونه جمهوری (۶۴)

بازرگان:به مجلس خبرگان وصیت می‌کنم در بعضی موارد تغییراتی بدهند تا حکومت انحصاری نباشد. (۶۵)

بنی‌صدر: آنطوری که ما این اصول را می‌نویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را در قانون اساسی پیش می‌بریم. (۶۶)

آیت الله طالقانی پس از دادن رای منفی به اصل ۵ که متضمن اصل ولایت فقیه بود (۶۷):می ترسم با این وضع سطح قانون اساسی جدید از قانون اساسی ۷۰ سال پیش به مراتب پایین‌تر باشد. (۶۸)

مقدم مراغه‌ای در مجلس خبرگان پس از طرح اصل ولایت فقیه: نباید یک طبقه خاص اسلام را در انحصار خود بگیرد. (۶۹)

مکارم شیرازی در روز رای‌گیری درباره اصل ولایت فقیه:امروز، روز سیاه تاریخ ایران است. (۷۰)

مکارم شیرازی:اینکه رئیس‌جمهور هم منتخب مردم باشد و هم مورد قبول فقیه ورهبر باشد باز هم کار دست او نباشد، معنی ندارد.این اصل اصلا قابل اجرا نیست...درست فکر کنید دشمن در داخل و خارج مارا متهم به استبداد میکند و مارا مخالف حاکمیت ملی معرفی میکند...این ماده از قانون میگوید همه سر نخ‌ها بدست ما است...شما را بخدا اینکار را نکنید. بخدا بصلاح اسلام نیست، ما حاکمیت ملت را در اصول گذشته تصویب کرده‌ایم کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بی‌دم و سر و اشکم شود... ملت ایران به جمهوری اسلامی نود وهشت در صد رای داده و براساس آن رئیس جمهورانتخاب خواهد کرد و با اکثریت به او رای خواهد داد اما معلوم نیست این رئیس‌جمهور با توجه به این اصل که نوشته شده است، چکاره است؟.... این درست نیست که فقها بخواهند دیگری را به ریاست جمهوری برگزینند وهم خود همه اختیارات را داشته باشند (۷۱)

بازرگان: تا آن جا که مربوط به دولت و شخص بنده می‌شود ما طرحی تهیه کردیم و سپردیم دست آقایان.حالا آنها چه بلایی سرش بیاورند حواله‌شان به خدا و حضرت عباس (۷۲)

بنی‌صدر:این ولایت فقیه نیست، خدایی فقیه است. (۷۳)

از این میان مکارم شیرازی بعدها تغییر عقیده داد و به عنوان یکی از جدی‌ترین مدافعان نظریه ولایت فقیه مطرح شد.

نمایندگان آزادی‌خواه مجلس خبرگان جز مخالفت چه می‌توانستند بکنند؟استعفا؟ بنی‌صدر نقل می‌کند:

بعد از اینکه خواستند در مجلس خبرگان ولایت فقیه را تصویب کنند ما جلسه کردیم که استعفا کنیم ولی آقای طالقانی گفت اگر استعفا کنیم با پتک خمینی می‌زنند توی سرمان و این ولایت مطلقه را با ۱۶ اختیار تصویب می‌کنند. (۷۴)

در جلسات بررسی اصل ولایت‌فقیه بنی‌صدر با این طرح مخالفت کرد و ضمن برشمردن ۹ دلیل در مخالفت با ولایت‌فقیه گفت:

شیخ بهایی گفته است مجتهد باید ۱۶۵ علم داشته باشد. شما چند تا از این‌ها را بلدید؟ هیچ کدام از شما مجتهد نیستید اما من هستم و می‌گویم ولایت فقیه باطل است. (۷۵)

او از آن سو سعی می‌کرد مخالفان را به حرف زدن و گفتن دلایل خود در رد ولایت‌فقیه وادارد:

در مجلس خبرگان پسر شیخ عبدالکریم حائری یزدی (بانی حوزه علمیه قم) مخالف ولایت فقیه بود. به او (مرتضی حائری یزدی) گفتم پاشو و مخالفتت را بگو. اگر او بلند می‌شد و مخالفتش را می‌گفت، به احتمال زیاد رای نمی‌آورد. ولی او گفت: قلبم ضعیف است و تحمل این برخورد‌ها را ندارم. (۷۶)

به هرحال پس از کش وقوس فراوان سرانجام در روز چهارشنبه، ۲۱ شهریور ۱۳۵۸، به فاصله دو روز از مرگ طالقانی که یکی از سرسخت‌ترین مخالفان ولایت فقیه بود، این اصل به تصویب مجلس خبرگان رسید. از این پس مخالفان می‌توانستند به کارهای خلاف قانون خود با اصل مبهم و همه‌جانبه ولایت‌فقیه مشروعیت قانونی دهند. شاید این حرف هاشمی رفسنجانی به خوبی چشم انداز دو جریان موافق و مخالف با این اصل را مشخص کند:

مسئله سر اسلام فقاهتی است. آنها فقه را قبول ندارند و ما راهی در حکومت اسلام جز با اجرای همین فقه نمی‌بینیم. (۷۷)

آقای خمینی نیز طی یک سخنرانی حق روحانیت را بیشتر از این‌ها دانست و گفت:

این که در قانون اساسی یک مطلبی (ولایت فقیه) بود، ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیش‌تر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای این که خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقداری کوتاه آمدند. این که در قانون اساسی هست، این بعضی شئون ولایت فقیه هست، نه همه شئون ولایت فقیه. (۷۸)

آقای خمینی همچنین در مصاحبه با حامد الگار تاکید کرد:

بهترین اصل در قانون اساسی همین اصل ولایت فقیه است. (۷۹)

اگرچه مخالفان اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان مانع از آن شدند تا اختیارات اجرایی ولی‌فقیه تصویب شود، اما در سال ۶۸ این اختیارات هم تصویب شد و حکومت مادام‌العمر سلطنتی ولی‌فقیه، قانونی هم گشت تا مشکلی از آن لحاظ برای رهبری پیش نیاید.

منبع: کتاب ایستاده بر آرمان، روایت فروپاشی یک انقلاب، علی غریب، انتشارات انقلاب اسلامی، دی ۸۵

۱- فقیه در همه اموری که با دین و دنیای بندگان خدا ارتباط دارد و باید صورت پذیرد و هیچ گزیری از انجام آن نیست حق تصرف و ولایت دارد. در تمام امور جامعه که امام مستقیما در آن ولایت داشته است و اعمال ولایت می‌کرده، فقیه نیز حق ولایت دارد. (حدود ولایت حاکم در اسلام، ملا احمد نراقی، صص۱۳-۱۵ و ص۹۷) برای آشنایی بیشتر با نظریات ملا احمد نراقی درباره ولایت فقیه رجوع کنید به اندیشه سیاسی ملااحمد نراقی، سیدسجاد ایزدهی، موسسه بوستان کتاب قم.

۲- ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، روح‌الله الموسوی الخمینی، ‌بی‌نا، بی‌تا، ص۱۸۴.

۳- ولایت فقیه (حکومت اسلامی)،روح‌الله الموسوی الخمینی، بی‌نا، بی‌تا‌، ص ۵۸.

۴- گردهمایی ائمه جمعه، ۸/۱۱/۷۷.

۵- سخنرانی درجمع ناظران انتخابات استان قم، خبرگزاری انتخاب،۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۴.

۶- ولایت فقیه، روح‌الله الموسوی الخمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نهم، تابستان ۷۸،ص۴۱.

۷- جاودانه تاریخ، سیدمحمد حسینی بهشتی، سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، ج ۳، گفتارها، صص ۴۷-۴۶.

۸- مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی، ج ۳، ص ۱۶۴۰.

۹- صحیفه‌نور، ج۹، ص۲۵۳.

۱۰- سخنرانی در دیدار با مسؤولین دانشکده افسری نیروی زمینی سپاه، کیهان،۱۰ خرداد ۸۴.

۱۱- سخنرانی ۹/۸/۵۸، صحیفه نور، جلد۱۰، ص۴۰۷.

۱۲- کیهان، ۹ شهریور ۸۵.

۱۳- سخنرانی ۱۲/۷/۵۸، صحیفه نور،ج۶،ص۳۶.

۱۴- صحیفه نور، ج۶، ص۲۳۷.

۱۵- یا لثارات الحسین، شماره۸۰، ص۴.

۱۶- رسالت ۲۲ دی ۱۳۸۴.

۱۷- سخنرانی ۹/۸/۵۸، صحیفه نور،جلد۱۰،صفحه ۸۸.

۱۸- مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج ۳، ص۱۶۳۱.

۱۹- صحیفه نور، ج۴، ص۱۶۸.

۲۰- ولایت فقیه، ص۶.

۲۱- سخنرانی به مناسبت برگزاری کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت، ۱۱ بهمن ۷۸.

۲۲- سخنرانی در دهمین نشست دوره سوم مجلس خبرگان،۱۳۸۲/۰۶/۱۷.

۲۳- کتاب البیع، روح‌الله خمینی، قم،انتشارات اسماعیلیان، بی‌تا، جلد۵، ص۴۷۲

۲۴- (۲۴)- ولایت فقیه، ص۳۷.

۲۵- سمینار ولایت فقیه در ساری، رادیو تهران، اخبار ساعت ۲۰ روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۱.

۲۶- ولایت فقیه، ص۴۰.

۲۷- خبرگزاری کار ایران،ایلنا،۱۲/۷/۸۵.

۲۸- سخنرانی آیت الله جعفر سبحانی در دیدار با مسئولین اجرایی دومین همایش بین المللی دکترین مهدویت،۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۵.

۲۹- سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در جمع بسیجیان شهرستان قروه، ۷مرداد۱۳۸۱.

۳۰- ولایت فقیه،ص۵۱.

۳۱- روزنامه رسالت،۱۹ تیر ۶۸.

۳۲- صحیفه نور،ج۲۰،ص۴۵۲.

۳۳- خبرگزاری فارس،۱۸/۰۵/۸۴.

۳۴- رسالت، ۱۳/۱۱/۱۳۷۵.

۳۵- سخنرانی ۳/۸/۵۸، صحیفه نور،ج۶،ص۱۱۸.

۳۶- سخنرانی آقای خامنه‌ای در مراسم پانزدهمین سالگرد درگذشت آقای خمینی،۱۴/۳/۸۳.

۳۷- جمهوری اسلامی، ۰۳/۰۴/۱۳۸۲.

۳۸- روزنامه خرداد،۱۶/۳/۷۸.

۳۹- نشریه شهروند چاپ کانادا، ۵/۳۰/۲۰۰۲ برابر با ۹ خرداد ۱۳۸۱.

۴۰- ر.ک به متن سخنان آیت‌الله نمازی، خبرگزاری رسا، ۱۶ فروردین ۱۳۸۳.

۴۱- روزنامه صبح امروز،۲۰/۱۱/۷۷.

۴۲- خبرگزاری جمهوری اسلامی، ‪۸۵/۰۴/۲۶‬.

۴۳- سخنرانی ۳۰/۷/۵۸، صحیفه نور، ج۶، ص۹۵.

۴۴- سخنان آیت‌الله نمازی، خبرگزاری دانشجویان ایران (اایسنا)، ۱۳۸۵/۰۳/۰۹.

۴۵- پیام ۱۵/۱۱/۵۷، صحیفه نور، جلد ۵، صفحه ۳۱.

۴۶- روزنامه خرداد، ۵/۳/۷۸.

۴۷- کشف‌الاسرار، روح‌الله الموسوی الخمینی، انتشارات آزادی، قم، چاپ دوم،ص۲۲۲.

۴۸- صحیفه نور،جلد۱، صفحه ۲۶۲.

۴۹- صحیفه نور، ج۱۸،ص ۴۴.

۵۰- سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی به مناسبت عید غدیرخم، خبرگزاری رسا، ۱۶ فروردین ۸۳.

۵۱- صحیفه نور،ج ۵، ص۵۲۲. تئوری‌پردازان و رهروان راه ولایت فقیه البته هرآنجا که لازم باشد از ادبیات خشن سود می‌برند: مصباح یزدی:اگر تحقق اهداف اسلامی بجز از راه خشونت امکان پذیر نباشد این کار ضروری است. (صبح امروز، ۱۷/۳/۷۸)خزعلی: ما در شورای نگهبان مواظب هستیم تا جوانان طعمه جهنم نشوند. شورای نگهبان وقتی در مورد مساله‌ای اظهار نظر می‌کند و می‌گوید درست است دیگر تمام شد و اگر گفت باطل است دیگر تمام شد. (خرداد۱۱/۳/۷۸)محسن رضایی: ما خودمان به مطبوعات آزادی دادیم. یک شبه هم می‌توانیم همه‌ی اینها را جمع کنیم. ما خودمان مطبوعات را درست کردیم اما می‌بینیم اینها به انحراف کشیده شده‌اند (اخبار،۱۰ /۲/ ۷۸) رحیم صفوی: ما دنبال این هستیم که ریشه‌ی ضد انقلاب را در هر کجا که هستند بزنیم. بعضی‌ها را باید گردن بزنیم بعضی‌ها را زبانشان را قطع می‌کنیم. (شلمچه، شماره۳۰).

۵۲- درس تجربه،خاطرات اولین رئیس جمهور ایران در گفت و گو با حمید احمدی، ص ۱۷.

۵۳- التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیت‌الله خویی، تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص۴۲۴.

۵۴- پیرامون انقلاب اسلامی،مرتضی مطهری، دفتر انتشارات اسلامی،وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بی‌تا، ص۶۷ بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر،مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، بی‌تا،ص۲۹. در حقیقت برداشت مطهری از ولایت فقیه جز حکومت فقیه بود.

۵۵- پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، ص۲۶.

۵۶- المکاسب المحرمه،آیت‌الله اراکی،ص۹۴. تکه‌های مربوط به نقض اصل ولایت فقیه در چاپ جدید کتاب آیت‌الله اراکی حذف شده است.

۵۷- امیدها وناامیدی‌ها، کریم سنجابی،ص۲۳۴.

۵۸- درس تجربه، ص ۸۲.

۵۹- خاطرات آیت‌الله منتظری، چاپ اول، بهار ۷۹، ج۱، ص۴۵۶.

۶۰- پس از طرح این اصل، روزنامه انقلاب اسلامی در توصیف رئیس جمهور و اختیارات او در نظام جمهوری اسلامی، کاریکاتور مترسکی را کشید که در زیر آن نوشته بود رئیس‌جمهور! (انقلاب اسلامی، ۲۶مهر ماه ۱۳۵۸).

۶۱- صحیفه نور،ج۸، ص۲۱۳.

۶۲- کیهان، ۱۰ آذر ۵۸.

۶۳- مصاحبه با روزنامه بامداد، ۲۶ مهرماه ۱۳۵۸.

۶۴- مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، صفحه۱۱۵۲.

۶۵- اطلاعات، ۱۷ آبان ۵۸.

۶۶- انقلاب اسلامی، ۱ مهر ۵۸.

۶۷- اطلاعات ۱۹ شهریور۵۸. از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیه‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها،خطبه‌های نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیت‌الله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص۴۸۲

۶۸- از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیه‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها،خطبه‌های نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیت‌الله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص۴۸۸.

۶۹- انقلاب اسلامی، ۲۲ شهریور ۵۸.

۷۰- درس تجربه،ص۶۰ .

۷۱- مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جلد دوم، صفحه۱۱۱۶-۱۱۱۵. همچنین پیشتر ناصر مکارم در مصاحبه‌ای گفته بود: تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ رهبر مذهبی انتظار ندارد که رهبری مملکت را برعهده گیرد. رهبران مذهبی از جنبه‌های مذهبی در امور نظارت داشته باشند. (اطلاعات، ۱۴ آبان ۵۷).

۷۲- کیهان، ۱۵ مهر ۵۸.

۷۳- نقل از مصاحبه با رشیدیان، عضو مجلس خبرگان، نشریه حکومت اسلامی، ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان، سال یازدهم، شماره ۳۹، بهار ۸۵، ص۱۹۸. جالب اینجا که رشیدیان نیز که از سرسخت‌ترین مدافعان اصل ولایت فقیه به شمار می‌رفت، عضو حزب زحمتکشان آبادان بود.

۷۴- درس تجربه، ص ۸۳.

۷۵- خاطرات آیت‌الله منتظری،ج۱، ص۴۵۶ همچنین درس تجربه، ص۷۰. رشیدیان، از مدافعان سرسخت ولایت فقیه نیز درباره موضع‌گیری بنی‌صدر می‌گوید: بنی‏صدر می‏گفت مجتهد جامع‏الشرایط یا ولی فقیه باید ۱۶۴ علم داشته باشد و این محال است لذا ولایت فقیه‏ مفهوم دارد ولی مصداق ندارد و از این به صورت چماق همیشه‏استفاده می‏کرد. (نشریه حکومت اسلامی،ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان،سال یازدهم، شماره ۳۹، بهار ۸۵، ص۲۰۷).

۷۶- درس تجربه، ص۸۳.

۷۷- عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی،ص۶۰.

۷۸- سخنرانی مورخه۷/۱۰/۵۸. صحیفه نور، جلد۱۱،ص۱۳۳.

۷۹- مصاحبه با حامد الگار،۷/۱۰/۵۸، صحیفه نور، ج۶، ص۵۱۹. بعدها آیت‌الله مشکینی در این‌باره گفت: اگر از روز اول به مسئله ولایت فقیه در قانون اساسی تاکید نمی‌شد امروز خبری از اسلام نبود. (کیهان، ۷ خرداد ۸۴) محمدعلی رجایی تاکید کرد:ما ولایت فقیه را به عنوان عالیترین دستاوردهای انقلاب در قانون اساسی خود گنجانیده ایم. (نقل از کیهان،۲۵ خرداد ۸۴) همچنین بهشتی نیز گفت:این اصل، یک اصل تعارفی نیست که بخواهند با فقها و علما تعارف کنند، احترام آنها را نگهدارند و بگویند بله آقا خوب اصل ولایت فقیه هم ما توی قانون اساسی گذاشتیم. هیچ اینجورها نیست. این اصل یک اصل بنیادی در نظام اسلامی ماست. (جمهوری اسلامی ۰۳/۰۴/۱۳۸۲).

خوب! آیا کار خیلی دشواری بود؟ ما داخل کتب و مجله‌های قبل و بعد از انقلاب جستجو و کنکاش کردیم و سخنان آقای خمینی را که به ضرر ایشان و طرفدارنشان و به نفع ما بود را بیرون کشیدیم! درست مانند روش شما که از بین کتب اهل سنت، احادیثی را به نفع خودتان است بیرون می‌کشید. ضمنا خدمت برادران عزیزی که دوباره به قصد نوشتن ردیه (و نه به قصد فهمیدن حقیقت) این مطالب را می‌خوانند بد وبیراه نگویند این سوال هیچ ربطی به بحث عقایدی ندارد. منظور من بحث عقایدی نیست منظور من روش تحقیق و مطالعه است که ما در این قسمت، طبق روش خود شما عمل کردیم ضمنا ما آخر نفهمیدیم: دین از سیاست جدا هست یا جدا نیست؟

[۷۰] در اینجا بحثی پیرامون مسئله متعه نمی‌کنیم، بلکه منظور احادیث ثبت شده بر خلاف عقاید شیعه در کتب شیعه هستند.