بن بست

فهرست کتاب

قسمت نهم: آخرین سخن ها:

قسمت نهم: آخرین سخن ها:

۱- در انتها من پیشنهادی دارم تا انشاء الله برای همیشه به این بحث پایان داده شود و اگر شما یا حکومت دینی این پیشنهاد کاملا منطقی و عقلی من را رد کند من آنرا دلیل ترس و واهمه شما از حقیقت حساب می‌کنم:

۴۰۰ سال است از طریق روحانیون در بالای منابر و روضه‌ها و تعزیه و همچنین چاپ و انتشار کتابهای درسی و غیر درسی و سی دی و تبلیغ و کارناوالهای عزاداری و پختن نذری و ضرب المثل (مانند لعنت بر عمر و...) شما مغز ایرانی‌های شیعه را کاملا شستشو داده‌اید. با این همه من در پیشنهادی که دارم خود مردم ایران را به عنوان قاضی قبول دارم، یعنی هر چه همین مردم طی یک نظر سنجی اینترنتی گفتند، آنرا من (و همه موحدین ایران) قبول می‌کنیم

همانگونه که آقای قزوینی و سایر محققین اداره اطلاعات (که امکان دسترسی بدون فیلتر به سایت‌های اینترنتی را دارند) بهتر می‌دانند بیش از ۵۰۰ جلد کتاب با ترجمه فارسی از سوی علمای قبلا شیعه یا اهل سنت در پاسخ شبهات شیعیان نوشته شده است! شما ۵ کتاب (یعنی نیم درصد!!!) از این کتابها یعنی کتابهای: خمس قلمداران، نقد المراجعات ابومریم بن محمد اعظمی، آلفوس علیرضا حسینی، بت شکن و خرافات وفور در زیارات قبور علامه برقعی را اجازه چاپ بدهید با هزینه اهل سنت! حتی ما حاضریم انتهای همین کتابها پاسخ‌های شما را چاپ کنیم (یعنی مثلا خمس قلمداران قسمت اول پاسخ شما قسمت دوم!) سپس شما اجازه دهید این کتابها را به صورت لوح فشرده یا کتاب چاپی در شهرهای بزرگ ایران بین مردم به فروش رسانده یا توزیع کنیم پس از سه سال از تاریخ انتشار ما یک نظر خواهی آزاد برگزار می‌کنیم، ما هر چه اکثر مردم شیعه ایران گفتند را قبول داریم؟ خوب است؟ آیا مسابقه‌ای بهتر از این می‌خواهید که داور آن مسابقه از خود شما باشد؟ آیا این پیشنهاد من غیر منطقی است؟ اگر غیر منطقی است لطفا برای من (البته بدون اشاره به حدیث و روایت!) توضیح بدهید.

البته قبول این پیشنهاد از سوی حکومت دینی بسیار بعید و تقریبا نزدیک به صفر است، زیرا علمای عظام شما حتی از توزیع کتاب در مدینه و مکه بین حجاج هراسناک بوده و جلوگیری به عمل می‌آورند! و حتی اداره اطلاعات سایتهای این کتابها را فیلتر کرده است و همین بر حقانیت ما کافیست. ضمنا در هیچکدام از این کتابها توهینی به کسی نشده و به مسائل سیاسی کشور نیز اشارتی نرفته است.

۲- برادر عزیز من در تمامی سئوالات خودم از شما پرسیده‌ام برای ما ثابت کنید که دریافت خمس از منافع سالیانه و یا ساختمان سازی روی قبور بزرگان در زمان نبی اکرم جزء سنت و روش ایشان بوده است، شما برای ما حدیث می‌آورید؟ چند حدیث به تنهایی که دلیل بر سنت قطعی و متواتر نیست، شما باید ثابت کنید در زمان پیامبر ص قافله عزاداری براه می‌افتاده و گنبد و ضریح می‌ساخته‌اند و زیارت عاشورا می‌خوانده‌اند و... نه اینکه برای ما حدیث بیاوری!! براستی دریافت خمس و ساختمان سازی روی قبر پیامبر ص که دیگر ظلم به اهل بیت نبوده چرا ۳ خلیفه اول و سایر خلفای بنی امیه و بنی عباس برای فریب مردم و ظاهر سازی هم که شده روی قبر پیامبر اکرم و عباس عموی پیامبر و شهدای احد و حضرت حمزه و خدیجه و...ساختمان و ضریح و گنبد و بارگاه درست نکردند؟ تا وجوهات را هم جمع آوری کنند و زنان زیباروی صیغه‌ای را از این اماکن، بهتر به داخل حرمسراهای خودشان هدایت نمایند؟ یا چرا از منافع سالیانه خمس نمی‌گرفته‌اند و این سنت پیامبر را (اگر سنت بوده) ادامه نمی‌داده‌اند تا جیبشان پرتر شود؟ اینها که دیگر ظلم به اهل بیت نبوده؟ پس اینها نشان می‌دهد که این مسائل بدعت است و نه پیامبر و نه مردم مدینه چنین عقائدی نداشته‌اند و گرنه چه بسا برخی خلفای بنی امیه و بنی عباس چندان هم بدشان نمی‌آمده از این کارها انجام بدهند ولی علمای هشیار اهل سنت و عامه مردم اجازه چنین بدعتهایی را به آنها نمی‌داده‌اند، زیرا هنوز سخنان پیامبر ص در گوش جانشان طنین انداز بوده که قبر مرا محل رفت و آمد قرار ندهید و قبله گاه و مسجد نسازید و...

۳- برادران عزیزی که می‌خواهید ردیه بنویسید! ما سئوال عقلی و تاریخی می‌پرسیم، شما پاسخ نقلی خاله زنکی می‌دهید؟ لطفا پاسخ عقلی و منطقی بدهید. زیرا در برابر تمامی احادیث، احادیث ضد هم وجود دارد و اینگونه نمی‌توان به هیچ نتیجه‌ای رسید.

۴- برادران عزیزی که ردیه می‌نویسید من از شما سئوالی دارم: فرض کنید روز قیامت شده و من و شما در حضور خداوند حاضر شده ایم. خداوند از من می‌پرسد: چرا زیارت عاشورا نخواندی؟! و چرا به زیارت مرقد و بارگاه نرفتی؟! و چرا با عمر و ابوبکر دشمن نبودی؟! و اظهار تولی نکردی؟! و چرا به امامت (به معنای خلافت منصوص نه به معنای پیروی از سیره و مرام آن بزرگوار) حضرت علی معتقد نبودی؟! و چرا به علم غیب و عصمت ائمه عقیده نداشتی؟! و چرا در نماز مهر نمی‌گذاشتی؟! و چرا به غصب فدک عقیده نداشتی؟! و چرا به آتش زدن خانه وحی! معتقد نبودی؟! و چرا عزاداری نمی‌کردی؟! (مخصوصا به معنای شرکت در کارناوالهای خیابانی) من خواهم گفت: خدایا این مسائل در هیچ کجای قرآن تو وجود نداشت، در سنت قطعی و متواتر پیامبر تو هم نبود. من هم هر چه به مغزم فشار آوردم دیدم اعتقاد یا عدم اعتقاد به این افسانه‌های بچه گانه هیچ سود یا ضرری برای دین یا دنیای من ندارد و جز تفرقه در امت اسلام و کینه توزی و دور شدن از مفاهیم عالیه اسلام و تعالیم آن بزرگواران هیچ فایده دیگری ندارد پس من همه را به سطل آشغال و به همان زباله دان تاریخ سپردم. (ضمن اینکه مطمئن شدم انسانهای مغرض در بین کتب شیعه و سنی احادیثی جعلی وارد کرده‌اند) خوب برادران محقق ردیه نویس عزیز احتمال ۵درصد هم بدهید که خداوند رو به شما کند و بگوید چرا به این امور واهی که سرآغاز شرک و کینه توزی و تفرقه و دور شدن مردم از اصل کار بود عقیده داشتید و حتی ترویج هم می‌کردید؟ براستی شما چه پاسخی خواهید داد؟ می‌گویید از قرآن اینها را فهمیدیم؟ از کجای نص صریح قرآن؟ می‌گویید با کمک حدیث منظور خدا را فهمیدیم؟ خدا سئوال می‌کند: چرا احادیث را گزینش کردی؟ آیا گزینش آنچه بر مبنای علایق قبلی و سلائق فرقه‌ای و موروثی بوده نامش تحقیق است؟ برادران عزیز آیا ارزش آنرا دارد به خاطر یک مشت حدیث و قصه دروغ که هیچ سودی به حال شما ندارد (مگر سود سیاسی برای عده‌ای خاص) خودتان را جهنمی و دین خدا را فاسد کنید و مردم را از دین بیزار؟ از ما گفتن از شما نشنیدن.

۵- از کمک و رفاه حال اهل سنت گفته بودید، من از شیعیان خواهش می‌کنم از استانهای مرزی مانند سیستان و بلوچستان و فارس دیدن کرده و از نزدیک با اهل سنت گفتگو کرده و خانه‌های آنها را نگاه کرده و امکانات و رفاهیات آنجا را ببینند تا مشت من دروغگو برای آنها باز شود؟! برادر می‌دانی تا کنون چندین و چند نفر از علمای اهل سنت بوسیله اداره اطلاعات به شهادت رسیده‌اند؟ آیا می‌دانی مساجد آنها مانند مسجد شیخ فیض در مشهد تخریب شد و اداره اطلاعات به هیچ وجه اجازه ساخت مسجد در شهرهای تهران و اصفهان و شیراز و تبریز را به آنها نمی‌دهد؟ (چون دست شما از نقطه نظر استدلالی خیلی پر است و ممکن است برادران اهل سنت شیعه شوند و حکومت هم که اصلا دلش نمی‌خواهد سنی‌ها شیعه شوند!!!!)

۶- برادران گرامی مشکل شما این است که دین را سیاست زده و سیاست را دین زده و هر دو را روایت زده کرده اید! براستی اگر احادیث جعلی و ضعیف موجود در کتب اهل سنت را از شما بگیرند شما دیگر چه دارید؟ براردان عزیز مذهب سیاسی و سیاست مذهبی هر دو در ایران شکست خورده است.

۷- در کدام یک از دانشکده‌های معتبر تاریخی در جهان وقایع تاریخی را با روایت و حدیث تجزیه و تحلیل می‌کنند که شما چنین می‌کنید؟ آیا دانشگاههای آمریکا و اروپا هم دشمن اهل بیت هستند؟ یا شما بهتر از آنها از علم تاریخ مطلع، هستید؟

۸- روش درست تحقیق آن است که شما تمامی کتب تاریخی دست اول (مانند تاریخ طبری و سیره ابن هشام) را مطالعه کرده و با هم تطبیق داده و اول از همه سلایق فرقه‌ای و عقاید موروثی را به دور بیندازی و به دنبال کشف حقیقت باشی نه اثبات عقیده‌ای از قبل تایید شده. بعد تمامی قرائن و شواهد مانند اشعار، خطبه ها، نامه‌ها و ضرب المثلهای مرتبط را کنار هم بچینی، سپس بار لغوی هر کلمه و واژه را از نگاه مردم همان عصر (و نه مردم زمان خودت) بفهمی آنگاه با کنار هم قرار دادن همه اینها می‌توانی به حقیقت دست پیدا کنی. آیا این روش درست است یا گزینش احادیث ضعیف و واحد از داخل کتب اهل سنت؟ به عنوان یک نمونه خیلی ساده و کوچک: آیا می‌دانی هیچ عربی در قبل یا بعد از نبی اکرم تا کنون برای اشاره به مقام خلافت یا معرفی خلیفه بعدی از کلمه مولی استفاده نکرده است؟ و در هیچ کجای قرآن نیز این کلمه معنی خلیفه را نمی‌دهد؟ مثلا اگر مولی معنای خلیفه را می‌داد بسیار به جا بود که حضرت علی در زمان خلافتشان به مردم بگویند به ایشان خطاب مولی المومنین کنند و نه امیر المومنین تا ماجرای غدیر خم نیز در اذهان زنده شود! و زنده بماند! با همه این تفاصیل، شما بیا و دوباره از علامه امینی برای من قصه و حدیث و بحثهای لغوی مطرح کن. من از شواهد مسلم و زنده تاریخی برای تو می‌گویم، تو از لغت عرب و حدیث و علامه امینی... (با این عنایت که علامه امینی با اینکه علامه! بوده به اشتباه مولی را به باب افعل برده و از آن معنای اولی را بیرون کشیده به این بهانه که بیشتر لغویون معنای اول مولی را اولی الامر می‌دانسته‌اند ولی سئوال: پس ۲۷ معنی دیگر مولی چه فایده‌ای داشته؟ مگر نباید معنای کلمه را داخل جمله فهمید؟ اگر هم معنای کلمه در داخل جمله معلوم می‌شود در ادامه پیامبر اکرم ص مولی را معنا کرده‌اند: خدایا دوست داشته باش هر آنکه علی را دوست دارد! [۲۴۲] براستی شما می‌گویید معنا و تفسیر قرآن را باید از پیامبر پرسید آیا حدیث پیامبر ص نیز نیاز به توضیح دارد که حتما باید آنرا از آخوند پرسید؟! البته به خاطر طوفان و گرد و خاک شبهاتی که آخوندها در این خصوص به پا کرده‌اند این بحث نیاز به توضیحی چند صد صفحه‌ای دارد که برادران عزیز را به مطالعه کتاب آلفوس در سایت عقیده که متاسفانه فیلتر هم شده! ارجاع می‌دهم. آری این است معنای آزادی از سر به بالا در حکومت دینی)

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤ [آل عمران: ۶۴]. «بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».

[۲۴۲] لازم به تذکر است که برخی از علما این جمله را صحیح نمی‌دانند.