شبهه: یک خطبه با نام دو نفر:
درباره خطبه حضرت زینب در کوفه و شام، در کتابهاى تاریخى یک خطبه با دو عنوان ذکر شده است «خطبة ام کلثوم بنت علي» و «خطبة زينب بنت علي»، یعنى همان خطبهاى که براى حضرت زینب نقل شده، دقیقاً عین همان خطبه براى امّکلثوم نیز ذکر شده است.
ابن طیفور از عالمان قرن چهارم در کتاب بلاغات النساء، ابوسعد الآبى در نثر الدرر، و ابن حمدون در التذکرة الحمدونیة، خطبه امّکلثوم را در کوفه اینگونه نقل مىکنند:
امّکلثوم را دیدم و دیگر همانند او سخنورى ندیدم، گویا از زبان علی سخن مىگفت، به مردم اشاره کرد تا ساکت شوند و چون ساکت شدند و زنگها از حرکت ایستاد، گفت: سخنم را با ستایش پروردگار و با دورود و سلام بر جدم رسول خدا آغاز مىکنم، اى مردم کوفه و اى اهل نیرنگ و خدعه، اشک چشمانتان همیشه جارى باد، و نالههای اندوه شما هیچ وقت پایان نیابد، مَثَل شما، مَثَل کسى است که رشته خود را پس از محکم شدن از هم مىگسست....
در حالى که شیخ مفید و برخى دیگر از علما، همین خطبه را از زبان حضرت زینب سلام الله علیها نقل کردهاند:
زینب دختر علی را دیدم و همانند او سخنورى ندیدم،...
همچنین در قضیه منع کودکان اهل بیت از خوردن صدقات کوفیان، برخى از علما آن را براى امّکلثوم و برخى براى حضرت زینب سلام الله علیها نقل کردهاند، چنانچه شیخ انصارى رضوان الله تعالى علیه در این باره مىنویسد:
داستان ممانعت اسیران از خوردن صدقه اهل کوفه توسط حضرت زینب یا امّکلثوم معروف و مشهور است که چون گرفتن صدقه بر اهل بیت حرام بود، منع مىکردند.
جواب:
با رجوع به کتابهای،بلاغات النسا، تذکرة الحمدونیه و نثر الدرر از کتب شیعهای که آقای قزوینی از آنها نام بردند، متوجه میشویم که در هر سه کتاب خطبه به نام ام کلثوم ثبت شده! اما.....!!؟
۱- منظور نویسندگان این کتب این نبوده که ام کلثوم همان زینب است.. چرا؟؟ چونکه آنها خطبهای غیر از این خطبه را برای حضرت زینب (س) نقل کردهاند که خطاب به یزید ایراد شده . و میبینیم که در هر کدام از این کتب از هر دو نام برده شده ولی آن خطبه فقط به اسم یک نفر ثبت شده. و صاحبان این کتب برای ام کلثوم و زینب هر کدام تذکره جداگانهای نوشتهاند.
۲- نکته جالبی که در این دو نقل قابل توجه است این است که، این روایت از شش نفر نقل شده! و هر ۶ نفر سخن خود را با این جمله شروع میکنند: "ام کلثوم" یا "زینب" را دیدم و مثل او سخنرانی ندیدم،گویا از زبان علی سخن میگفت.
الف: در بلاغات النسا از جعفر بن محمد عن آبائه ‡: «ورأيت أم كلثوم عليها السلام ولم أر خفرة والله أنطق منها كأنما تنطق وتفرغ على لسان أمير الـمؤمنين ÷».
ب: در احتجاج از حذیم الاسدی [۶۶]: «قال حذيم الاسدي: لـم اروالله خفرة قط انطق منها، كأنها تنطق وتفرغ على لسان علي ÷».
پ: در معالم المدرستین: «وقال بشير بن حذيم الاسدي: نظرت إلى زينب بنت على يومئذ - ولم أر خفرة قط انطق منها كأنما تنطق عن لسان أمير الـمؤمنين علي بن أبي طالب ÷».
ت: در الامالی شیخ مفید [۶۷]از: «حذلم بن ستير قال: قدمت الكوفة في الـمحرم سنة إحدى ... قال(حذلم بن ستیر): ورأيت زينب بنت علي إ ولم أر خفرة قط أنطق منها كأنها تفرغ عن لسان أمير الـمؤمنين ÷».
ث: در الفتوح ابن اعثم کوفی [۶۸]از:خزیمه الاسدی: «قال خزیمة الأسدی: ونظرت إلى زینب بنت علی سیومئذ ولم أر حفرة قط أفصح منها كأنها تنطق عن لسان أمیر الـمؤمنین علی بن أبی طالب س».
ج: در پاورقی همین کتاب (الفتوح) [۶۹]تصریح شده که این قول از بشر بن حریم نقل شده: «عن الدر الـمنثور في طبقات ربات الخدود، وبالأصل: بشر بن حریم».
دیدید که توسط شش راوی این روایت نقل شده و هر ۶ نفر با این جملات سخن خود را شروع میکنند: زینب یا امّکلثوم را دیدم و دیگر همانند او سخنورى ندیدم، گویا از زبان علی سخن مىگفت.
آیا عجیب نیست که هر شش راوی به مثل هم،سخنان زینب یا ام کلثوم را اینگونه توصیف میکنند؟ چگونه میشود هر ۶ نفر در مورد آن سخنان یک نظر را داشته باشند و هر شش آنها کلماتی مانند هم را در توصیف آن سخنان به کار ببرند؟
نتیجه: یا این روایات ساخته مولفین است! و یا ساخته راویانی که این روایت را از این شش نفر نقل کردهاند!! و یا حداقل ۵ طریق از این روایات کذب است و فقط یکی از آنها صحت دارد! که یا به ام کلثوم یا به زینب میرسد!! و الله اعلم
۳- در کتاب «اللهوف في قتلى الطفوف» [۷۰]نوشته محدث و مورخ شیعی، آیه الله سیدبن طاووس حسنی (متوفاى ۶۶۴) اینچنین آمده: حضرت حسین ÷زمانى که اشعار (یا دهر اُفّ لک من خلیل ...) را ایراد فرمود و زینب و اهل حرم علیهنّ السلام فریاد به گریه و ناله برداشتند، حضرت آنان را امر به صبر کرده و فرمود:
«یا اختاه یا امّ كلثوم، واءنتِ یا زینب، واءنتِ یا رقیّة، واءنتِ یا فاطمة، واءنتِ یا رباب، اُنْظُرْنَ إ ذا اءنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَیْبا ولا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا». یعنى: «خواهرم ای ام کلثوم، و تو اى زینب، و تو اى رقیّه، و تو اى فاطمه، و تو اى رباب، زمانى که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روى نخراشید و کلامى ناروا بر زبان نرانید».
و مؤ یّد این نقل، مطلبى است که سلیمان بن ابراهیم قندوزى، (متوفّاى ۱۲۹۴ﻫ) به نقل از مقتل مسمّى به ابومخنف پس از شرح کیفیّت شهادت طفل شش ماهه مینویسد:
«ثُم نادى: یا اُم كُلثومَ، وَیا سَكینةُ، ویا رقیة، وَیا عاتِكَةُ وَیا زینب ، یا اءهلَ بَیتى علیكنّ مِنّى السَّلامُ» [۷۱]. یعنی: «آنگاه فریاد برآورد: اى ام کلثوم و اى سکینه و اى رقیّه! و اى عاتکه و اى زینب، اى اهل بیت من، من نیز رفتم، خداحافظ».
و مانند آن در: منتخب طریحى [۷۲]، بحارالانوار [۷۳]، الدمعة الساکبه [۷۴]و...
همچنین امام حسین در آن روز در جاى دیگر فرمود: «يا زينب و يا امكلثوم و يا سكينة و ...» [۷۵].
* وقتى قافله به کربلا رسید امام جملهاى فرمود که از آن استفاده مىشد حضرت در آن سرزمین به شهادت مىرسد. حضرت زینب عرض کرد:
«يا اخى هذا كلام مَن أيقن بالقتل. فقال: نعم يا أختاه. فقالتْ زينب: واثكلتاه ينعى الحسين ÷إلى نفسه. قال (الراوى): وبكى النسوةُ ولطمنَ الخدودَ وشققن الجيوب وجعلتْ أمكلثوم تنادى: وا محمداه وا علياه وا أماه وا أخاه وا حسيناه ...» [۷۶]. یعنی: «حضرت زینب گفت: ای برادرم، این سخن کسى است که یقین به کشته شدن دارد! امام ÷فرمود: بله خواهرم. زینب گفت: اى واى! حسین از مرگ خود خبر مىدهد. راوى مىگوید: زنان گریه سر دادند و به صورت زدند و گریبان دریدند. امکلثوم فریاد برآورد: وا محمدا، وا علیاه، وا اماه، وا اخاه، وا حسیناه..».
پس مشخص شد که ام کلثوم و زینب هر دو یک نفر نیستند بلکه هر دوی آنها در صحرای کربلا همراه برادرشان،سیدنا حسین ÷حضور داشتهاند!!.
حال این سوال پیش میآید که: چطور ممکن است؟ مگر حضرت ام کلثوم لقبل از واقعه کربلا فوت نشدند؟ پس آنجا چه میکردند؟؟
جواب ساده است،این ام کلثوم بنت علی بن ابیطالب،دختر حضرت فاطمه( سلام الله علیها) نیستند و طبق کتب تاریخ و انساب حضرت علی ÷دو دختر دیگر هم به اسم ام کلثوم داشتهاند [۷۷].
ام کلثوم (احتمالا ام کلثوم وسطی) بنت ام سعد دختر عروة بن مسعود الثقفیة [۷۸]و ام کلثوم الصغری (همسر کثیر ابن عباس) دختر ام ولد.. [۷۹].
اربلی از علمای تشیع اسامی دختران علی ÷را اینگونه مینویسد: «زينب الكبرى وامكلثوم الكبرى وامالحسن ورملة الكبرى امهانى وميمونه وزينب الصغرى ورملة الصغرى وامكلثوم الصغرى ورقية و ....» در ادامه اشاره مىکند که مادر امکلثوم دوم ام ولد بوده است [۸۰].
با در نظر داشتن اقوال اهل فن میتوان حداقل صحت وجود دو ام کلثوم را قطعی دانست. که حول ام کلثوم کبری دختر فاطمه الزهرا هیچ تردیدی نیست.
پس بدون شک ام کلثومی که در کربلا حضور داشته دختر حضرت فاطمه (ل) نبوده بلکه ام کلثوم صغری بوده که در آن واقعه حضور داشته است.
اما اگر مدعیان لجاجت کنند و بگویند: نه آن ام کلثوم حاضر در صحرای کربلا، ام کلثوم صغری نبوده. ما هم با ایشان همصدا میشویم و میگوییم: شما درست میفرمایید، اصلاً ام کلثوم کبری، خواهر حضرت زینب در آن واقعه حضور داشته و ماجرای وفات ایشان در دوران خلافت معاویه اشتباه است ولی این به آن معنی نیست که زینب و ام کلثوم یک نفر هستند زیرا از متن روایات فوق ثابت شد که در آن ماجرا هم بانوی زینب نام و هم ام کلثوم نامی حضور داشته است.
یعنی اگر بالفرض ماجرا وفات ایشان در دوران معاویه صحیح نباشد نیز هیچ خدشهای بر موجودیت سیدة ام کلثوم وارد نمیشود.
[۶۶] احتجاج طبرسی: ج۲، ص ۲۹ و الاخلاق الحسینیة: ص ۵۴، جعفربیاتی. [۶۷] الأمالی الشیخ المفید: ص ۳۲۱. [۶۸]کتاب الفتوح أحمد بن أعثم الکوفی متوفی ۳۱۴، ج ۵ ص ۱۲۱. [۶۹] الفتوح ابن اعثم: ج ۵ ، پاورقى (۱) ص ۱۲۱. [۷۰] لهوف، ابنطاووس ص ۵۰. [۷۱] ینابیع المودّة: ج۳ ص ۷۹ (دار الأسوة للطباعة والنشر) و احقاق الحق: ج ۱۱ ص۶۳۳. [۷۲] منتخب طریحى: ص۴۴۰. [۷۳] بحارالانوار: ج۴۵، ص۴۷. [۷۴] الدمعة الساکبة: ج۴، ص۳۳۶. [۷۵] الدمعة الساکبة: ج۴، ص۳۵۱، معالى السبطین: ج۲، ص۲۲، ذریعة النجاة: ص۱۳۹. [۷۶] لهوف ابن طاووس: ص۴۹. [۷۷] تا چهار ام کلثوم نیز ذکر شده که دو تن از آنها اسمشان ام کلثوم و دو تن دیگر کنیه آنها ام کلثوم بوده ولی به نظر صحیح نمیآید.. والله اعلم! [۷۸] مراجعه شود به الکامل ابن اثیر: ج ۳، ص ۳۹۵ و اعیان الشیعة: ج۳، ص۴۸۴-۴۸۵. [۷۹] تاریخ موالید الائمة (تاج الموالید) طبرسی: ص۱۵، تاریخ مدینه دمشق: ج۷۰، ص۳۵. [۸۰] کشفالغمة، ج۲،ص۶۹ ـ ۶۸.