شبهه: زید برادر عمر بود یا پسر عمر؟
ابن عساکر دمشقى، روایتى را نقل مىکند که طبق آن، امّکلثوم همسر خطاب بوده، نه عمر بن الخطاب.
«وحدثني عمر بن أبي بكر الـمؤملي حدثني سعيد بن عبد الكبير عن عبد الحميد بن عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب وأمه أم كلثوم بنت علي بن أبي طالب وكان سبب ذلك أن حربا وقعت فيما بين عدي بن كعب». «... از عبد الحمید بن عبد الرحمن بن زید بن خطاب که مادرش امّکلثوم دختر علی بن ابى طالب است روایت شده است که...».
جواب:
بدون شک این سهوی از طرف ابن عساکر بوده و به جای زید بن عمربن خطاب، زید بن خطاب نوشته و این ادعا از اینجا ثابت میشود که او در مورد زید بن عمر دقیقاً مینویسد:
«زيد بن عمر بن الخطاب بن نفيل ابن عبد العزى بن رياح بن عبد الله بن قرط ابن رزاح بن عدي بن كعب القرشي العدوي وأمه أم كلثوم بنت علي بن أبي طالب وأمها فاطمة بنت رسول الله جوأمها خديجة بنت خويلد» [۲۵۶].
گذشته از این در همین صفحهای که آقای قزوینی آدرس دادهاند ابن عساکر ماجرای وفات زید بن عمر و ام کلثوم در یک روز را ذکر کرده است.
ضمناً هر بچه طلبهای میداند که خطاب سالها قبل از تولد ام کلثوم از دنیا رفتهاند، و زید بن خطاب نیز در جنگ یمامه شهید شد. و قزوینی مثلاً استاد همه اینها را میداند ولی فقط دوست دارد صفحات را از اراجیف پر کند تا خواننده را گیج کند!.
متن مورد تاکید آقای قزوینی این است: «عبد الحميد بن عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب وأمه أم كلثوم بنت علي بن أبي طالب».
و این واضح است که مادر زید بن خطاب اسماء بنت وهب است.
و ابن عساکر مینویسد:
«عبد الرحمن بن زيد بن الخطاب بن نفيل ابن عبد العزى القرشي العدوي ابن أخي عمر بن الخطاب أدرك النبي ج».
در ثانی در بین همسران خطاب هیچ ام کلثوم نامی وجود ندارد که اشتباه اسمی رخ داده باشد. پس تنها یک اشتباه سهوی بوده و بس.
به گمانم شایسته باشد در این محل علت نامگذاری زید بن عمر ÷به این نام را عنوان کنیم.
علت این نامگذاری آن است که حضرت عمر ÷برادرش زید را بینهایت دوست داشت:
امیرالمومنین عمر سبه حدی او را دوست میداشت که هرگاه در قلب شبها به یاد برادرش زید میافتاد، از درازی شبها گله میکرد: «یا طُولِها مِنْ لَیلَةٍ!!» [۲۵۷].
و در سحرگاه به محض این که نمازش را میخواند بلافاصله به دیدن او میشتافت و وی را در آغوش میگرفت [۲۵۸].
و وقتی برادرش (زید) در جنگ هولناک یمامه (در عهد ابوبکر صدیق)به درجه شهادت رسید فاروق ساز شدت غم و تأثر به حالت بیهوشی درآمد و بعد از گذشت چند سال از شهادت او روزی مرد کوتاه قدی به نزد فاروق سآمد و شعرهایی که در مرثیه برادر خود سروده بود برای فاروق سخواند و شهادت زید به یاد فاروق سآمد و فاروق ÷در حالی که به شدت گریه میکرد، میگفت:
«ای کاش من هم مثل شما میتوانستم شعر بگویم و شعرهایی را در مرثیه برادرم (زید) میگفتم!» [۲۵۹]تا جایی برادرش را دوست داشت که دائماً میگفت:باد صبا نمیوزد مگر اینکه بوی زید را به من میرساند.(ما هبت الصبا إلا وجدت منها ریح زید) = و فاروق نیز به علت احترام و علاقه زیاد به برادرش او را زید نامید [۲۶۰].
[۲۵۶] تاریخ دمشق ابن عساکر: ج ۱۹، ص ۴۸۲. [۲۵۷] اخبار عمر به نقل ابن الجوزی: ج۱، ص۳۴۶ و ج۲، ص۱۶۶.و تاریخ بغداد. [۲۵۸] اخبار عمر به نقل ابن الجوزی: ج۱، ص۳۴۶ و ج۲، ص۱۶۶. [۲۵۹] عبقریات، عقاد، ص۴۹۷. [۲۶۰] الاصابة و ابن سعد به نقل اخبار عمر، ص۳۹۴.به نقل از سیمای صادق فاروق اعظم،حاج عبدالله احمدیان.