به روشنی آفتاب - ازدواج امیرالمومنین عمر با ام کلثوم رضی الله عنهما

فهرست کتاب

سعید بن العاص:

سعید بن العاص:

ابن أبى شیبه مى‌نویسد:

عمار غلام بنی‌هاشم گفت:من در نزد بنى‌هاشم بودم و دیدم که امّ‌کلثوم و زید بن عمر هر دو در یک زمان از دنیا رفتند، مردم آن دو را بیرون آورده و سعید بن العاص بر آن دو نماز خواند، زید را در جانب خویش گذاشت و امّ‌کلثوم را پس از زید.

در آن روز در میان مردم گروهى از اصحاب رسول خدا جو حسن و حسین نیز بودند.

و احمد بن حنبل و محمد بن علی شوکانی(م۱۲۵۵) نیز مانند آن را نقل کرده‌اند.

نکته جالب در این روایت،‌ این است که از قول شعبى نقل شده است که امیر مدینه بر جنازه آن دو نماز خوانده است، در حالى که پیش از این روایاتى از او گذشت که عبد الله بن عمر نماز جنازه را خوانده است. و این یعنى این که فقط از شعبى دو قول نقل شده است.

نسائى در المجتبى که یکى از صحاح سته اهل سنت به حساب مى‌آید، در این باره مى‌نویسد:

جنازه امّ‌کلثوم دختر علی همسر عمر بن خطاب و فرزند او را که نامش زید بود، با هم روى زمین نهادند.

امام جماعت در آن روز سعید بن عاص بود، و در میان مردم عبد الله بن عمر، ابوهریره و ابوسعید و ابوقتاده نیز بودند. جنازه جوان را در جانب امام جماعت نهادند.

و مالک بن أنس و همچنین عبدالرزاق صنعانی روایتی مانند آن را نقل کرده‌اند.

ابن ملقن انصارى، روایت نماز خواندن سعید بن العاص را صحیح مى‌داند:

روایتى که مى‌گوید سعید بن عاص بر زید بن عمر بن خطاب و مادرش امّ‌کلثوم دختر علی نماز خوانده است و جوان را در کنار امام و زن را بعد از او نهادند و در میان مردم بیشتر از هشتاد نفر از اصحاب پیامبر ج‌ بوده و این کار را تایید کرده و گفتند این چنین مستحب است، این روایت را بیهقى نقل کرده و شبیه آن را ابوداوود و نسائى با سند صحیح آورده‌اند.

۱۰. حضور أبو قتاده بدری در صف نماز جماعت:

یکى از تناقض‌هاى موجود در نقل وفات امّ‌کلثوم، حضور ابوقتاده بدرى است، در حالى که او سال‌ها پیش از این واقعه از دنیا رفته است. ابوبکر بیهقى در کتاب معرفة السنن والآثار، به این اشکال اشاره کرده است:

در کتاب جنائز، روایتى از نافع غلام عمر در باره کنار هم نهادن جنازه‌ها نقل شده است به این صورت که جنازه امّ‌کلثوم دختر علی همسر عمر و فرزندش زید را در کنار هم نهادند و امام آن روز سعید بن عاص بود و در میان مردم ابن عباس و ابوهریره و ابوسعید و ابوقتاده بودند و جوان را در جانب امام نهاده و سپس از صحابه سؤال شد، آن‌ها پاسخ دادند که این کار مستحب است.

و ما گفته‌ایم که حکومت سعید بن عاص از سال ۴۸ تا سال ۵۴ بوده است، در این روایت صحیح آمده است که ابى قتاده در این ماجرا که سعید بن عاص در زمان حکومت خویش در مدینه بر آن نماز خوانده است، حاضر بوده است.

این روایت نشان مى‌دهد که روایت موسى بن عبد الله و تابعین او در باره مرگ ابوقتاده در زمان خلافت علی اشتباه است، و احتمالاً روایت درست، قتاده بن نعمان یا دیگر کسانى است که پیش از ابوقتاده مرده‌اند.

زیرا قتادة بن نعمان بسیار پیش از این زمان از دنیا رفته است، و اوست که در جنگ بدر شرکت داشته است.

اما مشکل اینجا است که واقدى مى‌گوید او در زمان خلافت عمر مرده است و عمر بر او نماز خوانده است، و این راوى گفته است که علی بر ابوقتاده نماز خوانده است، و نمى‌توان بین این دو قول جمع کرد.

یعنى در طبق روایات اهل سنت، ابوقتادة در زمان امیرمؤمنان از دنیا رفته و آن حضرت بر او نماز خوانده‌اند، اما طبق این روایت ابوقتاده در بین کسانى بوده است، که بر امّ‌کلثوم نماز خوانده‌اند، بیهقى براى حل تعارض مى‌گوید روایت نماز امیرمؤمنان بر ابوقتاده اشتباه است، و ما مى‌گوییم که طبق قرائن، این روایت، یعنى نماز خواندن بر امّ‌کلثوم و زید، اشتباه بوده و چنین مطالبى زاییده ذهن خیال‌پردازان است.

۱۲. چه کسی امام جماعت را مقدم کرد؟

چندین قول نقل شده، در بعضی امام حسن امام را مقدم داشت، در بعضی حسین ع و در بعضی مردم.

جواب:

دو قول را نقل کرده یک اینکه امام عبدالله بن عمر بوده ولی او گفته چون سعید بن عاص در آن زمان امیر بوده این ادعا بعید است.. جواب این است که هیچ هم بعید نیست! چون در زمان وفات سیده فاطمه (ع) امیر حضرت ابوبکر صدیق سبود و در روایت صحیحی نیامده که ابوبکرصدیق ÷امام جماعت گروهی بوده که بر پیکر فاطمه نماز خوانده‌اند!!

ایضاً، عبدالله بن مسعود در مدینه در گذشت و زبیر بن عوام بر او نماز خواند «صلى علیه الزبیر» [۲۸۴]در حالی که حضرت عثمان امیر المومنین بود .

و بعد از این گفته سعید بن عاص بر جنازه زید و ام کلثوم نماز گزارد. که خودش با کمال کم عقلی جواب خودش را می‌دهد اینگونه که از ابن حجر نقل می‌کند: ابوقتاده پشت سر سعید بن عاص بر زید و ام کلثوم نماز خواند ... او در جنگ بدر و یا در دوره خلافت حضرت عمر شهید شده است!.

پس خودتان بریدید و دوختید و خود را رسوا کردید و غیر مستقیم ثابت کردید که امامت عبدالله بن عمر صحیح است.

البته باز هم می‌گویم برای ما فرقی نمیکند که امام جماعت که بوده،عبدالله بن عمر یا سعید بن عاص و این اختلاف خدشه‌ای بر اصل ماجرا وارد نمیکند و همانطور که در مورد زید و مادرش چنین اختلافی هست در مورد خیلی از بزرگان نیز چنین مشهود است، به عنوان نمونه:

در نزد اهل تشیع مشهور است که امام را فقط امام غسل می‌دهد و بر او قبل از همه نماز می‌‌گزارد.

و اینچنین می‌‌گویند: «انّ الامام لایلی امره الاّ امام مثله». «مراسم (غسل و کفن و نماز) امام باید توسط امام مانند آن، انجام گیرد».

می نویسند: «الـمرویّ في أحادیث کثیرة أنّ الامام لایغسّله الاّ امام» «در احادیث زیادی آمده که غسل امام را جز امام انجام نمی‌دهد».

صاحب حدائق می‌‌نویسد: «تحقّق عندنا من أنّ الامام لایغسّله الاّ امام مثله» [۲۸۵]. «در نزد ما (شیعه) مسلم است که غسل امام را جز امام عهده دار نخواهد بود».

«لما ثبت أنّ الامام لایغسّله الاّ امام…» [۲۸۶]. «این ثابت است که امام رانباید جز امام، غسل دهد».

حاج آقارضا همدانی می‌‌نویسد: «لـما روی في الاخبار الـمستفیضة، من أنّ الصدّیق لایغسّله إلاّ صدّیق» [۲۸۷]. «در اخبار مستفیض و متعدد آمده: غسل صدّیق را جز صدّیق نباید عهده دار شود».

خوئی می‌‌نویسد: «لـما ورد في غیر واحد من الروایات من أنّ الـمعصوم لایغسّله الاّ معصوم مثله» [۲۸۸]. «در روایات بسیار وارد شده که: معصوم را نباید جز معصوم غسل دهد».

طبق این چند قولی که گذشت، باید هر ۱۱ امام را یک امام مانند خودش (یعنی معصوم، طبق عقیده شیعه) غسل و کفن و بر او نماز بگزارد. اما!!!.

مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد: «قبض محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، وذلك لخمس خلون من في الحجة، ودفن ببغداد في الجانب الغربي بمقابر قريش مع جده موسى بن جعفر، وصَلّى عليه الواثق».

چنانکه دیدید: مسعودی می‌‌گوید: «واثق بر محمد بن علی بن موسی(امام جواد) نماز گزارد». اما مجلسی بر این قول ایراد گرفته و آن را مخالف تاریخ می‌‌داند و می‌‌گوید:

«کون شهادته ÷في ایّام خلافة الواثق مخالف للتواریخ الـمشهورة، لأنّهم اتّفقوا علی أنّ الواثق بویع في شهر ربیع الاول سنة سبع عشرین ومأتین ولم یقل أحد ببقائه الی ذلك الوقت, لکن ذکر هذا القول: الـمسعودی في مروج الذهب حیث قال اولاً: في سنة تسع عشرة ومائتین:

قبض محمد بن علی بن موسی ÷لخمس خلون من ذی الحجّة وصلّی علیه الواثق وهو ابن خمس و عشرین سنة» [۲۸۹].

«وقوع شهادت حضرت جواد ÷در دوران خلافت واثق, مخالف با تمام تاریخ‌های مشهور است. زیرا مورخان همگی بر این عقیده‌اند که واثق در ربیع الاول سال۲۱۷ هجری قمری به کرسی خلافت نشست و هیچ‌یک از آنان ننوشته‌اند که امام جواد ÷تا این زمان زنده بوده است....».

در مورد حسن بن علی ابن ابیطالب نیز نقل است که سعید بن عاص بر او نماز گزارد: «وقال معروف بن خربوذ وغير واحد، عن أبى جعفر محمد بن على: مات الحسن بن على وهو ابن سبع وأربعين سنة . زاد بعضهم: وصلى عليه سعيد بن العاص، وهو أمير الـمدينة» [۲۹۰].

در مورد امام رضا ÷سخنان جالب و کمی خنده دار گفته‌اند:

طبق تاریخ و روایات بر پیکر حضرت امام کاظم ÷سندی شهاک نماز گزارد ولی این بر اهل تشیع‌گران آمده و به رد این موضوع پرداخته و روایتی اینچنین خیالی را جعل کرده‌اند:

شیخ صدوق در عیون، نقل کرده که: «امام کاظم ÷سه روز قبل از وفاتش به مسیّب فرمود: من عزم سفر به مدینه جدّم رسول اکرم جدارم تا وصیّت‌های لازم را به فرزندم علی بنمایم.

مسیّب می‌‌گوید: تمام درها بسته است و مأمورین زندان، مراقب هستند.

حضرت می‌‌فرماید: ای مسیّب! گویا یقین تو درباره خدا و ما اهل بیت ضعیف است. من همان نام بزرگ خداوند را که آصف بن برخیا خواند و تاج و تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن، نزد سلیمان آورد، می‌‌خوانم و در مدینه به دیدار فرزندم می‌‌روم.

مسیّب گوید: دیدم که حضرت بعد از خواندن دعایی, در جایگاه خویش نیست و پس از مدّتی حضرت برگشت و با دست خود,زنجیر را به پای خویش بست و خدا را سپاس به بجای آوردم که بدین وسیله ایمان مرا نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت فزونی بخشید.مسیّب می‌‌گوید حضرت کاظم ÷در شب شهادتش به من فرمود: «یا مسیّب! إنّ هذا الرجس، السندی بن شاهك، سیزعم أنّه یتولّی غسلی ودفنی، هیهات! هیهات! أن یکون ذلک أبداً.» «ای مسیّب! سندی بن شاهک این مرد پلید، چنین می‌‌پندارد که مراسم غسل و دفن مرا او عهده‌دار خواهد بود، هرگز این چنین نخواهد شد».

مسیّب می‌‌گوید: یک لحظه شخصی را دیدم که شبیه ترین افراد به حضرت کاظم ÷در کنار حضرت نشسته و به ذهنم رسید که او حضرت رضا ÷است.

به خدا سوگند! تمام مراسم غسل و دفن حضرت را فرزند گرامش انجام داد و دست سندی بن شاهک و مأمون به بدن مقدس حضرت نرسید، گرچه چنین می‌‌پنداشتند» [۲۹۱].

همانطور که دیدید، در مورد این بزرگان نیز تناقضاتی وجود دارد، ولی هیچ آدم عاقلی این اختلافات را دلیل بر عدم موجود بودن آن بزرگواران نمیگیرد(البته به جز قزوینی و دار و دسته‌اش).

و اینکه چه کسی امام را مقدم کرده باشد نیز مهم نیست همانطور که در نزد شیعه گذشتن امام رضا از نگهبانان زندان و حضور داشتن در مراسم غسل پدرشان(ع) بدون اینکه کسی به جز مسیب او را ببیند، و همینطور پیمودن راه بین مدینه و بغداد در یک شب!! مهم نیست . تا آنجا که علمای! اهل تشیع می‌نویسند:

سید شبٌر: «پیمودن امام ÷مسیر میان مدینه و طوس و یا مدینه و بغداد و حضور یافتن برای انجام مراسم غسل و کفن و دفن پیکر پاک پدر بزرگوار خویش یک امر ممکن بوده و انکار آن بی‌پایه و کوته نظری است و با توجه به معجزات و کرامات قطعی که از آنان صورت گرفته، نپذیرفتن این امر، دور از حقیقت است »!!!! [۲۹۲].

افسانه دوم برای اثبات امامت امام زین العابدین

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ وَزُرَارَةَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ÷قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ ÷أَرْسَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ÷فَخَلَا بِهِ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ أَخِي قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جدَفَعَ الْوَصِيَّةَ وَالْإِمَامَةَ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَمِيرِ الـْمُؤْمِنِينَ ÷ثُمَّ إِلَى الْحَسَنِ ÷ثُمَّ إِلَى الْحُسَيْنِ ÷وَقَدْ قُتِلَ أَبُوكَ سوَصَلَّى عَلَى رُوحِهِ وَلَمْ يُوصِ وَأَنَا عَمُّكَ وَصِنْوُ أَبِيكَ وَوِلَادَتِي مِنْ عَلِيٍّ ÷فِي سِنِّي وَقَدِيمِي أَحَقُّ بِهَا». «وقتی امام حسین شهید شد، برادرش محمد بن حنفیه به نزد علی ابن حسین (زین العابدین) فرستاد و گفت: پدرت شهید شد و خودش بر روحش نماز خواند و وصیتی از خود بجای نگذاشت من عموی تو و برادر پدرت هستم چون من فرزند امام علی ام و سنّم از تو بیشتر است استحقاق امامت را بیشتر از تو دارم بر سر این مسأله با من منازعه و بحث نکن، علی ابن حسین نیز گفت: بیا در این منازعه داوری و قضاوت را به نزد حجر الأسود ببریم،‌ در نتیجه هر دو به سوی کعبه رفته و علی گفت با خدا مناجات کن و از وی بخواه که سنگ را به زبان آورد، محمد نیز شروع به مناجات کرده و چنین درخواستی را از خدا کرد اما از سنگ جوابی نشنید سپس علی شروع به مناجات کرد فوراً‌ حجر الأسود به تکان افتاد و از شدت تکان نزدیک بود پائین افتد،‌ خداوند آن را به زبان آورد و با زبان عربی واضح گفت: پروردگارا خلافت و امامت حق علی ابن حسین است» [۲۹۳].

مجلسی در مورد سندش می‌گوید: [صحیح، و سنده الآتی حسن کالصحیح. مرآة العقول: ج۴، ص ۸۴، ح۵].

----------------------------

[۲۸۴] تهذیب التهذیب: ج۶، ص ۲۸. [۲۸۵] حدائق: ج ۳، ص ۳۹۱. [۲۸۶] طهارت، شیخ انصاری: ص ۲۸۲، المقصد الرابع في غسل الاموات. [۲۸۷] مصباح الفقیه: کتاب طهارت ص ۳۵۸. [۲۸۸] التنقیح في شرح العروة الوثقی: ج۸، ص ۱۴۲. [۲۸۹] بحارالانوار: ج ۵۰ ص ۱۲، شرح احقاق الحق مرعشی ج ۱۹ ص ۵۸۶. [۲۹۰]تهذیب الکمال المزی. [۲۹۱] عیون الاخبار رضا شیخ صدوق ج۱ ص۹۵- ۹۶. [۲۹۲] مصباح الانوار: ج۲، ص ۲۵۱. [۲۹۳] اصول کافی: ج۱، ص۳۴۸، اعلام الوری تالیف طبرسی صفحات ۲۵۸-۲۵۹.