به روشنی آفتاب - ازدواج امیرالمومنین عمر با ام کلثوم رضی الله عنهما

فهرست کتاب

ج: چهل هزار درهم:

ج: چهل هزار درهم:

بسیارى از بزرگان اهل سنت با چندین سند نقل کرده‌اند که مهریه امّ‌کلثوم، چهل هزار درهم بوده است:

(ابن ابی شیبه،ابن سعد،ابن عبدالبر و ابن حجر ): عمر با امّ‌کلثوم دختر علی در مقابل چهل هزار درهم مهر ازدواج کرد.

جداى از تناقض‌هاى موجود در مقدار مهریه، مشکل دیگر در زیاد بودن مهریه امّ‌کلثوم است، با اینکه طبق روایات صحیح السندى که در کتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خود خلیفه از تعیین مهریه کلان جلوگیرى مى‌کرده است.

ابن ماجه قزوینى در سنن خود مى‌نویسد:

عمر بن خطاب گفت: مهر زنان را بالا نگیرید، زیرا اگر بالا بودن مهر، سبب کرامت دینى شده و یا جزو تقوا به حساب مى‌آمد، سزاوار‌ترین شخص به این کار، پیامبر جبود که براى هیچ زنى از همسران و یا دخترانش بیش از دوازده اوقیه قرار نداده است.

و به درستى که مرد هنگامى که مهریه زن را بالا ببرد، در دل دشمنى او را پیدا کرده و مى‌گوید من به خاطر تو مجبور به کارهاى سخت شدم، با اینکه من مردى عرب بوده و نمى‌دانستم سختى کار چیست!!!.

آلبانى این روایت را در صحیح ابن ماجه شماره ۱۵۳۲ تصحیح کرده است.

بنابراین، مقدار مهریه امّ‌کلثوم در قدم نخست مخالف با سنت رسول خدا است، چرا که طبق روایاتى که گذشت، رسول خدا مهریه هیچ یک از زنان و دخترانش را زیاد نمى‌گذاشته.

وثانیاً: مخالف سیره و سنت خود عمر است. آیا اهل سنت مى‌توانند چنین نسبتى را به عمر بدهند با اینکه این مطلب مصداق این آیه کریمه است که خداوند مى‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣[الصف: ۲-۳].

«اى افرادى که ایمان آورده‏اید! چرا سخنى مى‏گویید که عمل نمى‏کنید؟!. نزد خدا بسیار باعث خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى‏کنید»!.

جواب:

همانطور که خود ایشان معترفند، اجماع بر ۴۰ هزار درهم است .و ایشون اجماع را می‌داند ولی قصدی ندارد جز اینکه صفحات را سیاه و خواننده را دچار وهم کند!.

می‌گوییم: اصلاً شما فکر کنید حضرت عمر هیچ مهریه‌ای نداده و یا ۱۰ها هزار درهم داده این چه ربطی به اصل واقعه دارد؟؟

فکر کنید آقای "x" از خانمی خواستگاری می‌کند و بعد از قبول طرفین مقدار مهریه ۱۰۰۰ سکه!! مقرر می‌شود و فردا روزی بعد از اینکه آقای "x" و همان خانم فوت شدند، شخصی پیدا شود و بگوید: نه آقا مهریه آنها ۱۰۰ سکه بوده!! و دیگری بگوید: نه ۲۰۰۰ سکه بوده ! و یکی ۵ سکه را عنوان کند ..... آیا شخص عاقل در این مورد اینگونه برداشت می‌کند که: بابا اینا اصلاً از بیخ بی‌اساسه!! ازدواجی نبوده اصلاً اون خانم وجود خارجی نداشته که آقای "x" بخواهد با او ازدواج کند که حالا مهریه هم بخواهند برایش تعیین کنند!!.

می‌دانم مضحک است ولی همیشه جواب سخن چرت! چرت است!.

در مورد سخن حضرت عمر سکه فرموده بود: مهریه زنان را زیاد نکنید. ( که حرفی پر از حکمت است) و بعد از آن به آیه قرآن استناد کرده اید که می‌فرماید: اى افرادى که ایمان آورده‏اید چرا سخنى مى‏گویید که خود به آن عمل نمى‏کنید؟! نزد خدا بسیار باعث خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى‏کنید!.

اولاً: حضرت عمر، خطاب به والدین می‌گوید که شما بر داماد سخت نگیرید و مهر را بالا نبرید ولی در مورد ازدواج حضرت عمر سبا بنت فاطمه لاین حضرت عمر بود که ۴۰ هزار درهم مهریه را بر خود فرض کرد و حضرت علی ÷دخالتی نداشتند و خطبه سیدنا عمر هیچ منافاتی با این قضیه ندارد. ایشون در ادامه خطبه می‌فرمایند:«اگر چنین کنید فردا روزی مرد به زنش می‌گوید: من به خاطر تو مجبورم کارهای سخت بکنم».. در صورتی که مهریه ام کلثوم را خود حضرت عمر تعیین کرده بودند و ام کلثوم هیچ دخالتی نداشته‌اند که در آینده چنین مشکلی پیش بیاید. پس مانند دیگر دلایلتان این دلیل نیز بچه گانه است!.

دوماً: در نظر داشته باشید یک عالم دین می‌گوید: صدقه بدهید که صدقه باعث دفع بلا می‌شود!! ولی خود این عالم به کسی صدقه نمی‌دهد! چرا؟؟؟ چون ندارد که بدهد! حال باز هم شما می‌گویید: چرا کاری رو که خودت انجام نمیدهی مردم را به اون دعوت می‌کنی؟؟

سوماً: اگر آقای قزوینی منصف! این روایت را به شکل کاملی که علما نقل کرده‌اند، نقل می‌کرد، دیگر هیچ جای شبهه‌ای نبود، ولی ایشون طبق ذات خودشان روایت را به شکلی که به نفعش می‌‌باشد نقل کرده است.

امام ابن کثیر (در تفسیرش) در ادامه این روایت را اینگونه می‌‌آورد که: بعد از صحبت حضرت عمر سزنی اعتراض کرد و گفت: تو حق نداری چنین کنی. عمر سگفت: چرا؟ زن گفت: به خاطر این که خداوند فرموده است:

﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔا[النساء: ۲۰].

«هر چند مال هنگفتی مهر یکی از آنان داده بودید، از آن چیزی باز نگیرید».

آنگاه عمر س گفت: زنی درست گفت و مردی خطا نمود. و همینطور هیثمی در مجمع الزوائد این ماجرا را کاملتر نقل می‌کند و می‌نویسد که حضرت عمر سبعد از صحبت آن زن فرمود: بار الها! مرا ببخش و افزود: همه از عمر سفقیه تر هستند. سپس بر منبر رفت و گفت: ای مردم! من شما را از افزایش مهریه‌ها منع کرده بودم ولی اکنون اعلان می‌‌کنم که هر کس به هر اندازه‌ای که می‌‌تواند و توافق می‌‌کند مهریه بدهد و هیچ محدودیتی نیست. «أیها الناس إنی كنت نهیتكم أن تزیدوا النساء في صدقاتهن على أربعمائة درهم فمن شاء أن یعطى من ماله ما أحب» [۲۳۴].

مطمئناً آقای قزوینی از این روایت مشهور با خبر بوده‌اند ولی نقل نکرده‌اند چون اگر نقل می‌کردند کل استناد ایشان باطل می‌شد و به جای اینکه این روایت به نفعش باشد به ضررش می‌شد و این روایت نیز یکی از شواهدی است که آزادی بیان در زمان امیرالمومنین فاروق را اثبات می‌کند.

گذشته از آن حضرت عمر ساز مال خودش داده است و خلاف شرع نیز نکرده است و آن هم به نیت اکرام و احترام اهل بیت این مهریه را بر خود تحمیل کرده است.. آیا شما با اکرام و احترام نسبت به اهل بیت مخالفید؟؟

در ضمن اگر عمل حضرت عمر سمخالف با سنت رسول الله جبوده است باید بگوییم که در روایات شیعی آمده است که حضرت حسن ع برای یکی از همسرانش ۱۰۰ کنیز مهریه داد که هر کنیز او ۱۰۰۰ درهم همراه داشت!!.

«أبی جعفر محمد بن علی إ، أنه قال: تزوج الحسن بن علی إ امرأة، فأرسل إلیها بمائة جاریة، مع كل جاریة ألف درهم» [۲۳۵].

و شاید هم راضی به مهریه کم بودید تا اینکه بعدها ماجرایی که بین حضرت علی ÷و فاطمه پیش آمد، تکرار شود؟؟

چنانکه کتب شیعه درج کرده‌اند: «ابي عبد الله ÷قال: إن فاطمة لقالت لرسول الله ج: زوجتني بالـمهر الخسيس .........» [۲۳۶].

[۲۳۴] مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج۴ ص ۲۸۳ و ۲۸۴، دار الکتب العلمیة- بیروت – لبنان. [۲۳۵] مستدرک الوسائل النوری: ج ۱۵، ص ۷۰ و ایشان به نقل از دعائم الاسلام: ج۲، ص ۲۲۲ ح ۸۲۷ و بحار الانوار مجلسی: ج ۳ ص ۳۴۹ مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص ۲۰. [۲۳۶] جامع أحادیث الشیعة، البروجردی: ج ۲۱، ص ۱۹۸، بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۴۴،الکافي: ج ۵ ص ۳۷۸، وسائل الشیعة: ج ۲۱، ص ۲۴۱.