ادامه شبهه (هذیان):
و شیخ مفید در کتاب المسائل العبکریة مىنویسد:
ازدواج با گمراه، توسط انبیا به صورت عملى با گمراه ازدواج کرده و عدهاى (از مومنین) را به ازدواج گمراهان در آورده و گاهى نیز به این کار دعوت کردهاند، و گمراهى آنان سبب جلوگیرى از این ازدواجها نشد، و نیز سبب نگشت که انبیا آنان را دوست داشته باشند، و حتى دلالت بر این مطلب نیز نمىکند! آیا نمىبینید که پیامبر دو دختر خویش را به ازدواج دو کافر، یعنى عتبه بن أبى لهب و أبوالعاص بن ربیع در آورد، اما این کار منجر به گمراهى پیامبر یا هدایت آن دو نگردید. و حتى ازدواج دو دختر پیامبر با آنها، سبب جلوگیرى از بیزارى پیامبر از دین آنها نگردید.
خداوند نیز در قرآن از لوط ÷خبر داده است که فرمود: «اى قوم! اینان دختران من براى شما پاکیزه ترند!»، او دختران خویش را در معرض ازدواج با کفار قوم خویش قرار داد آنهم زمانى که خداوند اذن در هلاک آن قوم داده بود! اما این کار سبب دوستى بین لوط و قومش نشد، و سبب عدم دشمنى دینى قومش با او نگردید.
رسول خدا جازدواج منافقین با زنان مومن را جایز دانست، و ازدواج مومنین با زنان منافق را نیز جایز دانست، اما این کار سبب جدایى دینى دو گروه نمىشود!.
جواب:
گویا ایشان موضوع را خوب نفهمیدهاند زیرا شیعیان حضرت عمر را گمراه نمیدانند بلکه او را کافر و حتی از بدترین کفار میدانند پس قیاس این دو با هم غیر ممکن و غیر قابل قبول است [۴۷۲].
در مورد دختران پیامبر جنیز باید گفت: ازدواج رقیه با عتبه (پسر عمویش) و ازدواج ام کلثوم با عتبیه (پسر عمویش) و همینطور ازدواج زینب با ابوالعاص (پسر خاله اش) همه قبل از اسلام و بعثت حضرت رسول جبوده یعنی زمانی که هیچ مسلمانی وجود نداشته است. و البته بعد از بعثت هر سه دختر به شکلی از همسرانشان جدا شدند و فقط زینب بود که از ابوالعاص(پسر خالهاش) جدا شد ولی بعد از اینکه ابوالعاص اسلام آورد دوباره نزد وی برگشت و دو فرزند به نامهای علی و امامه را برای او آورد.. گذشته از آن مگر ازدواجهای دختران حضرت محمد جاز روی اجبار و نعوذ بالله از روی تهدید و ارعاب بود؟؟!.
و اما در مورد سخن حضرت لوط ÷، بشنویم جوابشان را از مرجع تقلید اهل تشیع یعنی آیت الله مکارم شیرازی که در مورد همین آیه میگوید:
دیگر اینکه مگر ازدواج دختر با ایمانى مانند دختران لوط با کفار بى ایمان جائز بود که چنین پیشنهادى را کرد؟! پاسخ این سؤال را از دو راه گفتهاند:
یکى اینکه در آئین لوط همانند آغاز اسلام تحریم چنین ازدواجى وجود نداشت، لذا پیامبر جدختر خود را «زینب» به ازدواج «ابى العاص» قبل از آنکه اسلام را بپذیرد در آورد، ولى بعدا این حکم منسوخ گشت.
دیگر اینکه منظور «لوط» پیشنهاد ازدواج مشروط بود (مشروط به ایمان) یعنى این دختران من است، بیائید ایمان آورید تا آنها را به ازدواج شما در آورم.
و از اینجا روشن مىشود که ایراد بر لوط پیامبر که چگونه دختران پاک خود را به جمعى از اوباش پیشنهاد کرد نادرست است زیرا پیشنهاد او مشروط و براى اثبات نهایت علاقه به هدایت آنها بود [۴۷۳].
و همانطور که مکارم شیرازی گفتند در آن دوران ازدواج کافر با مسلمان حلال بوده است چنانکه حضرت لوط و حضرت نوح با زنان مشرکی ازدواج کردند و خداوند در مورد حضرت لوط میفرماید:
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ ١٠﴾[التحریم: ۱۰].
«خدا براى کسانى که کفر ورزیدهاند آن نوح و آن لوط را مثل آورده [که] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان داخل آتش شوید».
اما در شریعت اسلام همانطور که آیات نیز گواهی دادند، ازدواج با کافر حرام و همبستری در آن مانند زنا کردن است! پس قیاس این دو ازدواج با هم قیاس باطلی است که بطلان آن اظهر من الشمس است.
و اما ازدواج منافقینی که پیامبر جآنها را جایز دانسته است، نمیخواهم وارد این موضوع شوم و همین بس که شما حضرت عمر را کافر میدانید و به راستی کسی که حاضر شود دختر پیامبر جرا مضروب و پسرش را بکشد، مسلمان است؟؟ [۴۷۴].
خنده دار است! قبل از این به سخن سفیان و ... استناد کردهاید که ازدواج با منافق را جایز نداسنتهاند و حال از مفید بر عکس آن نقل میکنید؟؟ من مانده ام به کدام ساز شما باید رقصید؟؟ بدبختی این است که خجالت هم نمیکشید! و این همه حرفهای مفت بخورد ملت میدهید.
[۴۷۲] شاید بگویند: عمر تظاهر به اسلام میکرد و همین کافیست که زندادن به او شرعی باشد، میگوییم بله، و قاعدتاً اگر شخصی قرار باشد در آینده دزد شود، یا قتل کند، ما حق نداریم قبل از دزدی یا قتل، او را مجازات کنیم، ولی میبینیم که خضر، کشتی را سوراخ کرد و شخصی را قبل از ارتکاب جرم کشت و ...! توجیه کار خضر فقط با علم غیب ممکن است، او چون خداوند قسمتی از غیب را به او خبر داده بود، از آن استفاده کرد و حضرت علی نیز چون یقیناً میداند که حضرت عمر کافر است و شکی در این مورد ندارد، حق ندارد دخترش را به یک کافر دهد آن هم در حالیکه میداند وی کافر است!. [۴۷۳] تفسیر نمونه: بدون شک دختران لوط تعداد محدودى بودند، و آن جمعیت افراد زیادى، ولى هدف لوط این بود که به آنها اتمام حجت کند و همینطور به تفسیر المیزان علامه طباطبایی مراجعه کنید که شبهات را در این زمینه جواب گفته است. [۴۷۴] البته باز هم میگویم: این که گفتم طبق عقیده شیعه است.