شبهه: احیاء سنت جاهلی توسط عمر:
یکى دیگر از عوارض اثبات ازدواج امّکلثوم با عمر، این است که ثابت مىکند، عمر بن الخطاب پس از گذشت سى سال از بعثت نبى مکرم اسلام و چندین سال خلافت بر مسلمین و جانشینى رسول خدا ج، هنوز مبلّغ سنتهاى جاهلى بوده و نتوانسته سنتهاى زشت جاهلى را فراموش کند، با این که رسول خدا جصریحاً او و دیگر مسلمانان را از همان سنت جاهلى منع کرده است.
ابن سعد در الطبقات الکبرى مىنویسد: پس از آن که عمر امّکلثوم را از امام علی (÷) خواستگارى کرد، به مهاجرین و انصارى که در کنار قبر پیامبر نشسته بودند گفت:
«رفئوني فرفؤوه وقالوا بمن يا أمير الـمؤمنين قال بابنة علي بن أبي طالب».
به من تبریک بگویید، پس به او تبریک گفته و پرسیدند، در باره چه کسى تبریک بگوییم؟ عمر گفت: به خاطر ازدواج با دختر علی.
و سعید بن منصور و ابن عبدالبر و همچنین ابن حمدون و ابن اثیر و انصاری در جوهره في نسب النبی و صفدی و ابن حجر عسقلانی مانند آن را نقل کردهاند.
تبریک گفتن با عبارت « رفئونی» یا « بالرفاء والبنین » در زمان جاهلیت مرسوم بود، هنگامى که پیامبر اسلام جمبعوث شدند، از این عمل نهى کردند، چنانچه نووى تصریح مىکند:
تبریک گفتن جاهلیت به این صورت بود که مىگفتند: «بالرفاء والبنین»، سپس پیامبر اسلام جاز آن نهى کرد.
و عینى، یکى دیگر از شارحین صحیح بخارى در کتاب عمدة القارى مىنویسد:
«بارك الله لك» سخنى است که گفتن «بالرفاء والبنين» را رد مىکند، چرا که این جمله از سخنان عصر جاهلیت بوده است و پیامبر اسلام جاز گفتن این کلمه بدش مىآمد و دلیل نهى پیامبر هم به جهت مخالفت با سنن جاهلى بود.
جالب اینجاست که طبق روایات اهل سنت، عقیل بن ابى طالب، که در سال هشتم هجرت کرده و پس از آن به علت مریضى از بسیارى از حوادث و وقایع آن زمان دور ماند و بسیارى از سخنرانىهاى رسول خدا را درک نکرد، از این تحریم با خبر است! اما طبق روایات اهل سنت عمر و اطرافیان او و مهاجرین نخستین، از این نهى خبر ندارند!.
احمد بن حنبل در مسند خود مىنویسد:
عقیل بن ابى طالب ازدواج کرد، ما به او گفتیم «بالرفاء والبنین»، به ما گفت: هان! مبادا چنین بگویید، که پیامبر جما را از گفتن این سخنان نهى کرده است، بگویید خداوند به تو و به آن زن برکت دهد.
آیا اهل سنت قبول مىکنند که عمر بر خلاف سنت رسول خدا جتلاش مىکند که سنتهاى عصر جاهلى را دو باره زنده کند؟ مگر پیامبر از این عمل نهى نکرده بود؟
جالب این است که برخى از عالمان اهل سنت که از زشتى این کار به خوبى آگاه بوده و آن را مخالف سنت قطعى رسول خدا تشخیص دادهاند، براى دفاع از آبروى خلیفه دوم، توجیهات شگفتآور، خنده دارى کرده و عذرى بدتر از اصل گناه آوردهاند.
حلبى در سیره خود مىنویسد:
«أن سيدنا عمر بن الخطاب سجاء إلى مجلس الـمهاجرين الأولين في الروضة فقال: رفئوني فقالوا: ماذا يا أمير الـمؤمنين؟ قال: تزوجت أم كلثوم بنت علي هذا كلامه ولعل النهي لم يبلغ هؤلاء الصحابة حيث لم ينكروا قوله كما لم يبلغ سيدنا عمر ش».
سرور ما عمر بن خطاب به مجلس مهاجرین نخستین بین قبر شریف و محراب پیامبر آمده و گفت: به من بگویید «بالرفاء والبنین».
آنان گفتند: اى امیرمؤمنان! چه شده است؟ در پاسخ گفت: من با امّکلثوم دختر علی ازدواج کرده ام.
شاید نهى رسول خدا جبه این گروه از صحابه نرسیده است که به عمر اشکال نگرفتهاند! همانطور که به سرور ما عمر! نیز نرسیده است.
این توجیه حلبى در حقیقت توهینى بدتر از اصل ماجرا است، چرا که ثابت مىکند خلیفه دوم پس از چندین سال حکومت بر مسلمانان و جانشینى رسول خدا، هنوز با مسائل و احکام شایع الهى آشنائى ندارد. آیا چنین کسى مىتواند بر مسند خلافت نشسته و مسلمانان را به صراط مستقیم الهى رهنمون سازد؟
و شگفتآورتر این که ادعا شده «مهاجرین الأولین» نیز از این حکم با خبر نبودهاند!!!.
آیا مىتوان پذیرفت صحابهاى که بیش از بیست سال با رسول خدا زندگى کردهاند، از این حکم خداوند بى خبر باشند؟
آیا چنین کسانى مىتوانند مرجعیت دینى مسلمانان را پس از رسول خدا جبه عهده بگیرند؟
از کجا معلوم که دیگر احکام الهى نیز به همین سرنوشت دچار نشده باشد؟
جواب
بعد از خواندن این شبهه این ضرب المثل به خاطرم آمد: حسن و حسین هر سه دختران مغاویه هستند!!.
اصلاً این روایت و این بحث ربطی به موضوع ندارد، آیا این موضوع ازدواج حضرت عمر را رد میکند؟؟
* حضرت عمر سمیفرمایند: رفئونی = به من تبریک بگویید.
اشکالش چیست که کسی بگوید: به من تبریک بگویید؟ اگر برداشت شما از نهی حضرت رسول جاینگونه است، پس باید بگوییم که همه ما به این سنت جاهلی برگشتهایم، خصوصاً ما ایرانیها.
پیامبر جدر مورد نحوه تبریک گفتن نهی کرده . نه در خواست تبریک گفتن.
سخن حضرت رسول جاین است که چون برادری از شما تقاضای تبریک گفتن کرد و یا خبری داد که لازم به تبریک گفتن است، شما تنها نگویید مبارک باد، بلکه عوض آن برای طرف دعای خیر کنید.
ابن اثیر میگوید: نهی شده که به کسی که ازدواج میکند گفته شود (بالرّفاء والبنین ) بلکه موقع تبریک (طبق حدیث صحیح نبوی، مسند امام احمد ح ۸۹۴۳ )بگویید: «بَارَكَ اللَّهُ لَكَ وَبَارَكَ عَلَيْكَ وَجَمَعَ بَيْنَكُمَا عَلَى خَيْرٍ» «خداوند به شماها برکت دهد و بینتان را بوسیله خیرو مودت جمع کند». و رسول الله جمیفرمایند هنگام تبریک بهترین کلمات را انتخاب کنید و یا دعا کنید [۳۱۶].
و حضرت عمر سبه کسی تبریک نگفتند که حالا نحوه تبریک گفتنشان شبیه به تبریک گفتن عهد جاهلیت باشد! بلکه آن حضرت طلب تبریک کرد و اصحاب نبی جهم عالمترین افراد به سنت و شیوه رسول الله جبودند و به همین دلیل هم آنها در جواب سیدنا فاروق سبرای وی دعای خیر کردند:چنانچه در سیره ابن اسحاق آمده: «فدعوا له بالبركة» [۳۱۷]«پس دعا کردن به خیر و به برکت» و در تفسیر در المنثور علامه سیوطی: «فبارکوا له دعوا له» [۳۱۸].
و تحریف معنی قزوینیها در ترجمه قول حلبی نیز واقعاً تاسف برانگیز است زیرا حضرت عمر میفرماید: رفئونی ولی قزوینی مینویسد: «بالرفا والبنین»، و بعد از درک صحیح حدیث نبوی و همینطور قول حضرت عمر سو روایت مذکور توجیهی که آقای قزوینی از شیخ حلبی نقل کردهاند، نفی میشود.
از آن تا این بسی فرق است زنهار
به نادانی مکن خود را گرفتار
محمود شبستری
[۳۱۶] النهایة: ج ۲، ص ۲۴۰، کنز العمال: ح ۳۷۵۸۷ و همچنین در إمتاع الأسماع المقریزى: ج ۵ ص ۳۶۹. [۳۱۷] سیرت ابن اسحاق و مصنف عبد الرزاق: ح۱۰۳۵۴. [۳۱۸] تفسیر در المنثور: ج ۳ ص ۳۳، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت، لبنان.