به روشنی آفتاب - ازدواج امیرالمومنین عمر با ام کلثوم رضی الله عنهما

فهرست کتاب

شبهه: منکرین ازدواج در اهل بیت به اقرار علمای اهل سنت:

شبهه: منکرین ازدواج در اهل بیت به اقرار علمای اهل سنت:

از عبارت برخى از عالمان اهل سنت استفاده مى‌شود که در میان اهل بیت و سادات نیز کسانى بوده‌اند که این ازدواج را منکر شده‌اند.

ابن حجر هیثمى پس از نقل روایتى در باره ازدواج با سند ضعیف از اهل بیت در الصواعق المحرقة مى‌نویسد:

در روایتى که آن را بیهقى و دارقطنى با سندى که راویان آن از بزرگان اهل بیت هستند، چنین آمده است که علی دختران خویش را براى ازدواج با فرزندان جعفر نگاه داشته بود، عمر او را در راه دیده و گفت: اى اباالحسن، دخترت امّ‌کلثوم از فاطمه دختر رسول خدا جرا به ازدواج من در آور، او فرمود: من دختران خود را براى ازدواج با فرزندان برادرم جعفر نگاه داشته‌ام، عمر در پاسخ گفت: قسم به خداوند بر روى زمین کسى نیست که قصد داشته باشد مانند من با او به بهترین وجه زندگى کند، او را به ازدواج من در آور.

علی گفت: او را به ازدواج تو در آوردم، عمر به مسجد پیامبر بازگشته و گفت: به من تبریک ازدواج بگویید، گفتند با چه کسى ازدواج کرده‌ای؟

در پاسخ گفت: با امّ‌کلثوم دختر علی و سپس چنین گفت که از پیامبر جشنیده است که فرمود «هر سبب و نسبى در روز قیامت قطع مى‌گردد، جز سبب و نسب من» و گفته بود که من از اصحاب پیامبر بودم، دوست داشتم که ارتباط سببى نیز داشته باشم!!!.

و با این روایت که از طریق اهل بیت نقل شده است،‌ تعجب ما از انکار ازدواج عمر با امّ‌کلثوم توسط جماعتى از اهل بیت در زمان ما، بیشتر مى‌شود، اما جاى تعجبى ندارد، زیرا آن‌ها با علما معاشرت نداشته و نادانى رافضه بر عقل آن‌ها مستولى شده است و در عقل خویش نادانى را وارد کرده‌اند، و به همین سبب در این مورد از روافض تقلید نموده و نمى‌دانند که سخن روافض در این زمینه دروغ محض و انکار حسیات است!!! زیرا کسى که ممارست با علوم داشته و کتاب‌هاى اخبار و سنن را مطالعه کند، علم ضرورى پیدا مى‌کند که علی امّ‌کلثوم را به ازدواج عمر در آورده است و انکار این مطلب نادانى، عناد، انکار بدیهیات و نیز بیمارى عقلى و فساد در دین است!!!.

جالب اینجاست که با وجود ادعاى ابن حجر، چنین روایت با چنین مضمونى را نه بیهقى و نه دارقطنى نقل نکرده‌اند!!! تنها روایتى که پیدا شد، روایتى است که در سیره ابن اسحاق با یک سند و در سنن دارقطنى با دو سند مرسل آمده (که یکى از آن‌ها را از سیره ابن اسحاق گرفته است) و آن نیز با این متن اختلاف‌هاى فراوان دارد!!!.

(سنن الکبری) هنگامى که عمر بن خطاب با امّ‌کلثوم دختر علی ازدواج کرد، به جلسه مهاجرین در مسجد رسول خدا جبین قبر و منبر آمده و آن‌ها براى او دعا به برکت کردند.

عمر گفت: قسم به خدا من را به ازدواج او مایل نکرد، مگر اینکه از پیامبر ج‌ شنیدم که مى‌گفت هر سبب و نسبى در روز قیامت قطع مى‌شود مگر سبب و نسب من.

این روایت متن روایت ابن اسحاق است و مرسلى نیکو است!!!.

شگفت‌آور آست که ابن حجر، مرسل بودن روایت را ندیده و تنها و تنها به این علت که در سند روایت، نام ائمه شیعه آمده است، مى‌گوید چرا اهل بیتى که منکر این ازدواج هستند، نظر اهل سنت را قبول نمى‌کنند!!! و ایشان را متهم به نادانى مى‌کند، با اینکه قبول چنین روایتى عین نادانى است.

ما نیز از این همه توهین ابن حجر نسبت به منکرین ازدواج، تعجب نمى‌کنیم، چرا که او در مکتبى رشد یافته است که از اهل بیت و آموزه‌هاى آن‌ها سودى نبرده‌اند.

خود همین توهین‌ها نشان‌دهنده آن است که اصل ازدواج دروغ و سخن منکرین حقیقت داشته باشد، چرا که اگر ابن حجر از نظریه خود مطمئن بود، هرگز به توهین و جسارت به طرف مقابل پناه نمى‌آورد و با دلیل و مدرک نظر مخالف را رد مى‌کرد.

آن‌چه از کلام او استفاده مى‌شود، این است که درمیان اهل بیت کسانى بوده‌اند که این ازدواج را قبول نداشته‌اند و همین براى ما مهم است.

جواب:

منصفان خود متن اعتراف را خواندید آنجا که هیثمی می‌گوید: و با این روایت که از طریق اهل بیت نقل شده است، تعجب ما از انکار ازدواج عمر با ام کلثوم توسط جماعتی از اهل بیت در زمان ما،بیشتر می‌شود، اما جای تعجبی ندارد، زیرا آنها با علما معاشرت نداشته و نادانی رافضه بر عقل آنها مستولی شده است و در عقل خویش نادانی را وارد کرده‌اند و به همین سبب در این مورد از رافضه تقلید نموده و نمی‌دانند که سخن روافض در این زمینه دروغ محض و انکار حسیات است...

هیثمی می‌گوید: جماعتی از اهل بیت در زمان ما!!! حال می‌‌پرسم ابن حجر هیثمی در چه سالی می‌‌زیسته‌اند؟ جواب: از سال ۹۰۹ تا ۹۷۴ .. حال عاقلان خود فکر کنند که منظور وی از اهل بیت چه کسانی بوده!! آیا کسی غیر از سید و سادات؟؟ و به قول هیثمی: آنها اهل علم نبوده و با علما رفت و آمد نداشته و تحت تاثیر اهل رفض قرار گرفته‌اند. خب حالا یکی که تحت تاثیر دروغ‌های امثال قزوینی حرف ناصواب بزند سخنش مقبول است؟

قزوینی در ادامه می‌‌گوید: جالب اینجاست که با وجود ادعاى ابن حجر، چنین روایت با چنین مضمونى را نه بیهقى و نه دارقطنى نقل نکرده‌اند!!!.

ج: اولاً سند امام بیهقی مرسل حسن است و بد نیست آقای قزوینی تحقیق مختصری در مورد تعریف اهل سنت در مورد روایات مرسل بکنند چون گرچه علی بن حسین ÷این ماجرا را ندیده‌اند ولی چون ایشان از اهل بیت می‌‌باشند بدون شک از این ماجرا آگاه بوده‌اند پس به همین علت این مرسل را حسن گویند.

گذشته از آن به جز این روایت، روایات زیاد دیگری از اهل بیت نیز ذکر شده که صحیح هستند مثلاً:

حاکم در «مستدرک علی الصحیحین» روایتی را در مورد وفات ام کلثوم و فرزندش از محمد بن جعفر نقل می‌کند که وی می‌‌گوید: «هذا حدیث صحیح الإسناد، ولم یخرجاه» اسناد این حدیث صحیح است ولی شیخین، بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.و ذهبی نیز با آن موافق است [۱۳۲].

و همچنین در کنز العمال متقی هندی «عن ابن الحنفية قال: دخل عمر بن الخطاب وأنا عند أختي أم كلثوم بنت علي فضمني وقال: الطفيه يا كلثوم» [۱۳۳].

و همچنین از سیدنا حسن ÷ [۱۳۴]و امام صادق از امام باقر ÷ [۱۳۵].

و به یادداشته باشید جوابی را که شیخ مجلسی به شیخ مفید دادند و همینطور روایاتی که از دیگر اهل بیت در کتب شیعه موجود است.

و ببینید انصاف دار و دستۀ قزوینی را!!.

------------------------------------

[۱۳۲] المستدرک على الصحیحین للحاکم مع تعلیقات الذهبی في التلخیص: ح ۸۰۰۹. [۱۳۳] ح ۳۷۵۱۵ کنز العمال. [۱۳۴] سنن الکبری بیهقی: ج۷، ص۶۴و ۱۱۴. [۱۳۵] سنن الکبری امام بیهقی: ج ۶، ص ۲۲۲.