شبهه: عدم کفائت سنی عمر با ام کلثوم:
رعایت تناسب سنى یکى از مسائلى است که باید در ازدواج رعایت شود. و اتفاقاً خود خلیفه دوم با ازدواج پیرمردان با دختران جوان مخالف بوده است.
سعید بن منصور در سنن خود مىنویسد:
زنى جوانى را که با پیرمردى ازدواج کرده بود و سپس شوهرش را کشته بود، نزد عمر آوردند، عمر گفت: اى مردم از خدا بترسید، هر مردى باید با زنى همسان خودش (هم کفو خودش ) ازدواج کند و هر زنى نیز باید با مردى ازدواج کند که همسان او هست.
آیا تناسب سنى بین عمر و امّکلثوم رعایت شده است؟
بنا به نقل اهل سنت این ازدواج در سال هفده هجرى اتفاق افتاده است، چنانچه ابن أثیر جزرى نیز مىنویسد:
در سال هفدهم عمر با امّکلثوم دختر علی بن ابى طالب که فرزند فاطمه دختر رسول خدا جبود ازدواج کرده و در ماه ذى القعده با او عروسى کرد!.
امّکلثوم نیز که در واپسین سال زندگى نبى مکرم به دنیا آمده است در زمان خواستگارى عمر هفت یا هشت سال بیشتر نداشته است. چنانچه ابن سعد در طبقات به این حقیقت اشاره کرده و مىنویسد:
عمر با امّکلثوم ازدواج کرد، در حالى که هنوز امّکلثوم به سن بلوغ نرسیده بود.
از طرف دیگر عمر بن الخطاب هنگامى که در سال ۲۳ ﻫ کشته شد، شصت و سه سال داشته، پس در سال ۱۷ ﻫ ، پنجاه و هفت ساله بوده، یعنى بین امّکلثوم و عمر بیش از ۵۰ سال فاصله سنى وجود داشته است.
پرسش ما از اهل سنت این است که چه تناسبى بین امّکلثوم هفت ساله و عمر بن خطاب پنجاه و هفت ساله وجود داشته است؟
هنگامى که ابوبکر و عمر از مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها خواستگارى کردند، پیامبر عدم تناسب سنى را دلیل بر رد خواستگارى آنها دانست.
ابن حبان در صحیحش و نسائى در سننش مىنویسند:
عبد الله بن بریده از پدرش نقل مىکند که ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگارى کردند، پیامبر اسلام جبه آنها فرمود: فاطمه خردسال است، سپس علی ÷خواستگارى نمود، پیامبر او را به ازدواج علی ÷درآورد.
آیا این تناسب سنى، پس از سالها بین کوچکترین فرزند حضرت زهرا و شیخین به وجود آمده بود؟
امیرمؤمنان ÷، چون موافق با این ازدواج نبود، عین همان سخن پیامبر را که در هنگام خواستگارى از حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ آن دو فرموه بود، بیان کرده و مىگوید: «امّکلثوم هنوز خردسال است».
ما از این عالمان سنى مىپرسیم، چه سنخیت و چه شباهتى بین عمر ۵۷ ساله و امّکلثوم ۷ ساله وجود داشته است؟
چگونه است که طبق روایات اهل سنت، خلیفه دوم رعایت تناسب سنى را براى دیگران ضرورى مىدانند و از ازدواج پیرمردان با دختران جوان جلوگیرى مىکنند، اما خود به این قانون پایبند نیست و با دخترى که هنوز به سن بلوغ شرعى نرسیده است، ازدواج مىکند؟
آیا این عمل مصداق این آیه نمىشود:
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾[البقرة: ۴۴].
«آیا مردم را به نیکى دعوت مىکنید، اما خودتان را فراموش مىنمایید، با این که شما کتاب (آسمانى) را مىخوانید! آیا نمىاندیشید»؟!.
جواب:
روایتی را که از سعید بن منصور نقل کردهاند، قبلاً ضعفش مشخص شد.
گفتهاند حضرت عمر سدر سال ۱۷ هجری ۵۷ ساله بودهاند (صحیح) و افزوده: و عمر ۵۰ سال از ام کلثوم بزرگتر بوده!!! (کذب).
همانطور که قبلاً نیز گفتیم: در مورد تولد ام کلثوم تنها یک قول دقیق نقل شده و آن هم اینکه وی در سال ششم هجری تولد یافت [۳۵۲]و چنانکه گفته شد او از زینب بزرگتر بود و زمانی که حضرت عمر سبه خواستگاری ام کلثوم رفت وی ۱۱ یا ۱۲ سال داشت.
بعضی از علما گفتهاند ام کلثوم در اواخر عمر حضرت رسول جبه دنیا آمد. و آقای قزوینی با این قول گفتهاند که ام کلثوم حتماً در سال ۱۰ یا ۱۱ به دنیا آمدهاند که درسال ۱۷ هجری ۶ یا ۷ساله خواهند بود.
میگوییم: این سخن هیچ تناقضی با سخن امام ذهبی و ابن کثیر و دیگران ندارد زیرا..
اصولاً عمر آدمی را میتوان به سه قسمت کلی تقسیم کرد.
۱- اوایل عمر و ۲- اواسط عمر و ۳- اواخر عمر.
حضرت رسول اکرم ج۶۳ سال عمر داشتهاند و میتوان اوایل عمرشان را از سن ۱ تا ۱۰سالگی گفت و اواسط آن را از ۳۰تا ۴۰ و اواخر آن را از ۵۵ سالگی تا ۶۳ سالگی. (مثلاً البته)
و حضرت ام کلثوم در سال ۶ هجرت به دنیا آمدهاند یعنی زمانی که پیامبر ج۵۷ سال داشته و در اواخر عمرشان به سر میبردند.
پس این ادعایی که آقای قزوینی از آن دفاع میکنند سر خود را زیر برف کردن است.
و اما اینکه حضرت محمد جچرا دختر خود ا به شیخین نداد.
در نزد اهل سنت مشهور است که حضرت فاطمه(س) ۵ سال قبل از بعثت متولد شد [۳۵۳]. یعنی در هنگام وفات ۲۸ سال سن داشت و در وقت ازدواج حدود ۱۷(یا ۱۸)سال سن داشتهاند.
و در نزد اهل تشیع مشهور است که فاطمه(س) ۵ سال بعد! از بعثت به دنیا آمد [۳۵۴]. یعنی در هنگام وفات ۱۸ سال و در وقت ازدواج حدود ۷ سال سن داشتهاند!.
و چون طرف بحث ما اهل تشیع هستند ما نظر آنها را قبول میکنیم که طبق آن، حضرت علی ÷در سن ۲۴ سالگی (یا کمی بالا یا پایینتر) با حضرت فاطمه ۸ ساله(یا کمی بالا و پایینتر!) ازدواج کرده که اختلاف سنی بین آنها ۱۶ سال بوده است و مهم اینکه فاطمه(س) به سن بلوغ نیز نرسیده بودهاند!!.
ولی تنها دلیل حضرت محمد جاختلاف سنی نبود و اصل دلیل ایشان امر خداوند بود.
حال میپرسم: اگر شما اختلاف سنی را دلیل بر این ماجرا میدانید.. حضرت علی ÷نیز با امامه بنت ابی العاص(خواهر زاده فاطمه) اختلاف سنی داشت این را چگونه توجیه میکنید؟ آیا این را هم خلاف سنت میدانید!!؟.
گذشته از اینها شخصی بهتر از ابوبکر و عمر چنین ازدواجی کردهاند .. یعنی حضرت خیر البشر، محمد ج، زمانی که به خواستگاری عایشه (ع) رفت... ام المومنین فقط ۶ سال داشتند! و حضرت محمد جحدود ۵۰ سال از عایشه (ع) بزرگتر بودند، آیا به محمد جهم خورده میگیرید؟؟!.
سنت چیست؟؟ روش و شیوه زندگی محمد ج، وقتی شما میگویید عمر ساز سنت تخلف کرد یعنی خلاف عمل رسول الله جعمل کرد ولی عمر سعین عمل ایشون را مرتکب شدند. به تعبیری ایشون سنت رسول الله جرا زنده کردند و ازدواجی مانند ازدواج ایشان انجام دادهاند!.
حضرت علی ÷نیز به تبعیت از حضرت صدیق سدختر خودشان را به عمر سدادند همانطور که حضرت ابوبکر جدختر خود را به ازدواج رسول الله جدر آوردند!.
و از حضرت رسول جثابت است که فرمود: اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر [۳۵۵].
بعد از من به ابوبکر و عمر اقتدا کنید [۳۵۶].
اگر حضرت محمد جعلت ندادن دخترش را فقط اختلاف سنی بیان میکند.چگونه خود ایشان این امر را هنگام ازدواج با سیده عایشه فراموش میکنند؟؟ اینجاست که گویا شیعه این آیه را با کمال بیشرمی در مورد حضرت محمد جمیدانند که [۳۵۷]:
﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾[البقرة: ۴۴].
«آیا مردم را به نیکى دعوت مىکنید ، اما خودتان را فراموش مىنمایید ، با این که شما کتاب (آسمانى) را مىخوانید ! آیا نمىاندیشید؟!!».
این دکاندارن شرایط و فرهنگ عرب را فراموش کردهاند، خنده دار است که اینها ازدواج عمر سرا خلاف سنت میدانند ولی در مورد ازدواج محمد جبا عایشه (ع) سکوت کردهاند! چون میدانند در این صورت ارتباط خود را به وسیله قیچی نامرئی با اسلام قطع خواهند کرد.
حضرت محمد جبه خواستگاری دختر ۶ ساله میرود.. حضرت علی سنیز فاطمه ۸ ساله را [۳۵۸]به زنی میگیرد.
پس این ایراد نیز پوچ است.
و دلیل آنحضرت جدر رد کردن حضرت صدیق و فاروق همان بود که قبلاً نقل کردیم:
حضرت جفرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِيٍّ» [۳۵۹]. «همانا خداوند مرا امر کرد که فاطمه را به ازدواج علی درآورم».
و همچنین کلینی مینویسد: «فقال لها رسول الله ج: ما انا زوجتك ولکن الله زوجك من السماء.....» [۳۶۰]. «پس رسول خدا جخطاب به فاطمه لفرمود: من تو را به ازدواج علی ÷در نیاوردم بلکه خدا از آسمان شما را به ازدواج هم در آورد».
[۳۵۲] موسوعة الامام علیبن ابیطالب: ج۱ ص۱۲۶، اعلام النساء: ص۲۳۸، سیر اعلام النبلاء ج ۳ ص۵۰۰. [۳۵۳] تاریخالخمیس: ج۱، ص۲۷۷، و ذخائرالعقبی: ص۵۲ و مقاتلالطالبیین: ص۴۸. مشکل الآثار، طحاوی: ج۱، ص۴۷... البته بعضی نیز ۱۲ سال قبل از بعثت (تاریخالخمیس: ج۱، ص۲۷۸، و ذخائرالعقبی: ص۵۲.) و بعضی ۷ سال را نیز ذکر کردهاند (همان). [۳۵۴] ابن ابیالثلج بغدادی، م (تاریخالائمه، ضمن مجموعه نفیسه، ص ۶، نشر بصیرتی.)، کلینی، محمد بنجریر طبری امامی، صاحب کتاب «دلائل الامامة»، ابنشهر آشوب در کتاب «المناقب»، طبرسی در «تاجالموالید (ضمن مجموعه نفیسه، ص۹۷)». و شیخ بهایی در «توضیح المقاصد» میتوان نام برد. البته بعضی از علمای اهل سنت نیز سال ۵ بعد از بعثت را ذکر کردهاند. [۳۵۵]حدیث حذیفة: أخرجه أحمد: ۵/۳۸۲، رقم ۲۳۲۹۳، والترمذى: ۵/۶۰۹، رقم ۳۶۶۲، وابن ماجه: ۱/۳۷، رقم ۹۷. وأخرجه أیضاً: البزار: ۷/۲۴۸، رقم ۲۸۲۷، والطبرانى في الأوسط: ۴/۱۴۰، رقم ۳۸۱۶، والحاکم: ۳/۷۹، رقم ۴۴۵۴، والبیهقى: ۵/۲۱۲، رقم ۹۸۳۶. وابن عساکر: ۵/۱۴. حدیث أنس: أخرجه ابن عساکر: ۴۴/۲۳۳، حدیث ابن مسعود: أخرجه ابن عساکر: ۳۰/۲۲۸. وأخرجه أیضاً: الطبرانى في الأوسط: ۷/۱۶۸، رقم ۷۱۷۷. به نقل از جامع الاحادیث سیوطی .. این روایت از طرق متعدد نقل شده که هیچ شکی در صحتش باقی نمیگزارد. [۳۵۶] و نقل شده که آن حضرت جفرمود:به سنت من و سنت خلفای هدایت شده و هدایت کننده بعد از من عمل کنید... بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، الحافظ نور الدین الهیثمی ح ۵۵، ترمذی آن را حسن صحیح و ابن حبان آن را صحیح میداند. [۳۵۷] کمی قبلتر حضرات شیعه میگویند: خود حضرت عمر با ازدواجی که اختلاف سنی در آن باشد مخالف بوده ولی خودش چنین ازدواجی کرده و این آیه را نشان میدهند!. [۳۵۸] البته اگر تاریخ تولد وی را طبق سلیقه شیعه،سال پنج بعد از بعثت بدانیم. [۳۵۹] هیثمی در «مجمع الزوائد»، به شماره ۱۵۲۰۸ میگوید: طبرانی آن را روایت کرده و راویانش ثقهاند. [۳۶۰] الکافی کلینی: ج ۵ ص ۳۷۸ و وسائل الشیعة حر عاملی: ج ۲۱ ص ۲۴۱.