به روشنی آفتاب - ازدواج امیرالمومنین عمر با ام کلثوم رضی الله عنهما

فهرست کتاب

شبهه: بدعت‌گذار با دختر عفیفه، کفو نیست:

شبهه: بدعت‌گذار با دختر عفیفه، کفو نیست:

طبق نظر عالمان اهل سنت، بدعت‌گذار در دین، با دختر مسلمان و عفیفه، کفو نیست و نمى‌تواند با او ازدواج کند.

از طرف دیگر، بدعت‌هاى خلیفه دوم در کتاب‌هاى اهل سنت و حتى در صحیح بخارى و مسلم که از صحیح‌ترین کتاب‌هاى اهل سنت پس از قرآن هستند، به صورت گسترده نقل شده است.

محمد بن اسماعیل بخارى در صحیح خود مى‌نویسد:

از عبد الرحمن بن عبد‌القارى روایت شده است که گفت: همراه با عمر در شبى از شب‌هاى ماه رمضان به مسجد رفتیم و مردم را دیدیم که به صورت پراکنده و گروهى به صورت فرادا و گروهى به صورت جماعت نماز مستحبى مى‌خوانند!.

عمر گفت: به نظر من باید اگر همه را پشت سر یک امام جمع کنیم شایسته است! سپس همه را پشت سر ابى بن کعب آورد تا جماعت نماز بخوانند.

شبى دیگر با او به مسجد رفتیم، مردم همگى پشت سر یک نفر نماز مى‌خواندند.

عمر گفت این کار خوب بدعتى است! و عبادت در آخر شب، بهتر از این است که اول شب عبادت کرده و آخر شب بخوابند.

بدعت‌هاى که خلیفه دوم در اسلام بنیان‌گذار آن بوده، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد، طالبین مى‌توانند به کتاب النص والإجتهاد مراجعه کنند. مرحوم شرف الدین در این کتاب موارد متعددى از بدعت‌هاى خلفا را از منابع اهل سنت نقل کرده است.

جواب:

سال‌های سال است که بزرگانی چون ابن تیمیه و امام ذهبی و.. به این شبهه زنگ زده شیعیان جواب گفته‌اند ولی به روی مبارک نیاورده و باز هم طوطی وار آن را مطرح می‌کنند.

مختصر جوابی که در مورد تراویح می‌توان عرضه کرد این است که:

۱- خود حضرت رسول اکرم جاولین شخصی بوده‌اند که نماز تراویح را خوانده [۳۹۴]و کار کسانی را که اینچنین کرده‌اند تایید کرده است.

امام بخاری /در صحیح خودشان حدیث ۲۰۱۲ از ام المومنین عایشه نقل می‌کند که فرمودند:

رسول خدا جیک بار در نیمه‌های شب (رمضان) از خانه بیرون شد و در مسجد شروع به خواندن نماز کرد. گروهی از مردم به ایشان اقتدا کردند و با یکدیگر در این مورد سخن گفتند و شب بعد عده زیادی جمع شدند و پشت سر آن حضرت جنماز خواندند. ودر شب سوم جمعیت زیادتری جمع شدند و در شب چهارم کار بجایی رسید که نمازگزاران داخل مسجد جا نمی‌شدند ولی رسول خدا به مسجد نرفت تا این که وقت نماز فجر رسید. و بعد از نماز رو به مردم کرد و گفت: من از این که شما جمع شده بودید بی‌خبر نبودم ولی بیم آن می‌‌رفت که این نماز بر شما فرض گردد و آن گاه نتوانید از عهده‌ی آن برآیید. عائشه لمی‌‌گوید: بعد از آن تا روزی که رسول خدا چشم از جهان فرو بست قضیه به همین منوال بود. (یعنی نماز تراویح، با جماعت خوانده می‌‌شد و حکمش نسخ نشده بود).

و همچنین ابوذر سروایت کرده است که رسول خدا جسه شب از شب‌های لیلة القدر در ماه رمضان نماز نوافل را با ما با جماعت خوانده است [۳۹۵]و همچنین پیامبر جبا ابن عباس نماز تهجد را با جماعت خوانده است [۳۹۶].

و ابویعلى از جابر بن عبداللَّه بروایت نموده، که گفت: ابن بی کعب سنزد رسول خدا جآمد و گفت: اى رسول خدا، امشب چیزى انجام دادم - البته در رمضان - پرسید: «آن چیست اى ابى؟» گفت: زنانى در منزلم گفتند: نمى‌توانیم قرآن بخوانیم، بنابراین پشت سر تو نماز مى‌گزاریم، افزود: بنابراین برایشان هشت رکعت نماز خواندم و وتر هم به جاى آوردم، پیامبر جبدان رضایت نشان داد و چیزى نگفت [۳۹۷].

پس ثابت شد که حضرت رسول جنماز تراویح را به جا آورده‌اند و همینطور بر عمل ابن ابی کعب خورده نگرفته و نسبت به آن رضایت نشان دادند.

۲- حضرت علی ÷جدای از اینکه پشت سر آنها نماز تراویح را ادا می‌کردند، به همین شکل در مدت خلافت خودشان به آن پایبند بودند و آن را بر پا می‌داشتند و «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ: مَرَّ عَلِيٌّ سعَلَى الـْمَسَاجِدِ، وَفِيهَا الْقَنَادِيلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: نَوَّرَ اللَّهُ عَلَى عُمَرَ قَبْرَهُ كَمَا نَوَّرَ عَلَيْنَا مَسَاجِدَنَا» [۳۹۸]. یعنی: «از اسماعیل بن زیاد روایت است که گفت: وقتی علی بن ابی طالب در ماه رمضان بر مساجد عبور می‌کرد که در آن‌ها چراغ روشن می‌شد می‌فرمود: الله سبحانه و تعالی قبر عمر را روشن و نورانی گرداند همان‌گونه که مساجد ما را نورانی و روشن کرد».

و ابن شاهین از ابواسحاق همدانى روایت نموده، که گفت: على ابن بى طالب سدر نخستین شب رمضان بیرون رفت: و دید که چراغ‌ها روشن است و مى‌درخشد و کتاب خداوند تلاوت مى‌شود، فرمود: اى ابن خطاب! خداوند در قبرت نور و روشنایى بیاورد، چنانکه مساجد خداوند تعالى را به قرآن منور و روشن ساختى [۳۹۹].

و خطیب این را در امالى خود از ابواسحاق همدانى، و ابن عساکر از اسماعیل بن زیاد به معناى آن به اختصار، روایت کرده‌اند. چنانکه در منتخب الکنز (۳۸۷/۴) آمده است [۴۰۰].

شیخ الاسلام نیز می‌فرمایند [۴۰۱]:

و اگر نماز تراویح بدعت بود هر آئینه علی آنرا در کوفه باطل می‌کرد. بلکه از علی روایت شده که گفت خدا قبر عمر را نورانی کند چنانچه مساجد ما را بر ما نورانی کرد. و از عبدالرحمن السلمی روایت شده که علی قراء را در ماه رمضان طلبید و امر کرد مردی از ایشان با مردم بیست رکعت نماز بخواند و علی وتر را با ایشان می‌‌خواند [۴۰۲]و از عرفجه ثقفی روایت شده که علی بن ابی طالب به قیام ماه رمضان امر می‌کرد و برای مردان امامی و برای زنان امامی قرار می‌داد و من امام زنان بودم [۴۰۳].

۳- حتی در زمان خلافت امیرالمومنین عمر سقبل از اقدام حضرت سنماز تراویح به جماعت خوانده می‌شد و این از روایتی که آقای قزوینی به آن استناد می‌کنند کاملاً مشهود است. چنانکه آقای قزوینی آن را اینگونه نقل کرده‌اند:

از عبد الرحمن بن عبد‌القارى روایت شده است که گفت: همراه با عمر در شبى از شب‌هاى ماه رمضان به مسجد رفتیم و مردم را دیدیم که به صورت پراکنده و گروهى به صورت فرادا و گروهى به صورت جماعت نماز مستحبى مى‌خوانند عمر گفت: به نظر من اگر همه را پشت سر یک امام جمع کنیم شایسته است! سپس همه را پشت سر ابى بن کعب آورد تا جماعت نماز بخوانند.

ملاحظه کردید که در همان موقع نیز عده‌ای از اصحاب نماز تراویح را به جماعت می‌خواندند ولی فقط خدا می‌داند که شیعه به کجا می‌رود!.

شیعه از این ناراحت است که حضرت عمر دو دستگی که بین اصحاب بوده را از بین برده و هر دو گروه (فرادا خوان و به جماعت خوان) را پشت سر یک امام گرد آورده و به آنها نظم بخشیده است!.

بعد از این سه بند که گذشت بر خواننده آشکار می‌شود که به جماعت خواندن نماز نافله از سیرت حضرت رسول جثابت است و سخن حضرت عمر سکه این نماز را بدعت حسنه‌ای خواندند به معنی ضلالت و گمراهی نیست بلکه خود کلمه بدعت در زبان عرب به معنی چیز نو و جدید است و حضرت عمر سنیز از نو عملی را استوار گردانید که حضرت رسول جبه خاطر ترس از فرض شدن آن عمل بر امتش آن را ادامه ندادند. و ضمناً هیچ کدام از اصحاب نیز با آن مخالفت نکردند و همه به آن عمل کردند.و در صحیح مسلم آمده است که رسول الله جفرمودند:

«مَنْ سَنَّ فِي الإِسْلاَمِ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا، وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ، مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ». «هرکس در اسلام سنت حسنه‌ای زنده کند، پاداش آن و پاداش هرکس به آن عمل کند، بدون این‌که چیزی از پاداششان کم شود، به او داده می‌‌شود».

و این موضوع در مورد نماز تراویح نیز صدق می‌کند و ثواب و اجرش به مجدد آن، یعنی سیدنا عمر سنیز می‌رسد.

و البته گذشته از همه این بحثها، مشهور است که حضرت رسول جفرموده‌اند:

«فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِى وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِيِّينَ الرَّاشِدِينَ تَمَسَّكُوا بِهَا» [۴۰۴].

«پس بر شما است (عمل به) سنت من و سنت خلفای راشدین المهدیین».

«حُذَيْفَةَ سقَالَ كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِىِّ جفَقَالَ: إِنِّى لاَ أَدْرِى مَا قَدْرُ بَقَائِى فِيكُمْ فَاقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ مِنْ بَعْدِى وَأَشَارَ إِلَى أَبِى بَكْرٍ وَعُمَرَ» [۴۰۵]. «از حذیفه بن یمان سروایت شده که گفت: نزد نبی جنشسته بودیم که گفت: من نمی‌دانم که چقدر بین شما باقی می‌‌مانم پس به اشخاصی که بعد از من می‌‌آیند اقتدا کنید و اشاره کردبه ابی بکر و عمر».

*******

آقای قزوینی می‌گوید: حضرت عمر بدعت گزار بود و به همین دلیل هم کفو با سیده ام کلثوم نیست!

می‌گوییم: بله، حضرت عمر بدعت‌گزار بود!! و از جمله بدعت‌های او نماز تراویح می‌‌باشد!، معصیتی کبری و کفری صریح و واضح!! بدعتی که سی شب رمضان را ۶۰۰ رکعت نماز بگزارد و هزاران سجده کند! آیا ظلم و معصیتی بالاتر از این همه نماز خواندن و این همه سجده آوردن به درگاه خداوند وجود دارد؟؟؟! از همه بدتر اینکه حضرت علی ÷هم مجبور بودند همراه آنها آن همه نماز را بخواند و مرتکب این معصیت کبری شوند!و همینطور در مدت خلافت خودشان مردم را به آن دعوت کنند!!.

و یکی دیگر از بدعت‌های او آن است که مردم را از عبادت عظیم! و خیر بی‌حد! و ثواب لا منتهای متعه نهی کرد، عبادت و خیری که با یک بار متعه کردن مرتبه امام حسین حاصل می‌‌شود و از دوبار درجه امام حسن و از سه بار مرتبه حضرت علی و از چهار بار مرتبه حضرت رسول ج! [۴۰۶]آیا بدعتی بزرگ‌تر از این وجود دارد که مسلمانان را از انجام این کار پر فضیلت منع کنند؟ عملی که تا به آن حد سخت و دشوار بود که خود پیامبر جو ائمه در طول عمر مبارک خودشان حتی یکبار هم نتوانستند به آن عمل کنند!.

این بود شمه‌ای از بدعت‌های حضرت عمر سکه با انجام آنها باعث شد که مردم مرتکب گناه بسیار شوند!، خصوصاً در ماه رمضان که ۶۰۰ رکعت نماز و ۱۲۲۰ بار سجده به درگاه خداوند بیاورند و با این سجده‌ها! (لابد) آتش جهنم را برای خود بخرند! (نعوذ بالله)

اما عجیب است که ایشان اشهد «ان علیاً ولی الله» و سجده بر مهر و قمه زنی و بر سر و مغر خود کوبیدن و .... را بدعت نمیدانند ولی نماز تراویح که حضرت نبی اکرم جو آل و اصحاب کرام به آن عمل کردند را بدعت می‌دانند.

تنها در مورد اشهد «ان علیاً ولی الله» یک نکته را عرض می‌کنم و آنهم قول عالم شیعی است که صدای او از دست این همه بدعت در آمده و می‌گوید:

ابن بابویه قمی:مفوضه که لعن و نفرین خداوند بر آنان شود، به وضع اخبار پرداخته و در اذان این الفاظ «محمد و آل محمد خیر البریه» (دو بار) و در بعضی روایات، «أشهد أن علياً ولي الله» (دو بار) را اضافه کرده‌اند. و بعضی از آنان بجای «أشهد أن علياً ولي الله، أشهد أن علياً اميرالـمومنين» (دو بار) را اضافه کرده‌اند [۴۰۷].

و یا شهید ثانی که می‌گوید: ««ولا يجوز اعتقاد شرعية غير هذه» الفصول «في الأذان والإقامة كالتشهد بالولاية» لعلی ÷» [۴۰۸]. «جایز نیست که ما اعتقاد داشته باشیم به مشروعیت غیر از این فصول (منظور شهادتین است)در اذان و اقامه، از جمله: گواهی دادن به ولایت علی ÷»!!.

در قرن ششم عالم شیعی، شیخ «عبدالجلیل قزوینی» نوشته است اوّلاً به مذهب شیعه اگرچه علی ÷را نصّ و معصوم و بهتر از هر یک امّت می‌دانند، مذهب ایشان چنین است که اگر کسی در میان فصول بانگ (اذان) نماز بعد از شهادتین گوید «أشهد أن عليا ولي الله» بانگ نماز باطل باشد و با سر باید گرفتن [۴۰۹]و نام «علی» در بانگ نماز بدعت است و به اعتقاد کردن آن معصیت و گوینده آن در لعنت و غضب خدای باشد [۴۱۰].

فکر کنم همین مختصر برای رسوا شدن آقای قزوینی و هم تیمی‌هایشان کافی باشد و در مورد دیگر تهمت‌هایی که شیعیان مغرض به آن حضرت سوارد کرده و می‌کنند، می‌توانید به کتب بسیاری که در جای جای آنها به این شبهات پرداخته‌اند مراجعه کنید و از جمله آن کتاب‌ها: کتاب سیمای صادق فاروق اعظم نوشته حاج عبدالله احمدیان (فصل نوزدهم) است و همچنین کتاب نقدی بر سیری در صحیحین از عبدالغنی شاهوزهی و همینطور منهج السنه شیخ الاسلام ابن تیمیه و ... .

از همه اینها که بگزریم ما مجبور به جواب دادن به شبهات فوق نبودیم و می‌توانستیم به راحتی در این مورد (کفو نبودن) بگوییم:

تمام ادله‌های شما بر باد است چونکه ازدواج آن دو برای ما عیان و اظهر من الشمس و ادله‌های شما بی‌پایه و سست است .چونکه اگر حضرت عمر س(نعوذ بالله) شراب خوار و یا بدعت‌گزار و.... بودند حضرت علی ÷هیچ وقت حاضر نمیشد دختر و عزیزه خود و پاره تن حضرت فاطمه لرا به ازدواج او در آورد. و بدون شک حضرت علی ÷حضرت عمر سرا در شأن خانواده خود می‌دانسته که راضی به این وصلت شده‌اند.

البته همانطور که در ابتدای کتاب گفتیم آقای قزوینی به این روایت جعلی عمل می‌کنند که می‌گوید: هر چه موافق با اهل سنت بود را بگیرید که حق در آن است (فخذ بخلافه فإن الحق فيه [۴۱۱]چنانچه از اما صادق ÷نقل کرده‌اند که در مورد دو روایت متضاد گفتند: آنها را با روایات عامه (اهل سنت) مطابقت دهید، آنچه با روایات آنان مخالف بود به آن عمل کنید» [۴۱۲].

نکته: آقای قزوینی قصد داشتن با استفاده از بعضی روایات حضرت عمر سرا بدعت‌گزار و شراب خوار و.... معرفی کند تا بگوید: غیر ممکن است با این اوصاف حضرت علی ÷حاضر شده باشد دخترش را به چنین شخصی بدهد!.

تعجب من از این است که چطور آقای قزوینی اینهمه خود را به دردسر انداخته و یک راست نگفته‌اند: عمر مادر ام کلثم و همسر حضرت علی را به قتل رسانده! پس غیر ممکن است که حضرت علی راضی به این وصلت شود.

به راستی چرا این موضوع را پیش نکشیدند؟؟ جواب خیلی واضح است چون آقای قزوینی می‌داند که اگر این موضوع را مطرح کنند ملت می‌گویند: بحث هم سر همین است، یعنی ما می‌گوییم حضرت عمر صدمه‌ای به حضرت فاطمه وراد نکرده و یکی از دلایل ما هم همین ازدواج است. والعجب از خدع و مکر اهل رفض!.

۱- «محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن محمّد بن عيسى، عن يونس، عن أبي العبّاس وعبيد بن زرارة، عن أبي عبدالله ÷قال: كان رسول الله جيزيد في صلاته في شهر رمضان، إذا صلّى العتمة صلّى بعدها، فيقوم الناس خلفه فيدخل ويدعهم، ثمّ يخرج أيضاً فيجيئون ويقومون خلفه فيدخل ويدعهم مراراً.قال: وقال: لا تصلّ بعد العتمة في غير شهر رمضان.محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن يعقوب، مثله».

۲: ـ «وبإسناده عن علی بن حاتم، عن حمید بن زیاد، عن عبدالله۱ بن أحمد النهیكی، عن علی بن الحسن، عن محمّد بن زیاد، عن أبی خدیجة، عن أبی عبدالله ÷قال: كان رسول الله جإذا جاء شهر رمضان زاد في الصلاة، وأنا أزید فزیدوا».

۳: «محمّد بن یحیى قال: كنت عند أبی عبدالله ÷، فسئل: هل یزاد في شهر رمضان في صلاة النوافل؟ فقال: نعم، قد كان رسول الله جیصلّی بعد العتمة في مصلاّه ویكثر، وكان الناس یجتمعون خلفه لیصلّوا بصلاته، فإذا كثروا خلفه تركهم ودخل منزله، فإذا تفرّق الناس عاد إلى مصلاّه فصلّى كما كان یصلّی، فإذا كثر الناس خلفه تركهم ودخل، وكان یصنع ذلک مراراً».

http://www.ansaaar.com/vb/showthread.php?t=۸۰۶۹۸

[۳۹۴] المغنی ابن قدامه: ج ۲، ص ۱۶۶. [۳۹۵] ابوداود حدیث ۱۳۷۵ باب قیام شهر رمضان، ص ۲۱۴ و الترمذی: حدیث ۸۰۶، باب ماجاء في قیام شهر رمضان وقال هذا حدیث حسن، ص ۱۹۷ و نسائی حدیث ۱۶۰۵ باب قیام شهر رمضان، ص ۲۶۵ و ابن ماجه حدیث ۱۳۲۷ باب ما جاء في قیام شهر رمضان، ص ۲۳۵. [۳۹۶] بخاری: ج ۱، ص ۹۵، کتاب الاذان، باب یقوم عن یمین الامام بحذائه. [۳۹۷] هیثمى: ۷۴/۲، مى گوید: این را ابویعلى و طبرانى به مانند آن در الأوسط روایت نموده اند، و اسناد آن حسن است. [۳۹۸] تاریخ دمشق: ج۴۴، ص ۲۸۰،اسد الغابة: ج۱، ص ۸۲۸. [۳۹۹] این چنین در الکنز (۲۸۴/۴) آمده است. [۴۰۰] به نقل از حیات الصحابة. [۴۰۱] به نقل از منهاج الاعتدال. [۴۰۲] سنن الکبری بیهقی: ج ۲، ص ۴۹۶. [۴۰۳] سنن الکبری بیهقی: ج ۲ ص ۴۹۴ ناشر:دار الفکر و در کنز العمال: ح ۲۳۴۷۸. [۴۰۴] سنن ابو داوود: ح ۳۹۹۱،مسند امام احمد: ح ۱۶۵۲۲ و.. [۴۰۵] سنن ترمذی: ح ۳۵۹۶، سنن ابن ماجه: ح ۹۴، فضائل الصحابة امام احمد: ح ۴۷۸ با سند صحیح. [۴۰۶] کسی نیست به آنها بگوید: اگر کسی ۵ بار متعه کرد چه مقامی به او تعلق می‌گیرد؟؟ شاید مقام خدایی!! (نعوذ بالله) [۴۰۷] من لا یحضره الفقیه ابن بابویه قمی: ج۱، ص ۲۹۰ باب في الأذان والإقامه وثواب الموذنین چاپ دار الأضواء بیروت و به ج۱، ص ۱۸۸ چاپ تهران مراجعه کنید. [۴۰۸] شرح اللمعة شهید الثانی: ج ۱، ص ۵۷۳، تحقیق: سید محمد کلانتر، منشورات جامعة النجف الدینیة. [۴۰۹] منظور آن است که باید اذان یا اقامه را اعاده کند. [۴۱۰] النّقص، انتشارات انجمن آثار ملّی، ص ۹۷. [۴۱۱] علل الشرایع شیخ صدوق: ج۲، ص ۵۳۱ ،و عیون أخبار الرضا: ۲/۲۴۹ و تهذیب الاحکام، شیخ طوسی: ج ۶، ص ۲۹۵ و وسائل الشیعة حر عاملی: ج ۲۷، ص ۱۱۶ / و فصول المهمة حر عاملی: ص ۵۷۵ . [۴۱۲] وسائل الشیعة حر عاملی: ج ۲۷، ص ۱۱۸ الفصول المهمة حر عاملی: ص ۵۷۷ .