شبهه: محور سوم: تعارضهاى موجود در نقل قضیه:
یکى از دلائل افسانه بودن این ازدواج، این است که اختلافهاى و تناقضهاى شدیدى در نقل ماجراهای آن دیده مىشود. این تناقضها به حدى است که مانع اطمینان انسان به صحت آنها و سبب اطمینان به افسانه بودن آن مىشود.
شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه در باره این اختلافها و تناقضها مىنویسد:
خود همین روایت اختلافهاى بسیار دارد، گاهى روایت مىشود که خود امیرمؤمنان عقد امّکلثوم را به عهده گرفت، و در بعضى روایات آمده است که عباس این کار را به عهده گرفت. در بعضى روایات آمده است که این عقد صورت نگرفت، مگر پس از تهدید عمر و تهدید شدن بنىهاشم، و در بعضى دیگر آمده است که این عقد به اختیار و از روى میل صورت گرفت.
بعضى از راویان مىگویند که عمر از او صاحب فرزندى به نام زید شد، عدهاى مىگویند که او پیش از نزدیکى با امّکلثوم کشته شد، عده اى مىگویند که از زید بن عمر، نسلى بر جاى ماند، عدهاى مىگویند که زید بن عمر کشته شد و فرزندى نداشت، عده اى مىگویند که او و مادرش با هم کشته شدند. عدهاى مىگویند که مادرش پس از او باقى ماند، عده اى مىگویند عمر مهر او را چهل هزار درهم قرار داد، عده اى مىگویند چهار هزار درهم، و عده اى مىگویند پانصد درهم.
و همین اختلاف در حدیث، سبب بطلان آن مىشود و بنابراین، این روایت هیچ اثرى ندارد.
از آن جایى که این اختلافها بسیار گسترده است و این مقاله گنجایش نقل تمام آنها را ندارد، فقط به چند مورد محدود اشاره و مدارک آن از کتابهاى اهل سنت ارائه مىشود.
جواب:
اولاً: قبلاً گفتیم که شیخ مفید از موضع خود برگشتهاند و در ضمن جواب شیخ مفید به وسیله ملا باقر مجلسی داده شده است،که قبلاً نقل شد، مراجعه کنید.
دوماً: اگر این تناقضات که اکثراً اختلاف نظر بین علما است را دلیل بر عدم وقوع این ازدواج میدانید،درمورد اسراء و معراج چه میگویید؟ در آنمورد که اختلافات هم در مورد تاریخ آن و هم در مورد نحوه آن بسیار بسیار بالاست آیا شما این حقیقت را انکار میکنید؟ و یا آن همه تناقض بین روایات (نه نظر علما) در افسانه شهادت را چه میگویید؟ آن هم اختلافاتی که فقط در مورد قسمتی از یک روز است (فقط چند ساعت!) در حالی که اختلافاتی که شما نقل میکنید بحث پیرامون حدود ۴۰ سال است! از زمان وقوع ازدواج تا زندگانی نوههای حضرت عمر س! [۱۶۳]با این وجود اختلاف نظرهای علما با اختلاف روایات افسانه شهادت غیر قابل قیاس هستند که ما شمهای از آن را در زیر نقل میکنیم، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد [۱۶۴].
در روایات افسانه شهادت ۴ نفر ضارب فاطمه معرفی شدهاند!.
۱- خالد بن ولید، ۲- مغیره بن شعبه!، ۳- حضرت عمر، ۴- غلام عمر(قنفذ).
۱- عبدالزهرا مهدی مینویسد: «في رواية ضربها الـمغيرة بن شعبة حتى أدماها، أو دفع الباب على بطنها..» [۱۶۵].
و طبرسی میگوید: «از امام حسن بن علی ÷روایت شده است که ایشان خطاب به مغیره بن شعبه گفتند: تو کسی هستی که دختر رسول الله را زدی و او را خون آلود کردی و آن چه در شکم ایشان بود سقط شد. این اهانتی نسبت به رسول الله و مخالفت امر ایشان بود. زیرا حضرت رسول الله جفرموده بودند: «تو ( ای فاطمه ) سیده نساء اهل بهشت هستی». (والله مصیرك إلى النار) به خدا که جایگاه تو (=مغیره) جهنم است [۱۶۶].
۲- و عبدالزهرا میگوید: «وفي عدّة من الروايات: ضرب عمر بالغلاف على جنبها» [۱۶۷]«و در بعضی از روایات:عمربا غلاف شمشیر بر پهلوی فاطمه زد».
۳- وفي رواية: «ضربها خالد بن الوليد ايضاً بغلاف السيف». وفي رواية: «ضغطها خالد بن الوليد خلف الباب فصاحت.. ولذا أسند بعض الثقات إسقاط الحمل إلى خالد أيضاً» [۱۶۸]. و در روایتی: «خالد بن ولید با غلاف شمشیر چنین کرد و در روایتی خالد بن ولید فاطمه را پشت در فشار داد و لذا بعضی از معتمدین سقط محسن را به خالد هم نسبت میدهند»!.
۴- «فأمر عمر قنفذاً أن يضربها بسوطه، فضربها بالسوط على ظهرها وجنبيها إلى أن أنهكها وأثر في جسمها الشريف» [۱۶۹].
این از این..!
در بعضی روایات حضرت علی ÷مقاومت میکند و غالب میشود و در بعضی حضرت عمر میترسد و وارد معرکه نمیشود و در بعضی حضرت علی تا آنجا ضعیف است که او را مغلوب کرده وطناب در گردنش میزنند!!.
سلیم بن قیس مىنویسد: «عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىکنند»! علی ÷ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد [۱۷۰].
طبرسی در احتجاج ضمن روایتی مدعی میشود که عمر ساز حضرت علی میترسید و وارد معرکه نشد!، طبرسی مینویسد:
«عمر به عدهای از اطرافیانش دستور داد تا هیزم جمع کنند، آنان هیزمها را اطراف خانه نهادند و در حالی که علی، فاطمه، حسن و حسین در خانه بودند، عمر با صدای بلند گفت (تا علی بشنود): «به خدا قسم! خارج شوید و با جانشین رسول الله جبیعت کنید وگرنه خانه را بر شما آتش میزنم». سپس نزد ابوبکر آمد و میترسید که مبادا علی با شمشیرش خارج شود. آنگاه به قنفذ گفت: «اگر خارج نشد به خانهاش داخل شو، اگر امتناع ورزید، خانهاش را آتش بزن».قنفذ و همراهانش بدون اجازه داخل خانه شدند، علی شتافت تا شمشیرش را بردارد، اما آنان پیشی گرفتند و شمشیر علی را برداشتند و بر گردن آنحضرت ریسمان سیاهی انداختند» [۱۷۱].
حالا ببینید که یعقوبی کاملاً بر عکس نقل اولی و متناقض با دو روایت فوق اینچنین نقل میکند:
«ابوبکر و عمر خبر یافتند که گروهی از مهاجران و انصار با علی بن ابیطالب در خانهی فاطمه دختر پیامبر خدا جفراهم گشتهاند [۱۷۲]، پس با گروهی آمدند و به خانه هجوم آوردند، (وخرج علي ومعه السيف، فلقيه عمر، فصارعه عمر فصرعه، وكسر سيفه =) "و علی بیرون آمد و شمشیری حمایل داشت، پس عمر با او برخورد و با او کشتی گرفت و او را بر زمین زد و شمشیرش را شکست و به خانه ریختند"، آن گاه فاطمه بیرون آمد و گفت: «به خدا قسم بیرون بروید، اگرنه مویم را برهنه میسازم! و نزد خدا ناله و زاری مینمایم» پس بیرون رفتند و هر که در خانه بود برفت و چند روزی بماندند» [۱۷۳].
و یا این روایت از خود سلیم بن قیس: «هنگامیکه امام علی ÷از بیعت با ابوبکر سرباز زدند، ابوبکر قنفذ را به سراغ ایشان فرستادند. قنفذ و یارانش به خانه امام علی ÷حمله کرده و وارد آن شدند. امام علی ÷به محض دیدن آنها به سراغ شمشیر خود رفتند. اما آنها ایشان را گرفته و طنابی به گردن ایشان انداختند و امام ÷را به طرف در کشیدند. فاطمه (ع) خواستند جلوی آنها را بگیرند. اما قنفذ ملعون با شلاقی که در دست داشت ضربه محکمی به ایشان زد و امام علی ÷را با کشیدن طنابی که به گردن ایشان انداخته بود نزد ابوبکر برد..».
تناقضات بسیار است و مختصر آن این میشود: همینطور که گفتیم،در اثنای روایات متفاوت ۴ نفر ضارب! و قاتل! معرفی شدهاند.
در بعضی روایات این ضربه به وسیله تازیانه است و در بعضی به وسیله فشار دادن در و در بعضی غلاف شمشیر و در بعضی لگد و در بعضی سیلی و بعضی هم میخ در خانه و در بعضی مجموعهای از ضربهها!.
در بعضی عمر و در بعضی خالد با غلاف شمشیر ضربه میزند و در بعضی وقتی که فاطمه پشت در بود خالد در را فشار داده و پهلوی او را میشکند! و در بعضی روایات این عمل(فشار دادن در) از قنفذ و حضرت عمر صادر میشود.
در بعضی روایات، خانه، خانه عایشه است و در بعضی خانه فاطمه! در بعضی خانه فاطمه همان خانه ایست که پیامبر جبه آنها داد و در بعضی ادعاها این خانه خانهای دیگر و دور از مسجد النبی میباشد!.
در بعضی عمر با فیتیله از مسجد به سوی خانه میآید و در بعضی به وقت رسیدن از افرادش آتش و هیزم میطلبد!.
در بعضی عمر غالب است و علی مغلوب و در بعضی بر عکس این!.
در بعضی مصارعه بین علی و عمر است و در بعضی بین سلمه و یا خالد بن ولید با علی و یا با زبیر!
در بعضی عمر میگوید: خانه را آتش میزنم و در بعضی میگوید خانه را ویران میکنم.
در بعضی عمر نزد ابوبکر است و در بعضی عمر سر لوکیشن حضور دارد!.
در بعضی روایات ابوبکر در مسجد است و در بعضی سر صحنه حاضر است.
در بعضی ابوبکر به قنفذ دستور میدهد تا به سوی خانه علی برود و در بعضی عمر این دستور را میدهد!.
در بعضی برای حضرت عمر دیالوگی را طرح میکنند و در روایتی همان دیالوگ را برای حضرت ابوبکر مینویسند!.
در بعضی روایات بعد از وارد شدن به خانه بدون زدن فاطمه و با این حرف فاطمه که گفت: «والله لتخرجنّ أو لأکشفنّ شعري» «یا بیرون بروید یا موهایم را برهنه میکنم!» از این تهدید ترسیدن و خارج شدن و در بعضی روایات فاطمه را زدند و علی را کشان کشان بردند.
در بعضی روایات طناب در گردن و در بعضی هم خود علی بیهیچ زور و جبری به مسجد آمد!.
در بعضی روایات خانه را آتش زدند و در بعضی فقط تهدید کردند.
در بعضی به زور از علی بیعت گرفتند و در بعضی اصلاً بیعت نگرفتند و فقط مذاکرهای صورت گرفت!.
در بعضی روایات، زبیر با شمشیر خارج میشود ولی پایش میلغزد! و در بعضی روایات افراد مهاجم بعد از درگیری شمشیر را از دستش میگیرند و لغزیدنی در کار نیست.
در بعضی روایات عمر شمشیر را میگیرد و در بعضی،دیگران شمشیر را میگیرند.. جالب است که در مورد همین یک شمشیر نیز چندین قول دارند:
بعضی اوقات گفتهاند شمشیر را به دیوار زدند و شکست! (فضرب به الجدار) و بعضی: به زمین زدند و شکست! (فضرب به الأرض فكسره).. بعضی اقوال میگویند: به سنگ سختی زدند و شکست! (فضرب به حجراً فكسره) و در بعضی بین دو سنگ شکست! ( كسروا سیفه بین حجرین) و بعضی وقتا ادعا میکنند به صخره زدند و شکست!! (فضرب به صخرة) و در بعضی فقط به شکستن آن اشاره شده(کسر سیف)در بعضی نیز،بیوگرافی این شمشیر را نیمه کاره رها میکنند و فقط به گرفتن شمشیر از دست زبیر یا علی بسنده میکنند!.
در روایتی نامی از حاملگی نیست و در روایتی محسن سقط میشود!!!.
در روایتی صحنه فیلمبرداری! یک روز بعد از دفن پیامبر جاست و در بعضی چند روز بعد از آن.
در بعضی طلحه نیز در خانه حضرت علی حضور دارد و در بعضی نامی از او نیست.
در بعضی خانه اصلاً در ندارد و در بعضی دری بسیار محکم دارد که فقط با آتش زدن میتوان از آن گذشت!.
خلاصه زیاد میبینیم که آقای عبدالزهرا مهدی(مولف کتاب هجوم علی بیت فاطمه) میگوید:
«وفي بعض الروایات: قال أبو بكر ـ وفي بعضها قال عمر ـ: إذاً والله الذی لا إله إلاّ هو نضرب عنقك!!».
و یا میگوید: «قال أبو بكر أو عمر ـ على اختلاف النصوص ـ: أمّا عبد الله فنعم، أمّا أخا رسول الله فلا».
همینطور میگوید: «وفي بعض الروايات وفي بعض الروایات وفي .....».
برادر عزیز اینهمه اختلاف که ما نقل کردیم فقط و فقط در مورد یک روز و همه این اختلافات بر گرفته از روایات است. (نه نظر علما!) در صورتی که تناقضاتی که آقای قزوینی مدعی آن است، اکثراً نظر شخصی علما و راویان است و ضمناً این اختلافات طی حداقل ۴۰ سال است!! مقایسه کنید!: یک روز را با چهل سال و نظر علما را با روایات تاریخی! و ببینید انصاف آقای قزوینی را!
فکر کنم بعد از نقل این همه اختلاف در بزرگترین افسانه شیعیان، دیگر لازم به جواب دادن ایرادات آقای قزوینی نباشد ولی برای اینکه حجت را بر آنها تمام کرده باشیم به بررسی آن اختلافات نیز میپردازیم. ومن الله توفیق
[۱۶۳] ندیده و نبیره ها را به ما تخفیف دادهاند!. [۱۶۴] در این قسمت از کتاب هجوم علی بیت فاطمه، نوشته عبد الزهراء مهدی چاپ اول سال ۱۴۲۱ استفاده میکنم.که ایشان روایات این افسانه را در کتابش گرد آورده تا رحلت را به شهادت تبدیل کند. [۱۶۵] هجوم علی بیت فاطمه: ص۱۲۶. [۱۶۶] الاحتجاج طبرسی: ص ۴۱۴. [۱۶۷] الهجوم على بیت فاطمه (ع) ص۱۲۷، عبدالزهرا! مهدی .. میتوانید با مراجعه به این کتاب به همه این تناقضات دسترسی داشته باشید. [۱۶۸] همان ص ۱۲۶. [۱۶۹] همان ص۱۲۶. [۱۷۰] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۵۶۸، انتشارات هادى ـ قم [۱۷۱] الاحتجاج ص ۱۰۷ [۱۷۲]معلوم نیست اعضاء آن گروه که ها بودند و چگونه در آن اتاق کوچک جا شدند آن هم در صورتی که حضرت فاطمه حضور داشتند!. [۱۷۳] تاریخ الیعقوبی: ج۲، ص ۱۲۶. دار صادر- بیروت – لبنان.