به روشنی آفتاب - ازدواج امیرالمومنین عمر با ام کلثوم رضی الله عنهما

فهرست کتاب

شبهه: در حال ضرورت، ازدواج با کافر نیز جایز است:

شبهه: در حال ضرورت، ازدواج با کافر نیز جایز است:

شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه در این باره مى‌گوید:

این ازدواج، اگر صحیح باشد، دو توجیه دارد که با مذهب شیعه در باره گمراهى افرادى که پیش از امیرمؤمنان بودند سازگار است:

۱- شرط ازدواج، اسلام ظاهرى است که شهادتین و نماز به سوى قبله و اقرار کردن به مجموعه شرایع است، اگر چه سزاوارتر است که تنها با کسى که مومن است، وصلت صورت گیرد و با کسى که به ظاهر مسلمان است و گمراهى که سبب خروج او از اسلام شود، ندارد، وصلت ننمود، اما هر زمان که ضرورت اقتضا داشت که با چنین گمراهى، به شرط تظاهر به اسلام، ازدواجى صورت گیرد، کراهت از بین رفته و این کار جایز مى‌شود، و کارى که در زمان اختیار مستحب نبود، در زمان اضطرار، جایز مى‌شود.

امیرمؤمنان در آن زمان، احتیاج داشتند که جان‌ها را حفظ کرده و نزدیکى ایجاد کنند. و چنین دید که اگر همانند عمر، در خواسته اى که او مطرح کرده به این عنوان که با دختر علی ازدواج کند، پافشارى نماید (و دختر خویش را به او ندهد) این مطلب فساد دینى و دنیوى خواهد داشت، و اگر این کار را قبول کند، سبب صلاح دینى و دنیوى خواهد بود، به همین سبب بود که خواسته او را برآورده کرد.

جواب:

اولاً شما که می‌گوید: حضرت علی عالم الغیب بود پس حتی اگر حضرت عمر تظاهر به اسلام بکند(و در حقیقت کافر باشد، نعوذ بالله) حضرت علی از قلب او با خبر است و (به زعم شیعه) می‌داند که او کافر است! (نعوذ بالله) پس به طریق اولی این ازدواج و همخوابی در آن همانطور که گفتیم به مثابه زنا است که به هیچ وجه در شریعت مقدس اسلام جایی ندارد و البته شما اهل تشیع و سخن شیخ مفید را داخل در این شرعیت مقدس محسوب نکنید و بهتر است آن را در شریعت عبدالله بن سبا داخل کنید، گمان کنم هم وزن هم باشند!.

دوماً:از امام صادق ÷نقل است که فرمودند:

«إن الله فوض إلى الـمؤمن كل شيء إلا إذلاله نفسه [۴۶۶](یا با این کلمات = إن الله فوض إلى الـمؤمن أموره كلها ولـم یفوض إلیه أن یكون ذلیلا)».

همانا خداوند هر امرى را به مومن تفویض کرده اما ذلیل کردن نفس خود را به او اجازه نداده است .

آیا من می‌توانم در این مقام بپرسم: چرا حضرت علی از دستور خدا سرپیچی کرد؟؟؟ چرا نفس خود را ذلیل کرد و تن به این ازدواج داد؟؟

عجیب است! اجماع اهل تشیع بر آن است که امام باید شجاعترین مردم باشد [۴۶۷]، می‌گوییم این شجاعت کجاست؟؟

او که شیر خدا بود چنین چیزی را بر خود پذیرفت ولی من که در مقابل ایشان بچه گربه‌ای هم نیستم اگر مرا بکُشند هم راضی به چنین وصلتی نمیشوم، بخدا حیرانم از این اقوال اهل تشیع که آن را به اسم اسلام تمام می‌کنند! باید گفت: اعوذ بالله من الروافض الرجیم!!.

همه داستان‌های شیعه به همین شکل است، در جایی حضرت علی کتک می‌خورد و طناب در گردن او را می‌برند و در جایی او را تهدید می‌کنند که دستت را قطع می‌کنیم و .... ولی در هیچ کدام از این سوانح عکس العملی نشان نمیدهند، (به زعم شیعه) زن و پسرش را میکشن ولی او آخ نمی‌گوید!، خلافت را از او می‌گرند او دم نمی‌زند! فدک را به او نمیدهند باز هم سکوت می‌کند! طناب در گردنش می‌‌اندازند و او می‌گوید: «یا ابن ام إن القوم استضعفونی وكادوا یقتلوننی»!! [۴۶۸]حالا هم که او و عمویش را تهدید می‌کنند او در عوض دخترش را دو دستی تقدیم می‌کند!!!.

این همان علی است که او را فاتح خیبر و اسد الله الغالب می‌خوانند؟؟ پس چه شد آن همه شجاعت و قدرت؟ آن همه درایت چه شد؟؟ حتی نتوانست ناموس خود را نجات دهد؟؟ شاعر چه خوب سروده که می‌گوید:

در تکــــاپوی بهر این مطلوب
همه غالب شدند و او مغلوب
با چنین وهم و ظن ز نادانی
اسد الله الغالبش خوانی؟

(عبدالرحمن جامی)

[۴۶۶] تهذیب الاحکام طوسی: ج۶ ص ۱۷۹، وسائل الشیعة: ج ۱۶ ص ۱۵۶، بحار الانوار: ج۶۴، ص ۷۲،مشکاة الانوار طبرسی: ص ۱۷۴_ دار الحدیث، میزان الحکمة: ج ۳، ص ۱۹۵۷ _ دار الحدیث و..... [۴۶۷] از جمله شیخ مفید درالاقتصاد و مجلسی در بحار الانوار و طوسی در تلخیص الشافي وانوار النعمانیه نعمة الله جزائری و شیخ صدوق در اکمال الدین و..... چنین می‌گویند. [۴۶۸] احتجاج طبرسی: ج۱، ص ۱۱۱ _ نجف.