ادامه شبهه و روایت بعدی:
۲- عبد الله بن سنان و معاویه بن عمار مىگویند: از امام صادق ÷در باره زنى که شوهرش مرد پرسیدم که در کجا عده نگهدارد؟ حضرت فرمود: هر جا که بخواهد مىتواند عدهاش را نگه دارد. سپس فرمود: هنگامى که عمر مُرد، علی ÷به نزد امّکلثوم آمد و دست او را گرفت و به خانه خویش برد.
۳- سلیمان بن خالد مىگوید: از امام صادق ÷در باره زنى که شوهرش مرده پرسیدم که آیا در خانه شوهرش عده نگه دارد یا هر جا که دلش خواست؟ امام ÷فرمود: هر جا که دلش مىخواهد، سپس فرمود: هنگامى که عمر از دنیا رفت، امام علی ÷دست امّکلثوم را گرفت و به خانهاش آورد.
جواب: [۴۲۰]
روایت اولی را دو محقق الکافی «مجلسی و بهبودی» به ترتیب موثق و صحیح دانستهاند! و روایت دوم را نیز هر دو محقق صحیح گفتهاند [۴۲۱].
ولی من ماندهام که طرف بحث ما از کجای این روایت علامت غصب و اجبار را فهمیدند؟؟
اگر بگویند: چونکه دست دخترش را گرفت و به خانه خود برد!.
میگویم: سید ما س، حضرت عمر، آنقدر قانع بود که از مال دنیا چیزی برای ورثه و همسر خود باقی نگذاشت [۴۲۲]. که همسرش به وسیله آن روزگار بگزراند و ضمناً دو فرزند صغیر نیز داشت،حضرت علی ÷نیز این را دانسته و باری دیگر سرپرستی دختر خود را بر عهده میگیرد.
در ثانی این موضوع چیز عادی بود چونکه ام المومنین عایشه صدیقه لنیز زمانی که سیدنا طلحه ÷شهید شدند دست خواهر خود را (ام کلثوم بنت صدیق)که در عقد سیدنا طلحه ÷بود، میگیرد و با خود میبرد و حتی در همان موقع با او به سفر حج میرود.
ابن ابی شیبه در المصنف خود مینویسد:
«من رخص للمتوفى عنها زوجها أن تخرج».
«حدثنا أبو بكر قال نا جریر بن عبد الحمید عن منصور عن الحكم قال: نقل علی أم كلثوم حیث قتل عمر ونقلت عائشة أختها حین قتل طلحة» [۴۲۳].
پس به هیچ وجه از این روایت اجبار و غیض مشاهده نمیشود .
[۴۲۰. ] «حدثنا أبو بكر قال نا وكیع عن سفیان عن فراس عن الشعبی أن علیا نقل أم كلثوم بعد سبع» [المصنف ابن ابی شیبه: ج۴، ص ۱۳۳ _ بیروت] «شعبی نقل میکند: حضرت علی ÷۷ شب بعد از شهادت امیر المومنین دختر خود را به خانه خود برد». [۴۲۱] الكافي تحقیق المجلسی والبهبودی، باب المتوفى عنها زوجها المدخول بها أین تعتد وما یجب علیها، روایت شماره ۱ و ۲. [۴۲۲] سعد بن ابی وقاص بمیگوید: به خدا سوگند که عمر بن خطاب از نظر سابقه ی هجرت بر ما برتری نداشت فقط برتری او به خاطر بی رغبتیاش به دنیا بود. [ابن ابی شیبه: ج۸، ص۱۴۹،تاریخ دمشق: ج۵۲، ص۲۴۴] و هرگاه کسی به او میگفت: چرا تا این اندازه خود را از خوشی های زندگی محروم کردهای؟ و این همه مشقت و رنج ها را تحمل میکنی؟» در جواب میگفت: «ااگر یک ذره از راه دو یارم (محمد جو ابوبکر ÷) منحرف شوم در آخرت به جایی میرسم که آن ها در آن جا نیستند!،اخبار عمر، ص۳۰۲، ابن الجوزی، ص۱۲۵.. لازم به ذکر است که آن حضرت نه تنها مالی در دنیا نداشت بلکه بدهی هم داشت که پسرش را مامور پرداخت آنها کرد و او نیز پرداخت. و چنانکه ابن سعد ج۳ ص ۳۵۳ نقل میکند:وقتی حضرت عمر سضربت خورد،بردگانش را نیز آزاد کرد. [۴۲۳] المصنف ابن ابی شیبه: ج۴، ص ۱۳۳ _ بیروت.