مذهب شیعه از دیدگاه علمای بزرگ ازهر

فهرست کتاب

نگاهی به تبصره‌های سید قطب/

نگاهی به تبصره‌های سید قطب/

مروری داریم پیرامون سخنان سید قطب تا بدانیم که این مرد تا چه حد در تحلیل‌های خود موفق و تا به کدام انداز وقائع را دقیق بررسی کرده‌است، قبل ازینکه به بررسی موضوع بپردازیم یاد آور می‌شویم که سید قطب قضاوت مغرضانه نموده و افسانه‌های بی‌سند تاریخی را مدار حرف‌هایش قرار داده، متوجه تیری که از کمانش بی‌اختیار و یا با اختیار رها گردیده نشده است، تیر جفای سید قطب یاران پاک طینت رسول خدا را هدف قرار داده است، یارانی که خدای بزرگ با آن همه عظمت و بزرگی اش از ایشان ستود، یارانی که رسول خدا امت را أکیدا راجع به آن‌ها هوشدار داد و از هرنوع بد گمانی و بد گوئی بازداشت، اینک برخی تحلیل‌های نادرست آقای قطب را در میزان قرآن و حدیث وزن می‌کنیم تا بدانیم که ترازوی شریعت به نفع چه کسی می‌چرخد، سید قطب؟ یا اصحاب پیامبر اسلام؟

سید قطب قرآن نخوانده است اگر کلام الله را درست و با اخلاص تلاوت می‌کرد، حتما قرآن عظیم کینه‌های درونی او را در خصوص اصحاب پیامبر از سینه‌اش بیرون می‌ساخت، آقای سید قطب می‌گوید: درمیان اوس و خزرج بد بینی وجود داشت و همین بد بینی آن‌ها سبب شد که در پست خلافت شخصی را از خود تحمل نکنند، این قبیله گرائی و کشمکش‌ها و بی‌اعتمادی این دو قبیله نسبت به یکدیگر زمینه خلافت را به ابوبکر مساعد ساخت، اینک آیت را از قرآن می‌آوریم که خداوند متعال در متعلق أوس وخزرج فرود آورد و محبت آن دوگروه را با همدیگر ستود، تا قطب زده گان بخود بیایند ﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا[آل عمران: ۱۰۳].

ترجمه: «نعمت خدا را بخود یاد کنید آن گاه که دشمنان همدیگر بودید پس میان دل‌های شما الفت انداخت تا به نعمت او برادران همدیگر شدید».

خداوند متعال راجع به الفت أوس و خزرج در آیت دیگری می‌فرماید: ﴿وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٦٣[الأنفال: ۶۳].

ترجمه: «خداوند در میان دل‌های آن‌ها الفت ایجاد نمود، اگر تمام آنچه روی زمین است صرف می‌کردی که درمیان دل‌های آن‌ها الفت بیفگنی نمی‌توانستی ولی خداوند در میان آن‌ها الفت ایجاد کرد او توانا و حکیم است».

قرآن کریم با صراحت اعلام می‌دارد که أوس و خزرج باهم دوست اند و خداوند دوستی آن‌ها را تضمین کرده است ولی سید قطب تا هنوز اطمینانش حاصل نشده است و یا کینه توزی‌های درونی که دارد برایش اجازه نمی‌دهد تا هدف قرآن را درست درک کند.

آقای قطب از عقب ماندن علیسرنج می‌برد و تاکید می‌کند که علی عقب زده شد حالا ببنیم که چه کسی علی را پی‌هم از خلافت عقب میزد و قبل از علیس مسلمانان چند بار به خلافت رسیدند؟ روشن است که فقط سه بار سید قطب بدین نظر است که علی نباید بعد از وفات پیامبر از خلافت عقب می‌ماند باید متعاقبا خلیفه می‌شد، آقای قطب از اصحاب پیامبر درک بالاتر دارد که آن‌ها باید بجای ابوبکر صدیقس علیسرا به خلافت می‌گماشتند سوال اینجاست که سید قطب چه بدی و کدام کمی را در ابوبکر دیده که بعد از وفات پیامبر شایق خلافت علیس گردیده است؟ آقای سیدقطب به وضاحت اصحاب پیامبر را مجرم معرفی می‌کند چرا نه؟ او می‌گوید انتخاب نشدن علی یک جفا و بی‌عدالتی بود حالا این بی‌عدالتی را چه کسی مرتکب شد؟ همین یاران پیامبر بودند که ابوبکر صدیقس را مناسب به جانشینی پیامبر دانستند پس آن‌ها درین انتخاب خود از حق عدول کردند و قضاوت عادلانه نکردند، سوال اینجا است قطب از کجا دانست که ابوبکر مناسب برای خلافت نبود و بهتر می‌بود اگر علی به این مقام معرفی می‌شد؟ [۵۷]

[۵۷] بیشتر برداشت‌های نویسنده این کتاب - یا مترجم کتاب عدالت اجتماعی به فارسی – از گفته‌های سید قطب، در بیشتر موارد با آنچه سید قطب نوشته همخوانی ندارد. البته ما روی این قضیه زیاد بحث نمی‌کنیم تا سخن به درازا نکشد، و مجبور نشویم صفحاتی طولانی از کتاب عدالت اجتماعی را بار دگر به فارسی برگردانیم. متأسفانه اسلوب نویسنده محترم در برخورد با سید که او را کینه‌توز و دشمن صحابه رسول اکرمجمعرفی می‌کند از شیوه اهل علم و پژوهشگران فرسنگها فاصله داشته، بیشتر حالت انتقام‌گیری و تهمت و افترازنی دارد. و نگارنده می‌تواند به جزم بگوید نویسنده محترم کتاب عدالت اجتماعی سید قطب را نخوانده، و تنها این اقتباساتی که در کتابش آمده را از برخی کتابهای دروغگویان مغرض شیعه نقل کرده است. امکان ندارد کسی عدالت اجتماعی را بخواند – حتی اگر پرده تار دشمنی و تعصب کورکورانه جلوی چشمانش را گرفته باشد – شیدایی و شیفتگی نویسنده کتاب به این دین و مکتب رسالت و شاگردان او را درک نکند؟! چطور ممکن است رد تند سید بر دکتر هیکل که سیاست‌های ابوبکر و عمر را بدور از تربیت اسلامی رسول خدا جبا ترازو سیاست امروزی می‌سنجد نبیند؟! آیا بهتر نبود نویسنده عزیز پیش از این هجوم تند و این اتهامات ناروا به خود زحمت می‌داد و کتاب سید را ورق می‌زد تا از جایگاه و مکانت صحابه پیامبر و بخصوص ابوبکر و عمر و عشق بی‌منتهای نویسنده به آنها سر درآورد. و دریابد آیا واقعا خبری یا اثری از افتراهایش به نویسنده در برتری علی بر ابوبکر و عمر – رضوان الله علیهم اجمعین – و گمراهی یاران مکتب رسالت در کتابش می‌یابد! حاشا ... و کلا... اجازه دهید برای روشن نمودن این قضیه به دو مورد اشاره کنم: ۱) مکانت صحابه نزد اهل سنت ویژگی مکتب اصیل اهل سنت بر مذاهب و افکاری که چون علف هرزه در مسیر دعوت توحیدی و پیام رسای الهی روئیدن گرفته‌اند در این است که رسالت الهی را در قرآن و پیکی که از جانب پروردگار فرستاده شده خلاصه می‌کند. و از دیدگاه آنها عصمت تنها از آن ذات پاک پیامبر خداست. شاگردان مکتب رسول خدا جکه دست پروردگان و میوه زحمات آن مقام اقدس می‌باشند از احترام و مکانت خاصی برخوردارند. ولی با این وجود هرگز معصوم و پاک از گناه و اشتباه شمرده نمی‌شوند. این دقیقا همان بازتاب برخورد قرآن با صحابه و یاران بزرگوار پیامبر خداست. قرآنی که اشتباهات و لغزشهای صحابه رسول اکرم جرا ثبت کرده تا مؤمنان از آنها درس گیرند – [آل‌عمران/۱۵۲، نور/ ۱۲-۱۷، الأحزاب/۲۷-۲۹، الجمعة/۱۱، الممتحنة/۱] - درست خودش با صدای بلند و رسا در گوشهای عالمیان تلاوت می‌کند که خداوند از آنها گذشته و لغزشها و اشتباهات و گناهانشان را آمرزیده، به بلندای درجه کمال رضایت الهی نایلشان کرده است: «رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنهُ». همان قرآنی که همسران پیامبر اکرم جرا به شدت بازخواست نموده (سوره تحریم) آنها را مادران مؤمنان و وارستگانی که بر سایر امت برتری یافته‌اند معرفی می‌کند. پژواک این برنامه قرآنی و اسلوب و شیوای الهی که با کسی تعارفات و مدارا ندارد، و به ما می‌آموزاند که انسان جایز الخطاست، و فطرت انسانی هر چند وارسته گردد باز هم در معرض لغزشهاست. و بهترین مردمان آنانی هستند که همیشه دروازه توبه الهی می‌کوبند. «كل ابن آدم خطاء، وخير الخطَّائين التوّابون»– هر انسانی اشتباه می‌کند، و بهترین اشتباه کنندگان توبه گذارانند – و در سایه لغزش انسانها و توبه و بازگشتشان صفات رحمانیت و رحیمیت پروردگار تجلی می‌کند. مادران مؤمنان و صحابه کرام در نزد اهل سنت از جایگاه و مکانت ویژه‌ای برخوردارند، نه به این دلیل که اشتباه و گناه نمی‌کنند، بلکه به این دلیل که قرآن و پیامبر آنها را تربیت کرده‌اند، اگر اشتباهی از آنها سر می‌زد فورا یا رسول خدا جو یا وحی آسمان و آیات کلام الله مجید دست آنها را می‌گرفتند و به راه راست راهنمایی می‌کردند. صحابه نزد اهل سنت بشرند و جایز الخطا و از دیدگاه آنان کسی حق ندارد دانسته یا نادانسته درباره آنها مبالغه کند و آنها را به مقام فرابشری سوق دهد، و عصمت پیامبری و یا رنگ و روی ملایک و یا صفات الهی به آنها نسبت دهد. و شاید یکی از اهداف قرآن از تسجیل اشتباهات و لغزشهای صحابه و مادران مؤمنان در بین آیاتی که تا روز قیامت زبانها با خواندن آنها رونق می‌گیرند، و در کنار آنها ثبت دهها و بلکه صدها آیه دیگر که گواهی می‌دهد بر رضایت الهی از آنها، رساندن همین معنا و مفهوم باشد. ۲) سید قطب شیدای صحابه و عاشق تربیت یافتگان مکتب رسالت! سید قطبی که سر و گردنی بالا گرفته در زیر پتک شکنجه طاغوتیان به امتش افتخار می‌ورزد "امتی که از شاگردان اول مکتب آن؛ ابوبکر عربی، و بلال حبشی، و صهیب رومی، و سلمان فارسی، و برادران بزرگوارشان هستند. امتی که نسلهای آن پی در پی بر این مسیر در حرکتند.. ملیتشان عقیده است، و کشورشان سرزمین اسلام، و حاکمشان پروردگار یکتا، و دستورشان قرآن پاک". (معالم فی الطریق) سید قطب در معالم - چراغی بر فراز راه – صحابه پیامبر اکرم را نسلی نمونه از فرزندان قرآن می‌داند که تاریخ بشریت هرگز نتوانسته شاهد گرد هم‌آیی چنین کوکبه‌ای از وارستگان در یک جا باشد! سید قطب عاشق ولهان و شیفته رسول خدا – صلی الله علیه وسلم – از معدود قلمهای تاریخ معاصر است که توانسته تصویری زیبا و شیوا از شاگردان مکتب رسالت به بشریت هدیه کند، آنگاه در کمال تأسف دوستانی نادان یا متعصبانی مغرض سعی دارند چنین شخصیت‌هایی را ترور کنند. آیا این قلمهای کوته آستین ناخواسته آب به آسیاب دشمن نمی‌ریزند؟! (نگا: درختان سایه دار، حمیرا مودودی، ص/ ۱۵۵- ۱۶۶ ، چ/ نشر احسان، ۱۳۸۶. { http://www.aqeedeh.com/book/۱۱۹۲/} و برای شناختن دقیق‌تر سید قطب خوانندگان گرامی را به خواندن کتاب "مرگ و زندگی" سید قطب، نشر احسان، ۱۳۸۵، توصیه می‌کنم). نباید فراموش کرد سید قبل از شناختن خود و بقول خودش تولد دوباره‌اش از مدرسه العقاد - لیبرالهای آزاداندیش – بود که بعدها به مدرسه اسلامی گروید. عدالت اجتماعی کتاب مرحله انتقالی اوست. و به هیچ وجه ترجمان صادقی از افکار و اندیشه‌های اصیل او نمی‌تواند باشد. شیخ یوسف قرضاوی از ناقدان بنای سید قطب و از مکتب فکری او چنین می‌گوید: سید قطب از بسیاری از افکار و اندیشه‌های قدیم خود بازگشته، آنها را بکلی تغییر داد و آنچه قدیما در «عدالت اجتماعی» و سایر کتابهایش نوشته بود بیانگر مرحله‌ای از تاریخ زندگی اوست، و بیانگر مسیر دعوت اخیر او، و آنچه او از آن دفاع می‌کند نیست. قرضاوی از دکتر محمد مهدی بدری - که از دوستان نزدیک سید قطب بود و در ۱۹۶۵م همراه او زندانی شد- روایت می‌کند که سید قطب/به او گفته: کتابهای اخیر من چون: معالم فی الطریق، و اجزاء آخر تفسیر فی ظلال قرآن و چاپ دوم قسمت‌های اول آن، و ویژگیهای تصور اسلامی، و مشکلات تمدن، و آنچه در زمانی که در زندان بودم از من نشر شده، بیانگر خط فکری من است. کتابها و نوشته‌های قدیم او از نظر او فاقد اعتبارند و تنها بیانگر رشد تاریخی و تحولات زندگی او می‌باشند. این شاگرد سید – مهدی بدری – به سید گفته: پس شما مثل امام شافعی دو مذهب دارید؛ مذهب قدیم و مذهب جدید، و تنها مذهب جدیدت را قبول داری. سید در جواب گفته: بله. من مثل امام شافعیسراهم را عوض کرده‌ام. اما شافعی در فروع تغییر یافته و من اصولم را عوض کرده‌ام. [مذکرات القرضاوی، ج ۳ ص ۲۸] پس تغییر در مسیر فکر و اندیشه سید قطب تغییری است اصولی و بنیادین. و کلنگ بدست گرفتن و بیرون کشیدن برخی جملات ناسازگار سید از زیر خروارهای کتابهای قدیمش – و احیانا تحریف آنها و برداشت‌های نادرست از آنها – و بزرگ نمایی آنها هرگز شایسته یک دانش پژوه و یک انسان وارسته و دعوتگر مؤمن و مخلص و پرهیزکار و خدا ترس نبوده و نیست! [مُصحح]