خبرنگار دومین: واقدی
واقدی کسی است چون ابو مخنف این نوع دروغها را به رنگ و آب تاب خاص مینگارد، بازهم به سراغ محدثین و امامان جرح و تعدیل میرویم تا شخصیت واقدی را برایمان معرفی کنند:
امام احمد و امام شافعی واقدی را کذّاب و نسائی، ابوحاتم، علی بن مدینی و ابن راهویه او را وضّاع حدیث معرفی میکنند، امام نسائی در کتاب خود «الضعفاء» میگوید: چهار نفر در کذب و دروغ شهرت دارند که بر پیامبر اسلام دروغ میساختند، واقدی در مدینه و...... امام بخاری میگوید که: امام احمد واقدی را کذاب میدانست، ابن معین میگوید: ضعیف ناچیز و لیس بشئ است، ابوداود و ابوحاتم میگویند: واقدی از نزد خود حدیث میساخت، کوثری میگوید: تمامی ائمهء حدیث واقدی را کذّاب و دروغگو گفتهاند [۸۳].
قاعدهء مسلم است که جرح مفسر مقدم بر تعدیل است اگر تعدادی محدودی واقدی را تعدیل نمودهاند تعدیلشان فاقد اعتبار است.
چه فکر میکنید کسیکه به پیامبر اسلام دروغ را نسبت میدهد آیا یزید بن معاویه را مراعات میکند؟ من آفرین به دیانت آن عده افرادی میکنم که به گفتهء واقدیها و ابومخنفها کسی را مورد طعن و تشنیع قرار میدهند.
علامه ابن کثیر میگوید: «برخی بدین نظر اند هنگامی که یزید از پیروزی مسلم بن عقبه در مدینه اطلاع بدست آورد بیش از حد خوش حال شد، درحالی که لشکر مسلم رویهء خوبی با اهل مدینه نکرد، (ابن کثیر میگوید:) خو شحالی او قابل توجیه است: یزید خود را امام میدانست و اهل مدینه از اطاعت امام سرکشی نمودند، کسی دیگری را بحیث امیر گماشتند، درچنین حالت باید امام شورش را سرکوب مینمود، و شورشیان را به اطاعت فرا میخواند تا که وحدت مسلمانان ازهم نپاشد، یزید نعمان بن بشیربرا فرستاد تا قناعت شورشیان را فراهم سازد در غیر آن صورت تهدید بزرگی متوجهشان خواهد شد، (اگر ما به منابع شرعی و مفاهم فقهی برگردیم عملکرد یزید را در تضاد با شریعت اسلامی پیدا نخواهیم کرد برعکس روش وی سازگاری با شرع شریف دارد) چرا نه؟ پیامبر اسلام میفرماید: «إنه ستكون هنات وهنات، فمن أراد أن يفرق أمر هذه الأمة وهي جميع، فاضربوه بالسيف كائنا من كان» [۸۴].
فرا راه خود شرور و آشوب دارید، در وقتی که امت یکدست و متحد است ولی محدود افرادی میخواهند این صف واحد را بشکنند و اتحاد امت را برهم زنند، میان صف واحد رخنه ایجاد کنند (پس شما نبینید که او چه کسی است) هر شخصی که باشد به شمیشیر سرش را از تن جدا کنید» [۸۵].
در استناد به این حدیث یزید حق داشت که شورشهای علیه خلافت را سرکوب کند، معلوم است که برخی شیعه زدگان میگویند که: برداشت یزید بجا و درست نبود، نخیر این برداشت یزید نیست بلکه قانونی است که خدای بزرگ بوسیلهء پیامبرش آن را اعلام نمود، باز یزید در تصمیم گیریهایش تنها نیست اینک نظریات مشابه اصحاب پیامبر اسلام را درین راستا میشنویم:
عن نافع قال: لما خلع الناس يزيد بن معاوية جمع ابن عمر بنيه وأهله ثم تشهد ثم قال: أما بعد فإنا بايعنا هذا الرجل على بيع الله ورسوله، وإني سمعت رسول الله جيقول: «إن الغادر ينصب له لواء يوم القيامة يقال هذه غدرة فلان، وإن من أعظم الغدر إلا أن يكون الإشراك بالله، أن يبايع رجل رجلا على بيع الله ورسوله ثم ينكث بيعته» [۸۶].
هنگامی که مردم مدینه از اطاعت یزید بن معاویه سرکشی کردند عبد الله بن عمرب فرزندان و اهل و خانوادهء خود را جمع کرد بعد حمد ثنا چنین ابراز نمود: ما به حکم خدا و رسول در دست این مرد بیعت کرده ایم، من از پیامبر شیندهام که میگفت: برای خائن روز قیامت بیرق نصب میشود اعلان میگردد که این بیرق خیانت فلانی است، بزرگترین خیانت و غدر جز شرک این است که یک انسان طبق حکم خدا و رسول با شخصی بیعت کند بعدا آن را بشکند،
احدی از خاندان من نباید بیعت خود را از یزید بشکند هیچ یک از شما درین گیر و دار اسراف نکند، درغیر آن من با او ارتباط خود را قطع میسازم.
وقال أبو القاسم البغوي: حدثنا مصعب الزبيري، ثنا ابن أبي حازم، عن هشام، عن زيد بن أسلم، عن أبيه، أن ابن عمر دخل وهو معه على ابن مطيع، فلما دخل عليه قال: مرحبا بأبي عبد الرحمن ضعوا له وسادة، فقال: إنما جئتك لأحدثك حديثا سمعته من رسول الله جيقول: «من نزع يدا من طاعة فإنه يأتي يوم القيامة لا حجة له، ومن مات مفارق الجماعة فإنه يموت موتة جاهلية» [۸۷].
عبد الله بن عمرب نزد عبد الله بن مطیع رفت مورد احترام ابن مطیع قرار گرفت، برایش بالشت خواست، ابن عمر گفت: من بخاطری آمدهام که حدیثی را از پیامبر شنیدهام برایت برسانم: رسول مکرم اسلام فرمود: «هرکس از امیر اطاعت نکند، روز قیامت بدون هیچ نوع دلیل و حجت نزد خداوند حاضر میشود، و کسی در حال میمیرد که از جماعت جدا شده است مرگ او مرگ جاهلیت است»
اگر یزید ابن معاویه مرد آنچنانی است پس ابن عمرب این صحابی پرآوزهء رسول خدا چرا اینقدر با کلمات زیبا یزید را تقدیر میکند و به اطاعت وی اصرار دارد؟ عبد الله بن عمر از لحاظ درجه و مرتبه در جایگاهی قرار دارد که به هیچ صورت عبد الله بن حنظله و عبد الله بن مطیع به آن جایگاه نمیرسند.
[۸۳] تهذیب التهذیب، الضعفاء والمتروکین از نسائی، مقالات کوثری ص ۳۱/ ۳۳ بیهقی، سلسلهء احادیث ضعیفه وموضوعه ..... ج ۲ ص ۱۴۶. [۸۴] صحیح مسلم باب الامارة. [۸۵] البدایة والنهایة ج ۸ ص ۲۳۵. [۸۶] أخرجه الإمام أحمد فی مسنده ۲ / ۴۸ ومسلم فی الجهاد والسیر (۴) باب ح ۹ و ۱۰ ص ۳ / ۱۳۶۰ والترمذی فی السیر (۲۸) باب. ح (۱۵۸۱) ص ۴ / ۱۴۴. [۸۷] أخرجه مسلم فی الامارة باب ح ۵۸ ص ۳ / ۱۴۷۸.