اشتباهات سید قطب (غفرالله لنا وله) و استفادههای تشیّع
سید قطب/ در قبال اصحاب پیامبر موضعگیری های غیر منطقی دارد، برداشت سید قطب راجع به اصحاب پیامبرصبرداشت انحرافی و غیر عادلانه است در عین حال نظریات جمهور اهل سنت را کنار گذاشته است، سنّیانی که اشتباهات سید قطب را نادیده میگیرند ولجوجانه و کورکورانه از کجرویهای وی دفاع مینمایند، این آقایون نه تنها گناهی را مرتکب شدهاند بلکه برآسیای تشیّع آب میریزند، سید قطب/ مانند دیگر علماء معصوم نیست شیعه مانند غریق به هر چیز دست میزند گاه گاهی به استشهاد از سخنان سید قطب یاران رسول خدا را ستمگر و غاصب خطاب میکند، باید بدانیم که سید قطب خود دچار اشتباه شده است استدلال از لغزشهای شخص روند خردمندان نیست. اینک در ذیل برداشتهای نادرست سید قطب را تذکّر میدهیم.
• کسانی که امامت ابوبکر را در مرض وفات پیامبر اشارهء به جانشینی وی بعد از رسول خدا دانسته اند اشتباه نمودهاند. [۴۶]
• بودن خلافت در مهاجرین این یک واجب اسلامی نبود [۴۷].
• دوست نداشتن أوس و خزرج یکدیگر را سبب شد که ابوبکر انتخاب شود [۴۸]. مسلمانان علی را که پسر عموی و داماد وی و نزدیکترین مردم از نظر نسب بوی بود همواره از خلافت عقب میزدند مخصوصا بعد از عمر [۴۹].
• به عقیدهء ما بدترین و ناگوارترین حادثه در تاریخ اسلام این است که علی بعد از عمر هم عقب ماند و این جفا در حق علی بود [۵۰].
• عثمان پیر مردی بود که تصمیمش از تصمیمهای اسلامی سست بود - او خیال کرد که پیشوا شدن وی به او آزادی تصرف در دارایی مسلمانان را میدهد که طبق دلخواه خود هبه کند و بخشش بنماید و بسیاری اوقات به انتقاد کنندگان میگفت: «پس برای چه من پیشوا شدهام؟» [۵۱].
• عثمان خویشان خود را که از بنی امیه بودند بر گردن مردم سوارکرد، - و برای شوهر دخترش حارث بن حکم در شب عروسی۰۰۰، ۲۰۰ درهم از بیت المال بخشید، - روزی به «زبیر» ۶۰۰،۰۰۰ و به «طلحه» ۰۰۰، ۰۰ ۲ درهم داد و یک پنجم مالیات افریقا را به مروان بن حکم بخشید [۵۲].
• عثمان خویش خود را مقدم میکرد و به آنها صدها هزار میبخشید و اصحاب پیامبر را از کار برکنار میکرد و دشمنان پیامبر را به روی کار میآورد – ابوذر را چون که مخالف - عیاشی و خوشگذرانیهای آنها بود – و مردم را به پاکدامنی فرا میخواند تبعید کرد (و نیز هدف از تبعید أبوذر) این بود که عدهء که اسلام را به مثابه لباسی پوشیده اند ولی دلهای آنان با اصل اسلام آمیزشی ندارد و مطامع دنیا آنها را هر سو میکشاند شکست نخورند، همه این اوضاع در اواخر حکومت عثمان وجود داشت،- دوران سیزده سالهء حکومت عثمان بود که از معاویه، معاویه ساخت و برای وی مال و سرباز و نیروی حکومتی در چهارگوشهء شام گرد آورد – (اگر این کمکهای عثمان نمیبود) معاویه هرگز نمیتوانست با قدرت خلافت و روح دینی مردم مقابله کند [۵۳].
• سید قطب راجع به آن فتنه و شورشی که در نتیجهء کوششهای عبد الله بن سبای یهودی علیه عثمانسخلیفه مسلمانان راه اندازی شد و به شهادت عثمان انجامید، میگوید: «این انقلاب از نظر کلی به روش و روح اسلام نزدیکتر بود» [۵۴].
• معاویه خلافت اسلامی را به حکومت موروثی دودمان بنی امیه تبدیل کرد – و این امر به هیج وجه خواست اسلام نبود بلکه از یادگارهای دوران جاهلیت بود که تجلی و پرتو افکنی اسلام نور آن را خاموش ساخته بود – این اقدام ضربهء کاری و دردناکی بر قلب اسلام و نظام اسلام و برنامه و روش اسلام بود، به حکومت رسیدن معاویه روح اسلام را کوبید،- (و یزید پسر وی) مردک بود که با مادران و دختران و خواهران زنا میکرد و شراب مینوشید و نماز نمیخواند – بلکه بدترین تصادفها همان تأخر و عقب ماندن علی از خلافت و جلو افتادن عثمان بود [۵۵].
• به روی کار آمدن بنی امیه کمر اسلام را شکست، بدون شک روح اسلام در زمان آنها ضعیف گشت، - حدود بیت المال در زمان آنها از بین رفت و آن را تاراج و غارت کردند [۵۶].
[۴۶] عدالت اجتماعی در اسلام (ص ۲۹۰). [۴۷] مرجع سابق. [۴۸] مرجع سابق. [۴۹] مرجع سابق. [۵۰] مرجع سابق (ص ۲۹۲). [۵۱] مرجع سابق (ص ۳۰۳). [۵۲] مرجع سابق (ص ۳۰۳ – ۳۰۴). [۵۳] مرجع سابق (ص ۳۰۹ – ۳۱۰). [۵۴] مرجع سابق (ص ۳۰۷). [۵۵] مرجع سابق (ص ۲۹۲ – ۲۹۴ – ۲۹۵). [۵۶] مرجع سابق (ص ۱۱۵).