خوئی تقیه را فرا سنی میسازد
فکر نکنی که تقیهء واجبه تنها از سنیها است نه بلکه هرگاه خطری را از هر ظالم و ستمگر حس نمودی آنجا تقیه جائز است [۱۳۳].
شیعه بدین نظر است که هر آن که امامت دوازده امام را قبول ندارد تماما کافر اند از همین جاست که جز شیعهء دوازده امامی علی التمام مسلمانان را تکفیر میکنند، وباعث تقیه هم کافر دانستن سائر مسلمانان میباشد.
از صادق÷ روایت است که جبرئیل نزد پیامبر فرود آمد و گفت: ای محمد خداوند میگوید: من هفت آسمان و همه مخلوقی که در آن است آفریدم، و زمین را هم چنین، و برتر از رکن و مقام مخلوقی را نیافریدم، اگر یکی از بندگانم از آغاز آفرینش آسمانها و زمین تا نهایت.... یا به انداز عمر نوح ۹۵۰ سال درین مقام روز را به عبادت و شب را به نماز بگذراند و درین دو مقام با عظمت با عجز و نیاز من را عبادت کند.....یا روز قیامت به انداز کوهها عمل بیاورد و یا به میزان عمل ۷۲ پیامبر نکوئی بیاورد یا چنان سجدهها کند که گردنش قطع شود یا شب روز عبادت کند، تمامی مال خود را صدقه کند و هر سال مادام الحیات به حج برود با این همه بالآخر در حالی بامن ملاقات کند که به امامت علی ایمان نداشته باشد آن شخص از اهل ایمان نیست و او را در دوزخ میاندازم [۱۳۴].
هرکس که بعد از من خلافت را از علی ستانید کافر است و با خدا و رسولش جنگ کرده است هرکس که راجع به علی شکی داشته باشد کافر است [۱۳۵].
پیامبر میگوید: بعد از من دوازده امام خواهد آمد نخستین آنها علی و آخرین ایشان صاحب زمان است، منکر این امامان کافر و باورمندان آنها مؤمن میباشند [۱۳۶].
کسی که امامت علی را قبول ندارد شخصی را میماند که بت را عبادت نموده است [۱۳۷].
شیعه اتفاق نظر دارند که هرکس با علی جنگیده است خارج از ایمان، کافر، مستحق لعنت و همیشه در آتش است، و علَم هدی میگوید: روایات تا حد تواتر درین باب رسیده اند، من میگویم: که کفر چنین اشخاص روشنتر از آفتاب میباشد [۱۳۸].
نظر به روایات متواتره اهل سنت کافر و از اسلام خارج و مخلد فی النار اند [۱۳۹].
حسن شریف میگوید: «میان کسی که از الله و رسولش انکار میکند و کسی که از ائمه انکار میکنند چه فرقی وجود دارد؟ حالا که هردو از اصول دین اند....... شاید شبههء وجود داشته باشد که سنی مسلمان است، چنین نظریه خیال فاسد و در تضاد با روایت متواتره قرار دارد، سخن علَم الهدی به جاست که سنیها را کفار و تا أبد دوزخی میداند، از روایات مشهور بوضاحت کفر، ناصبی بودن و نجاست سنیها دانسته میشود، جماعت بزرگی از علمای متأخرین بویژه شیخ شهید دوم، ناصبی بودن و پلید بودن سنیها را تصریح نموده است، شیخ شهید میگوید: هرکس که جبت و طاغوت را (ابوبکر و عمرب) برتر از علی÷ میداند ناصبی است، چرا نه؟ مقدم ساختند فرومایه را برکسی که مراتب کمال را پیموده است و برتری دادن کسی که در ردیف بیخردان و جهال قرار دارد برکسی که در اوج جلال و عظمت قرار دارد و به چنان بلندیهای دست یافته است که خدا پنداشته میشود» [۱۴۰](أعوذ بالله من غلو هذا الرجل).
خمینی میگوید: «بدون ولایت علی و ائمهء معصومین (یعنی ایمان داشتن بدین که بعد از پیامبر مستحق خلافت فقط همین دوازده امام اند و بس) ایمان حاصل نمیشود بلکه ایمان به الله و به رسول جز اعتقاد ولایت قبول نیست....... اعتقاد ولایت به اهل بیت شرط قبولیت اعمال و شرط قبولیت ایمان به الله و ایمان به پیامبر است» [۱۴۱].
خوئی میگوید: «فتوای صحیح راجع به تمامی کسانی که شیعه نیستند این است که در دنیا ایشان را طاهر و مسلمان میدانیم ولی درحقیقت همگی آنها کافراند اینک آنان را مسلمان دنیای و کافر اخروی مینامیم» [۱۴۲].
شیخ مفید میگوید: «اگر طور تقیه در جنازهء سنی اشتراک نمودی برایش دعا نکن بلکه در نماز بروی لعنت بفرست» [۱۴۳].
طوسی در شرح کلام مفید میگوید: «سنی کافر است غسل کافر جایز نیست نماز خواندن بر سنی بمثابهء نماز خواندن ائمه بر منافقین (اهل سنت) است» [۱۴۴].
خمینی میگوید: «لعنت نمودن بر سنیها و هتک حرمت ایشان و هر تجاوز بر آنها و لعنت بر ائمهء آنها از ضروریات دین است» [۱۴۵].
از ابوجعفر روایت شده است که جز شیعه همگان حرام زاده اند قذف و اتهام و تهمت بستن بر آنها جایز است [۱۴۶].
شیعه از روزی که از نطفه سر بیرون آورد تا حال و تا که هست منطقش دشنام و تکفیر اهل سنت میباشد، در سنی ستیزی تشیع با یهودیت فرهنگ مشترک دارند از یاد نبری که در بیدادی و استبداد و نابود سازی مسلمانان فلسطین اسرائیل و ایران دست مشترک دارند.
ربنا اغفرلنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلاّ للذين آمنوا ربنا إنّک رؤف رحيم. وصلی الله علی نبينا محمد النبي الأمي الکريم وعلی آله المکرمين وعلی أصحابه المُفخَّمين المعززين المغفورين بشهادة القرآن العظيم والمُمتَحَنين قلوبُهم بالإيمان وأولئک في جنات النَّعيم.
با احترام
نویسنده
[۱۳۳] كتاب الطهارة، ازخوئی، ۴/ ۲۹۶. [۱۳۴] الكافی، ۱/ ۳۷۲ ، ۴۳۶ ، ۲/۱۸ أمالی الصدوق، ۱۹۰ ، ۲۶۰ ، ۲۹۰ ، ۳۹۶ بحارالأنوار، از مجلسی، ۲/۳۰ ، ۷/۱۶۰ ، ۱۷۶ ، ۱۳/۳۳۹ ، ۲۳/۲۲۱ ، ۲۸۶ ، ۲۹۴ ، ۲۵/۱۱۱ ، ۱۱۳ ، ۲۶/۳۴۹ ، ۲۷/۱۶۷ ، ۱۶۸ ، ۱۷۱ ، ۱۷۲ ، ۱۷۳ ، ۱۹۲ ، ۳۶/۲۱۶ ، ۲۲۳ ، ۲۴۵ ، ۲۶۲ ، ۳۰۲ ، ۳۱۴ ، ۳۱۵ ، ۳۷/۶۲ ، ۴۲/۱۴۳ ، ۴۶/۱۷۹ ، ۴۷/۳۵۷ ، ۶۸/۳۳۳ ، ۷۲/۱۳۳ ، ۷۳/۱۲۱ ، ۷۸/۲۲۵ ، ۹۹/۲۲۹ أمالی الطوسی، ۷۲ ، ۱۰۴ ، ۱۳۱ ، ۲۵۳ ، ۴۲۲ ثواب الأعمال، ۱۸۹ ، ۱۹۷ المحاسن، ۹۰ ، ۹۱ ، ۲۲۴ ، ۲۸۶ وسائل الشیعة، از حرعاملی، ۱/۱۲۳ ، ۱۶/۷۶ نور الثقلین، ۲/۲۲۵ ، ۲۶۱ ، ۴/۳۵۳ ، ۵۳۴ أمالی المفید، ۴۲ العیاشی، ۱/۲۸۶ منتخب الأثر، ۱۰۵ ، ۱۱۷ ، ۱۱۹ البرهان، ۱/۲۷۹ ، ۳۹۶ ، ۳/۴۰ ، ۱۶۱ مقتضب الأثر، ۱۲ كمال الدین، ۱۴۶ عیون الأخبار، ۳۴ غیبة الطوسی، ۹۵ الكشی، ۲۴۸ كنزجامع الفوائد، ۴۹ الروضة، ۲۲۶ تأویل الآیات، ۱/۹۸ ، ۱۰۶ ، ۳۱۵ ، ۲/۵۲۲ إثبات الهداة، ۱/۱۳۷، ۲/۱۷۸ غیبة النعمانی، ۷۰. [۱۳۵] الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، از ابن طاووس ۲۳ ، الصراط المستقیم، از علی بن یونس عامل، ۲ /۴۸ ، كتاب الأربعین، از ماحوزی ۳۴۶ ، الإمام علی بن ابی طالب (ع)، از همدانی ۱۸۴ ، ۲۶۰ ، مشارق أنوارالیقین، ازرجب البرسی ۷۹ ، إحقاق الحق، از نورالله تستری ۲۰۹ ، غایة المرام، ازهاشم البحرانی، ۱ /۲۲۸ ، شرح إحقاق الحق، از مرعشی، ۴ /۳۳۳ ، ۷ /۳۳۱ ، ۱۷ /۲۷۹. [۱۳۶] كمال الدین وتمام النعمة، از صدوق ۲۵۹ ، وسائل الشیعة، ازحرعاملی، ۲۸ /۳۴۷ ، الصراط المستقیم، از عاملی، ۲ /۱۲۷ ، بحارالأنوار، از مجلسی، ۳۶ /۲۴۵ ، الإمام علی بن أبی طالب (ع)، از همدانی ۱۸۶ ، سماءالمقال فی علم الرجال، ازأبوالهدى الكلباسی، ۱ /۳۲۵ ، معجم رجال الحدیث از خوئی، ۲۱ /۸۸ ، كلیات فی علم الرجال، از سبحانی ۲۵۳ ، موسوعة المصطفى والعترة (ع)، از شاكری، ۸ /۳۹۴ ، معارج الیقین فی أصول الدین، از محمدسبزواری ۶۱. [۱۳۷] البصائر، ۱۰۵ بحارالأنوار، از مجلسی، ۲۴/۱۲۳ ، ۲۷/۱۸۱ ، ۵۴/۳۹۰ ، جامع أحادیث الشیعة، از بروجردی، ۱ / ۴۴۸. [۱۳۸] أوائل المقالات از مفیدج ۴/ ۱۵۱ ، الجمل، از مفید، ۳۰. [۱۳۹] الحدائق الناضرة، از یوسف بحرانی، ۵ / ۱۷۷- من لا یحضره الفقیه، از صدوق، ۴ /۱۰۴. [۱۴۰] الحدائق الناضرة، از یوسف بحرانی، ۳/ ۴۰۶ ، ۵/ ۱۷۷. [۱۴۱] الأربعون حدیثا، ۵۱۰. [۱۴۲] كتاب الطهارة، از خوئی، ۲/ ۸۷. [۱۴۳] المقنعة، از مفید، ۸۵. [۱۴۴] تهذیب الأحكام، از طوسی، ۱ /۳۳۵ ،الإمام علی بن أبی طالب (ع)، از أحمدرحمانی همدانی، ۱۹۱. [۱۴۵] المكاسب المحرمة، از خمینی، ۱ /۲۵۰. [۱۴۶] المكاسب المحرمة، از خمینی ۱/ ۲۵۲.