ج: شیعه امامیه (دوازده امامیها)
اینها را امامیه بخاطر گفته میشود که بگمان ایشان امامت علی بانص صریح از طرف رسول خدا مطرح شد و علی بعد از پیامبر امام منصوصی و وصی پیغمبر است، سائر صحابه را مورد طعن قرار میدهند، مخصوصا از شیخین (ابوبکر و عمربخیلی نفرت دارند بلکه دستهء از امامیها شیخین را کافر میدانند [۱۷۲].
امامیها در مجموع تا جعفر صادق در پست امامت اتفاق نظر دارند، بعد از جعفر امامت را در بازماندگان آن بتربیب ذیل قائل اند:
موسی کاظم، علی رضا، محمد تقی، علی نقی، حسن زکی مشهور به حسن عسکری، و محمد مهدی.
راجع به امام اخیر «محمد مهدی» گمانهای وجود دارد که او زنده است، و در آخر زمان ظاهر میشود، اینک شیعیان دارند انتظارش را میکشند، درسال (۲۲۶هج) مخفی شد [۱۷۳].
باور داشتن به امامت (۱۲) تن و همواره انتقال امامت از پدر به پسر، باعث شد که تاریخ نام دومی (دوارده امامی) را برای این گروه انتخاب کند.
با اینکه امام را معصوم و آگاه از تمامی مسائل دینی میدانند به هاشمی بودن امام تأکید میورزند، ابوبکر و عمربرا بدگوئی میکنند، طعن بر شیخین در جامعهء تشیع بر سر زبانها است، گرچه نزد اهل سنت به استفاده از تقیَّه از روش طعن و عیب جوی، خود داری مینمایند، مهمتر از همه اینکه، همه آن چه را میگویند دروغ، بهتان و تهمتی بیش نیست.
«کربلاء» و «نجف» و مقبرههای آنجا از مقدَّسات تشیُّع شمار میشود (تقدیس گرائی بیهوده، گوشهء زمین را چنان برتر ساخته است که) شیعهها پارچه خاک کربلاء را برمیدارند بر آن سجده میکنند، (با تأسف این شیعه منشی و اعتقاد به کلوخ و سنگ در برخی جوامع اهل تسنن هم به نسبت نا آگاهی آنها از قرآن و حدیث یافت میشود) اظهارات این گروه بیانگر دوازده امامیبودن آنها است، از برخی اندیشههای غلات هم متأثر اند، امامیها منبع تولید بدعات و سازمان دهندگان اصلی نوآوریهای دینی اند تشبثاتی که پیامبرصامتش را از آن برحذرداشته است، فرهنگ تشیع با اختراع صدها بدعت امت را دچار بیماریهای سرطانی ساخت.
[۱۷۲] حق این است که تمامی فرق شیعه جز زیدیها اصحاب پیامبر اسلام را تکفیر میکنند و این تکفیر اصحاب رسول خدا را دین خود میدانند، به گمان شیعه اصحاب رسول به تعقیب وفات پیامبر همگان مرتد شدند، روایتی در «رجال کشی» بدین سبک موجود است «کان الناس أهل ردَّة بعد النبي جإلا ثلاثة .....» بعد از وفات پیامبرصجز سه نفرهمگان مرتد شدند، پرسیدم که آن سه چه کسانی بودند؟ پاسخ داد: مقداد بن أسود، أبوذر غفاری و سلمان فارسی – رجال کشی (ص ۶)، الکافی و شرح آن مازندرانی (۱۲/ ۳۲۱- ۳۲۲). [۱۷۳] ولی به گمان آنها - صحیح- این است که مهدی در سال (۲۵۶هج) تولد یافت در سال (۲۶۰هج) هنگام وفات پدرش به غیبت صغرا رفت، و در سال (۳۵۶هج) به غیبت کبرا رفت.