تقیه نزد شیعه فقط از اهل سنت است
تقیه نزد شیعه مفهوم جداگانه دارد، تقیهء شیعیان مرادف دروغ است، و تشیع در عموم موارد برای قبولاندن اهداف خود با اهل اسنت از تقیه استفاده میکند.
شیخ مفید میگوید: تقیه عبارت است از کتمان حق و پوشانیدن اعتقاد، و پنهان کاری از اهل سنت [۱۲۲].
از امام باقر روایت است که تقیه دین من و دین پدران من میباشد [۱۲۳].
تستری میگوید: تقیه: پنهان نمودن حق و تظاهر مخالف آن از ترس سنیها [۱۲۴].
تبریزی میگوید: فقط درحضور سنیها بغرض خود داری از شر و فساد آنها باید تقیه نمود ولی در خانه و در جای که سنی ترا نبیند تقیه درست نیست، جائز نیست که در خانه به بهانهء تقیه به روش سنیها نماز بخوانی زیرا که آنجا از چشم سنی پنهان هستی [۱۲۵].
طوسی میگوید: در پشت سنی نماز نخوانی، هم چنان پشت کسیکه با امیرالمؤمنین علی÷دوستی دارد ولی از دشمن او (یعنی ابوبکر و عمر وعثمان و....) برائتش را اعلام نمیدارد آری اگر عدم تبریه بغرض تقیه باشد باکی ندارد [۱۲۶].
اکثریت روایات میرساند که تنها از اهل سنت باید تقیه شود، جز اهل سنت تقیه با دیگران اصلا مفهومی ندارد [۱۲۷].
در روشنی دلائل شرع میتوان گفت که تنها از سنیها باید تقیه شود به علت این که دلائل یقینی مجوِّز تقیه تنها در باب عبادات وارد شده است و متمسک به عبادات سنیها اند بناءً از کفار و از کسانی که بر شیعیان ستم میکنند تقیه صورت نمیگیرد [۱۲۸].
غسل دادن سنی و نماز جنازه بروی به هیچ صورت جواز ندارد آری طور تقیه جائز است [۱۲۹].
[۱۲۲] شرح عقائد الصدوق، فصل التقیة ۲۴۱ التشیع ، از هاشم موسوی ، ۲۲۲ بحار الأنوار ، از مجلسی ، ۷۵/۴۲۷ تصحبح الاعتقاد ، ۱۳۷. [۱۲۳] مفتاح الكرامة، از عاملی، ۷ / ۲۰۴ (ش)، كتاب الطهارة، للأنصاری، ۲ /۲۸۰، الرسائل، از خمینی، ۲ /۱۷۸ دعائم الإسلام، از قاضی نعمان مغربی، ۱ /۱۱۰، ۱۶۰، مستدرك الوسائل، ازحرالعاملی نوری الطبرسی، ۱ /۳۳۴، ۴ /۱۸۹، بحارالأنوار، از مجلسی، ۷۷ /۳۰۰، ۸۲ /۸۱، جامع أحادیث الشیعة، از بروجردی، ۲ /۳۲۳، ۵ /۱۳۴. [۱۲۴] الصوارم المهرقة، از تستری، ۲۵۳. [۱۲۵] تنزیه الشیعة الإثنی عشریة عن الشبهات الواهیة، از أبو طالب تبریزی، ۱/ ۵۲. [۱۲۶] المبسوط، از طوسی، ۸ / ۱۱۲. [۱۲۷] القواعد الفقهیة، از ناصر مكارم شیرازی، ۱/ ۴۵۹. [۱۲۸] التقیة، از أنصاری، ۴۵، رسائل فقهیة، از أنصاری ۷۹، كتاب الطهارة، از أنصاری، ۲ / ۳۹۷، القواعد الفقهیة، از ناصر مكارم، ۱ / ۴۵۹. [۱۲۹] مدارك الأحكام، از محمد عاملی، ۲/ ۶۹.