مذهب شیعه از دیدگاه علمای بزرگ ازهر

فهرست کتاب

سخنان گهربار رسول کریم راجع به فتنهء که عثمانس درآن قربانی شد

سخنان گهربار رسول کریم راجع به فتنهء که عثمانس درآن قربانی شد

قال النبي ج:«لَتَخْرُجَنَّ فتنةٌ من تحتِ قدمَيْ ـ أو بين رجلَيْ - هذا، (يعني: عثمانس) هذا يومئذٍ ومن اتبعهُ على الهُدى» [۶۵].

حتما آشوبی بروز خواهد کرد، و عثمان و پیروانش درآن روز برهدایت اند.

عن عبد الله بن حوالةس قال: أتيت النبي ج...............ثم قال: يا عبد الله، كيف أنت وفتنة تكون في أقطار الأرض كأن‌ها صياصي البقر. والتي بعدها منها كنفجة أرنب؟ فقلت: ما خار الله لي ورسوله. قال:«اتبع هذا الرجل؟ فإنه يومئذ ومن تبعه على الهدى والحق» فتبعته فأخذت بمنكبه ثم لففته فقلت: أهذا؟ قال:«نعم» فإذا هو عثمان بن عفان. وقال رسول الله ج: «إنكم تهجمون على رجل معتجر ببرد حبرة يبايع الناس من أهل الجنة» فهجمنا على عثمان بن عفانس وفی روایة «فهجمنا على عثمان بن عفانس معتجر ببردة يبايع الناس» [۶۶].

عبد الله بن حوالهس می‌گوید: «نزد پیامبر آمدم رسول کریم زیر درخت دومه بود....... برایم گفت: ای عبد الله ! چه حالت خواهی داشت روزی که فتنه‌ها از هر طرف بمثابهء شاخ گاو سرازیر شوند؟ گفتم: هر آنچه خدا و رسول برایم پسندد، گفت: ازین مرد پیروی کن که در آن روز او و پیروانش بر حق بر هدایت اند، رفتم از شانهء آن شخص گرفتم گفتم: همین؟ پیامبر گفت: آری متوجه شدم که آن کس عثمان بن عفان بود، همواره پیامبر فرمود: «شما بر مردی یورش خواهید برد درحالی که خرید و فروش دارد با چادر مخطط پیچیده خواهد بود او جنتی است» (بالأخیر ما همین کار را کردیم) و برعثمان هجوم آوردیم» در روایت دیگری: هنگامی به عثمان یورش بردیم که با چادر مخطط پیچیده بود و خرید و فروش داشت.

عبد الله بن حوالهس در شورش ضد عثمانی علیه عثمان نبود، فقط جریان را عمومی مطرح می‌کند، محاوره همین طور می‌باشد که کار را گرچه دیگران انجام داده‌اند ولی می‌گوئی که ما کردیم.

عن قتادة، أن أنساًس حدثهم، قال: «صعد النبي جأحداً ومعه أبوبكر وعمر وعثمان، فَرَجَف، فقال: اسكن أحد -أظنه ضربه برجله- فليس عليك إلا نبيّ وصدّيق وشهيدان» [۶۷].

پیامبرص در معیت ابوبکر و عمر و عثمان بر فراز احد بالا رفت احد لرزید احد را مخاطب نموده فرمود: آرام باش احد! که بالای تو جز نبی و صدیق و دو شهید احدی نیست.

عن عائشة قالت: قال رسول الله ج: «ادعوا لي بعض أصحابي، فقلت: أبوبكر، قال: لا، قلت: عمر، قال: لا، قلت: ابن عمك علي؟ قال: لا، قالت: قلت: عثمان، قال: نعم, فلما جاء عثمان قال: تنحى فجعل يساره، ولون عثمان يتغير، فلما كان يوم الدار وحصر فيها، قلنا: يا أمير المؤمنين: ألا تقاتل؟ قال: لا، إن رسول الله جعهد إلي عهداً وإني صابر نفسي عليه» [۶۸].

پیامبر خداوند برای عائشهل گفت: تنی از یارانم را فراخوان ! گفتم: ابوبکر را؟ گفت: نه گفتم: عمر؟ گفت: نه گفتم: پسر عمویت علی؟ گفت: نه، گفتم: عثمان را؟ گفت: آری، عثمان فراخوانده شد با عثمان کنار آمد پنهان باوی چیزی می‌گفت: هر لجظه چهره عثمان متغیر می‌گردید، آنگاه که عثمان به محاصره کشانیده شد برایش گفتیم: چرا جنگ نمی‌کنی عثمان گفت: نخیر پیامبر اسلام از من عهد گرفت بنا بر همان عهد شکیبائی و صبر را ترجیح می‌دهم.

عن أنس قال: «كان خاتم النبي جفي يده وفي يد أبي بكربعده، وفي يد عمر بعد أبي بكر، فلما كان عثمان جلس على بئر أريس قال: فأخرج الخاتم فجعل يعبث به، فسقط. فاختلفنا ثلاثة أيام مع عثمان فننزح البئر فلم نجده» [۶۹].

انگشتری پیامبر نزد ابوبکر بود پیهم از عمر به عثمان رسید روزی عثمان سرچاه أریس نشسته بود انگشتری درچاه افتید تا سه روز آب چاه را بیرون آوردیم ولی از انگشتری سراغی نیافتیم.

[۶۵] مسند أحمد (۴/ ۲۳۶) ابن أبی عاصم (۲/ ۵۹۱/ ۱۲۹۵) طبرانی در المعجم الكبیر (۲۰/ ۳۱۶/ ۷۵۳)، مسند الشامیین (۲/ ۳۹۴). [۶۶] «السنة» از ابن أبی عاصم (۲/ ۲۹۰/ ۱۲۹۲) و حاكم (۳/ ۹۸) وابن عدی در «الكامل» (۳/ ۳۹۳) وابن عساكر در «تاریخ دمشق» (۹/ ۱۵۵- ۱۵۶) ومسند طیالسی. [۶۷] بخاری. [۶۸] مسند احمد. حدیث صحیح است. [۶۹] بخاری.