به آتش زدن کعبه
لشکر حصین بن نمیر مکه را به محاصره کشاند حامیان عبد الله بن زبیرببرای استفاده از روشنی شعله افروختند درین هرج و مرج شعله به پوش کعبه تماس کرد کعبه آتش گرفت، اینکه کعبه به منجنیق بسته شد و خانهء خدا منجنیق کوب شد این کاری است که کافر هم جرأت آن را ندارد چه رسد به اینکه مسلمان چنین جرمی را ارتکاب کند، روایت منجنیق هم ساختهء همان ابومخنف کذّاب است، آری من از حملهء منجنیقی انکار نمیکنم ولی نفس کعبه چرا هدف قرار گیرد جنگ میان لشکر عبد الله بن زبیرب و لشکر حصین بن نمیر در اطراف مکه درگرفت نه داخل کعبه.
هدف من اینجا دفاع از شخص یزید نیست بلکه میخواهم بگویم که: مبالغههای بیش از حد در منفی نشان دادن یزید از طرف شیعیان صورت گرفته است، ویزید نه پیامبر بود و نه معصوم، اگر خطا و یاگناهی از وی سرزده است هیچ کس جز انبیاء از گناه پاک نیستند، ولی هیچ دلیل صحیح و مستند وجود ندارد که یزید را زناکار، شراب خوار، بینماز و فاسق نشان دهد برعکس دلائل صحیح و مستند، از وی ستایش میکند طوری که ذکر نمودیم، برخی حتى علمای بزرگ اسلام برخورد حقدء نمودهاند بگونهء مثال علامه ذهبی/ با آن جلالت و بزرگی که دارد بجای اینکه برای ادعای خود سندی بیاورد بیجا و بیبمورد بر یزید میتازد و به سبک ناقدین حرف میزند، برداشت من این است که تبلیغات ضد یزیدی چنان قوی بوده که مدار قرار دادن سند حتى از یاد علامه ذهبی/ هم رفته است، ابن حجر و....... به همین منوال رفتار نمودهاند، ابن کثیر/ در میان شش و پنج گیر مانده است گاه میستاید گاه درو میکند، باید از یاد نبریم که اولین مؤرخ طبری است دیگران در مجموع از وی نقل نمودهاند و اساس گفتههای طبری درین مورد ابو مخنف کذّاب است همین یک حرف است که به عبارات مختلف باربار تکرار میشود، اگر ابومخنف کذّاب را از سر راه برداریم در کل گفتههای مؤرخین پوقانهء بیش نیست، اصلا تشیع میخواهد با فاسق، زناکار و.... قرار دادن یزید اصحاب پیامبر را مطعون قرار دهد، گویا اگر اصحاب پیامبر پاک میبودند چرا خلافت چنین فاسق را پذیرفتند؟ و معاویه چرا پسر فاسق خود را به صفت خلیفهء مسلمانان انتخاب نمود؟ ما میگویم: چرا این حرفهای بیسند و مجروح را بپذیریم؟ شما از آیت الله های شیعیان بارها شنیده اید که میگویند: تنها حسین بود که مهر سکوت را شکست، علیه استبداد قیام کرد، دیگران جرأت شورش علیه یزید را نداشتند همه جرم و جنایت وی را تحمل میکردند، نخیر! این تفکر تشیّعی است آن اصحابی را که ما میشناسیم چنین نبودند، عبد الله بن عمر مرد جبون و بزدل نبود که ظلم ستم و فسق کسی را تحمل کند و علیه او حرف نزند، ما میدانیم که شیعه با این سر صداهای خود چه میخواهند، تشیّع میخواهد سند دین را مجروح قرار دهد، تا که قرآن و سنت و دین همه از اعتبار لازم ساقط شوند، حسینس قیام نکرده بود حسینس فریب شیعیان عراق را خورد، اگرحسین فریب نخورده بود پس چرا در کربلاء آماده شد که در دست یزید بیعت کند؟ اگر یزید از دید حسین فاسق و زانی و شرابی میبود نباید حسینس برای بیعت آمادگی نشان میداد، آری حسینس خود را از یزید بالاتر تصور میکرد که بود هم، و بدین فکر بود که در تنظیم خلافت من موفقتر هستم، همین تفکر حسینی خروج آن را علیه خلیفه توجیه میکند، اگر قیام حسین علیه یک نظام استبدادی و یا کفری و یا.... بود چرا حسینس درین اقدام خود از طرف اصحاب پیامبر مهر تأیید را بدست نیاورد، اصحاب متعدد سر راه حسین ایستاد شدند حتى برخی آنها برایش گفتند که: از خداوند بترس علیه خلیفه شورشی را براه نیانداز، جابر میگوید: برای حسین گفتم از خدا بترس در میان امت اختلاف نیانداز [۹۴]. یزید مانند دیگر پادشاهان اعمال نیک و بد دارد، خداوند از هرکس حساب میگیرد، ما وکیل اعمال دیگران نیستیم توقف برایمان بهتر خواهد بود، اینها همه چیزهای اند که برای یک مسلمان خاموش بودن را تلقین میکند.
[۹۴] الطبقات الكبرى (۱/ ۴۴۵) تحقیق السُّلمی.