مقدمهی مؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾ [آلعمران: ١٠٢][١].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾ [النساء: ١][٢].
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾ [الأحزاب: ٧٠-٧١][٣].
اما بعد:
بیش از بیست سال است که من نقشههای رافضه در جهان اسلام را دنبال و پیگیری میکنم. کتابها، روزنامهها، مجلات و هرچه که دسیسهها و افتراهای آنان بر مردان بهترین قرن، صحابه ش را در بر دارد، دنبال کردهام. وسایلی را که آنها برای نشر دعوت شیعی در مناطق اهل سنت به آن متمسک میشوند، بررسی کرده و آمار مربوط به تعداد قبایلی را که در یک قرن اخیر در ایران، خلیج، عراق و لبنان شیعه شدهاند، جمعآوری کردهام. فرقههای تندرو آنان را شناخته و نحوهی در دست گرفتن احزاب و رسیدن آنان به حکومت در برخی کشورهای عربی را یافتهام.
همچنان از درد کوتاه آمدن و سستی کردن اهل سنت و غفلت آنان از نقشههای رافضه که برای آنها تدارک دیدهاند، میسوزم. مثال من این قول شاعر است که میگوید:
أري خلل الرماد وميض جـمر
وأخشي أن يكون لـها ضرام
در میان خاکستر، شرارههای آتش میبینم، و میترسم از اینکه روزی شعلهور گردد و گسترش یابد.
فـإن النـار بالعـوديـن تذكـي
وإن الحرب مبدؤها كــلام
زیرا شعلهی آتش با دو تکه چوب برمیافروزد و سخن نقطهی آغاز جنگ است».
و هنگامیکه درد و اندوه خود را برای برادران دعوتگر بیان میکنم، از سخنان من ابراز شگفتی میکنند در حالی که بین آنان رهبران برخی از جماعتها وجود دارد و میشنوم که بر من اینگونه ایراد میگیرند: «تو با نوشتن این کتاب خدمات ارزندهای به قومگراها کردهای»!!.
ما در باغی هستیم و تو در یک باغی دیگر .. ما از خطر کمونیسم و صلیبیها و نظام سرمایهداری و بیدینی و سکولاریسم گلهمندیم .. در حالیکه تو از حرکتها و مذاهبی صحبت میکنی که سالهاست دوران آنها به سر رسیده و به فراموشی سپرده شدهاند.
بله، سوگند به الله که من در یک باغم و آنان در باغی دیگر .. من سالهاست که پرچمهایی سیاه که از مشرق شروع به حرکت کردهاند را میبینم که حاملان آن میکوشند، جهان اسلام را ببلعند ..
به همین دلیل برخی از فصول کتاب را بیش از ٣ سال، قبل از انقلاب ایران نگاشتهام. بیشترین چیزی که مرا میآزارد تشکیلات حزبی رافضیان است و اینکه در اولین حلقههای علمی آنان در حسینیهها و حوزههای علمیه، اصول اهل سنت و کتابهای اصلی و مادر ما را مورد انتقاد و هجوم قرار میدهند.
در میان آنها نوجوانی را میبینی که مانند شیطان برای فرزندان اهل سنت دسیسهچینی کرده و با آنان [مثلاً] در یک قضیهی علمی بحث میکند و او را قانع به برخی خطاها - البته از نظر خودشان- میکند. و پس از قانع کردن او، صحیح بخاری را میآورد و به او میگوید:
ببین که این مسأله چگونه در صحیح بخاری، در حدیثی که عایشه یا ابوهریره ب یا غیره نقل کردهاند، وارد شده است.
دوست ما هم اصول و بنای دینش را نمیشناسد. او با بخاری و مسلم هیچ ارتباطی نداشته است و چیزی دربارهی دروغپردازیهای رافضه و چرندیات و مغلطههای آنان نمیداند.
در صورتیکه عالمان [یا عالمنمایان] منسوب به اهل سنت هم، متقابلاً به تو اینگونه میگویند: اختلافات ما با شیعه، اختلافی تاریخی است که ربطی به اصول اسلام ندارد. تمام آنچه که برادران شیعهی ما بدان معتقدند، این است که علی افضل و برتر از ابوبکر و عمر و عثمان است ..کسانیکه این حرف را میزنند، عقاید رافضه را نمیشناسند و از کتابهای اصلی آنان بیخبرند.
سپس انقلاب خمینی که کارتر در نقشهریزی آن مشارکت داشت، سرکار آمد. انقلابی که ژنرال هویزر، هنگامیکه موفق شد ارتش را به انزوا بکشاند و وادار به بیطرفی کند، آن را اجرا و عملی نمود.
این انقلاب آمد و بیشتر اسلامگراها را دچار فتنه کرد. چرا که آنان گمان میکردند که این، همان انقلاب زمان خلفای راشده بوده و خالد و صلاحالدین را برای آنان باز خواهد گرداند.
مجلات اسلامی در بزرگ نمودن شخصیت خمینی و همچنین انقلابش، مبالغه مینمودند. بطوری که در برخی از این نشریهها، خواننده نمیتوانست بفهمد نویسندهی مجله رافضی است یا سنی. این مجلات درهای خود را به طور کـامل برای هر آنچه کـه رافضه انتشار آن را میخواست باز نمود. کمترین چیزی کـه منتشر مینمودند، قصیدههایی در دعوت به بوسیدن خاک قم، نجف و کربلا و رفتن به این مزارها و طواف دور آنها و رکوع و سجود و تعظیم برای آنها بود.
بیشتر جماعتهای اسلامی در تأیید انقلاب ایران، از یکدیگر سبقت میگرفتند. این جماعتها که منتسب به اهل سنت بودند با یکدیگر اختلاف داشته و رو در روی یکدیگر بودند و بسیار مشکل بود که با هم متحد شوند، اما همگی آنها بر ضرورت تأیید انقلاب ایران و همکاری و ارتباط با به اصطلاح قهرمان اسلامی، خمینی، توافق داشتند.
برای مثال یک شخصیت از شخصیتهایی بارز در فعالیتهای اسلامی، با خمینی دیدار میکرد و سپس به کشورش برمیگشت و دربارهی برخی اعمال و کارهای رهبر انقلاب و زهد و تواضع او و اینکه در خانهاش بر روی حصیر مینشیند و زیتون و شیر غذایش است، سخنرانیها و گفتگوها میکرد.
این دوست ما شیر و زیتون را به خاطر میآورد، اما دربارهی عقیدهی خمینی و کتابها و نقشههایش، چیزی نمیدانست. چقدر کار دجال کور چشم، برای فریب این مردم ساده است. مجلهها و سایر نشریات و رسانهها عقل مردم را گمراه و افکارشان را دچار انحراف و تزلزل کرده بودند.
وقتی انسان سطحینگری و غفلت دعوتگران را از نزدیک میبیند و لمس میکند، حیرتزده میشود. و هنگامی نقشههای رافضه و تصریحات آنان دربارهی صدور انقلاب و آمادگی آنان برای نابود کردن عراق و سوریه و خلیج را حس میکند، یاد و خاطرهی عبیدیان و قرامطه در ذهنش زنده میشود.
روافض ضد مسلمین توطئه و دسیسه میکنند .. در حالی که بیشتر فرزندان اهل سنت با آنان دست میدهند [و نشست و برخاست میکنند و رابطه دارند.] کسانیکه احمد شوقی آنان را اینگونه توصیف میکند:
أثــر البهتــــان فيـــــه
وانــطلي الــزور عليــه
دروغ و افترا در او اثرکرده و فریبِ باطل را خورده است.
ملأ الجو صراخــــــاً
بحيـــــاه قـــــاتليـه
برای دشمنانش شعارِ زندهباد سر میدهد.
يــا لــه من ببغــــاء
عقــله في أذنيـــــه
براستی بسیار شبیه طوطی است و عقل او در گوش اوست.
«و قدرت اندیشه و تدبر ندارد و آنچه را که میشنود به سادگی میپذیرد و تکرار میکند».
به منظور کشف حقیقت و آشکار ساختن اسرار پوچ و باطل اهل باطل، این کتاب را تألیف نمودم و آن را به سه باب تقسیم کردم:
باب اول: دربارهی تاریخ باطنیهای رافضی است و در آن بیان کردهام که دعوت آنان، همان دعوت به مجوسیت است و همچنین درباره کسانی که این دعوت را انجام میدهند و از مکر و نیرنگ آنان ÷ و مسلمین بحث کردهام. و اینکه چگونه آنها با دشمنان الله ﻷ دوستی و از آنان پیروی و چگونه با هر کافری ضد اسلام و مسلمین همکاری مینمودهاند.
باب دوم: در این باب دربارهی عقاید فاسد آنان بحث کردهام. و گواهی بزرگان اسلام در گذشته و حال، دربارهی آنان را آوردهام و پرده از توطئه شیعیانی که هم عصر ما هستند برداشته و بیان نمودهام که آنان از شیعیان دیروز بدترند.
یک فصل را به تنهایی به خمینی اختصاص دادم و برای این کار از کتابهای خود او و تصریحاتش استفاده نمودم. نتیجه این بود که او فردی رافضی و متعصب و یک ایرانی متکبر بوده است. و بیان کردم که شیعه اصول خاص به خود را دارد و ما نیز اصول مخصوص خودمان را داریم. و هیچ مجالی برای نزدیکی با آنان وجود ندارد.
باب سوم: وسیعترین باب کتاب است که شامل فصلهای زیر است:
• ایالات متحدهی آمریکا و انقلاب ایران.
• توطئههای روافض علیه خلیج و عراق.
• چه چیزی در پشت پرده نزدیکی روافض با نصیریان است؟.
• آشیانه کردن آنان و رخنه نمودن در جهان اسلام.
• اوضاع داخلی ایران.
بنابراین این کتاب شامل مسائل عقیدتی، سیاسی و تاریخی است و فکر میکنم بیشتر نویسندگان جدید از این روش غفلت کردهاند. آنان یا در باب عقیده مطلب مینویسند، یا در باب تاریخی و به ندرت هم در باب مسائل سیاسی، اما سلف صالح ما ش اگر درباره موضوعی بحث میکردند، حق آن را از جوانب گوناگون ادا مینمودند.
تلاش نمودم هرچه را مینویسم، مراجع آن را ذکر کنم و یک خبر را با اخبار دیگر ارتباط داده و دربارهی آن بررسی دقیق نمایم.
بنده میدانم که رافضه به بدترین شیوه با این کتاب برخورد خواهدکرد. و دربارهی این کتاب و نویسندهاش مطلبها خواهند نوشت و هیچ ناسزایی را در فرهنگ پَست و واژهنامهی خود نمییابند، مگر اینکه آن را به من نسبت میدهند. و نکوهشهای برخی از افراد منسوب به اهل سنت را برای ایراد گرفتن بر من خواهند خرید ..
الله ﻷ میداند که من از آنان انتظاری جز این موضعگیری ندارم و چگونه به صلح و سلامت از کسی امیدوار باشم که هیچکس از اهل و خانواده رسول الله ج و ابوبکر و عمر و عثمان ش از دست آنان در امان نبوده است. تمام امید من این است که خداوند ﻷ ثواب این تلاش را در روزی که مال و فرزند سودی نخواهد داشت، به من عطاء نماید.
اما خواستهی من از مسلمانان اهل سنت و جماعت، و سایر جماعتهای اسلامی این است که با تعمق این کتاب را بخوانند و آن را در قلب خود جای دهند.
اگر کسی بگوید، پخش و انتشار اینگونه مسائل به مصلحت نیست، به او خواهم گفت که مصلحت آن است که با شرع مطابقت داشته باشد و نه با هوا و هوس و سلیقهها، بلکه این از اخلاق و مروت نیست که کسانی را که در کتاب الله ﻷ شک میکنند و سنت رسول الله ج را انکار میکنند و صحابه ش را دشنام میدهند، تصدیق نماییم.
مصلحت این است که صفحات سیاه و تاریک تاریخ کسانی را که تلاش میکنند، عظمت و مجد کسری و آتش مزدا را برگردانند، بر ملا و آشکار سازیم. خواستهی من از جوانان این است که برای دلیل تعصب داشته باشند، نه برای سخن و نظر فلان کس و مصلحت اسلامی را ترجیح دهند.
من با تحقیق نظرات و عقاید کسانی که خمینی را تأیید و کمک میکنند، پیگیری کردم و هیچ دلیلی را که آنان برای این کار خود بدان استناد کنند، نیافتم. تنها یک سری احساسات و عواطف زودگذر است که آغاز و پایانی ندارد.
اما درباره وحدت مسلمانان باید گفت که ما اهل سنت بر یگانگی و وحدت و عدم تفرقه و از بین بردن اسباب دشمنی و کینهتوزی شکل گرفتهایم، اما ما به این وحدت، از دیدگاه اصول اسلام مینگریم.
در پایان از کسانی که فریاد ضرورت وحدت با رافضه سر میدهند میخواهم که تعدادی از کتابهای جدیدی که علمای شیعه نوشتهاند و تعدادش بیش از هزاران کتاب است و همگی پُر است از تشکیک و شبهه پراکنی نسبت به اصول و عقاید اهل سنت را بخوانند. آنگاه - اگر انصاف داشته باشند - خواهند دانست که امکان نزدیکی و وحدت با آنان غیر ممکن است.
در هر صورت این کتاب را از روی خشم به خاطر خدا و در دفاع از دینش تهیه کردم. بار الها آن را از من بپذیر و آن را در کارنامهی اعمالم قرار بده. به راستی که تو شنونده و اجابت کنندهای.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالـمين
[١]- «كسانی كه ایمان آوردهاید آن چنان كه باید از خدا ترسید از خدا بترسید (و با انجام واجبات و دوری از منهیات گوهر تقوا را به دامان گیرید) و شما (سعی كنید غافل نباشید تا چون مرگتان به ناگاه در رسد) نمیرید مگر آن كه مسلمان باشید».
[٢]- «ای مردم! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری كـه شما را از یك انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید كه همدیگر را بدو سوگند میدهید؛ و بپرهیزید از این كه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صلهی رحم را نادیده گیرید) زیرا كه بیگمان خداوند مراقب شما است (و كردار و رفتار شما از دیدهی او پنهان نمیماند)».
[٣]- «ای مؤمنان! از خدا بترسید (و خویشتن را با انجام خوبیها و دوری از بدیها از عذاب او در امان دارید) و سخن حق و درست بگویید * در نتیجه خدا (توفیق خیرتان میدهد و) اعمالتان را بایسته میكند و گناهانتان را میبخشاید. اصلاً هر كه از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری كند، قطعاً به پیروزی و كامیابی بزرگی دست مییابد».