نصیریها و انقلاب خمینی
دکتر صادق طباطبایی معاون نخستوزیر، در سخنانی خطاب به روزنامهی حکومتی تشرین [سوریه] گفت: حکومت سوریه به رهبری حافظ اسد هر نوع کمکی را به انقلاب ایران تقدیم داشت و این کمکها بزرگترین تأثیر را در پیروزی انقلاب ایران بر حکومت شاه داشت[٣٠٧].
طباطبایی به رابطهی حکومت نصیری سوریه با خمینی و انقلابش اعتراف کرد و اقرار نمود که کمکهای سوریه بزرگترین تأثیر را در پیروزی انقلاب بر حکومت شاه داشت، اما از شکل و نحوهی این کمکها بحثی نکرد.
آیا حکومت نصیری ایرانیان را همانند فعالیتهای انجام شده از سوی سازمان آزادیبخش تعلیم و آموزش میداده است؟ یا اینکه کمکهای او، کمکهایی مادی بوده و به فراریها مأوی و پناه میداده است؟ یا اینکه نقش مهمی را در ارتباط دادن شیعیان لبنان و سوریه با شیعیان ایران ایفا کرده است؟ و یا اینکه به بعضی از آنها جواز سفر میداده است، همانگونه که به صادق قطبزاده داده بود؟!.
به خاطر به دست آوردن اطلاعات بیشتر از روابط حکومت نصیری با انقلاب خمینی، ناچاراً باید به دورهای زمانی که در آن، خمینی از عراق خارج شد، برگردیم و مسیر انقلاب تا به امروز را بازخوانی کنیم:
- در اول مارس سال ١٩٧٩ خبرنگار خبرگزاری هدف، فهمی هویدا، گفتگویی را با خمینی صورت داد، که در آن از رهبر انقلاب در مورد مشکلش با حکومت کویت و اینکه چرا از او استقبال نکردند سؤال شد. او نیز اینگونه جواب داد که او در نظر دارد ٢ یا ٣ روز در کویت مانده و سپس برای اقامت دائم به سوریه برود.
خمینی نگفت که چرا رفتن او به سوریه لغو شد و او نهایتاً به فرانسه رفت، شاید راز و سِرّی وجود داشته که کشف آن به مصلحت نبوده است. اما سؤالی که الزاماً مطرح میشود، این است که چرا او سوریه را در بین این همه سرزمین انتخاب کرد، در حالیکه او جاهای دیگر در دولتهای دیگر داشت؟!.
- در تاریخ ٢٧/١/١٩٧٩ روزنامهی کویتی القبس، خبر زیر را درج نمود: «در طي دو روز آينده، ممکن است خميني در راه بازگشتش به ايران به فرودگاه دمشق رفته و با حافظ اسد براي بررسي انعکاس اوضاع جديد ايران در منطقه، جلسهاي تشکيل دهد».
اما در تهران شرایطی ایجاد شد که لازم بود، خمینی مستقیماً (بدون اینکه به فرودگاه دمشق رود) به تهران بیاید.
- بعد از رفتن بختیار و تشکیل دولت بازرگان، حافظ اسد اولین کسی بود که به خمینی تبریک گفت و انقلاب اسلامی را در نامهای که به رهبر انقلاب نوشت، ستود. دیدگاه اخیر سوریه نسبت به انقلاب خمینی، از اسباب قطع روابط و گفتگوهای عراق و سوریه بود.
اسد به تأیید انقلاب بسنده نکرد و تسهیلاتی فراهم کرد که کسانی که میخواهند انقلاب را تبریک بگویند، به تهران بروند بنابراین این حکومت سوریه بود که هواپیمایی را برای رفتن یاسر عرفات و هیئت همراهش به تهران فراهم کرد.
روزنامهی بریتانیایی گاردین در این باره این مطلب را نوشت:
«چه بسا فراهم کردن امکان رفتن عرفات به ایران از سوی سوریهای مشتاق به برقراری روابط با حکومت جدید ایران در بالاترین سطح خود، تصادفی نباشد و این کار جزئی از بازی نزدیکی دو طرف مخالف هم باشد، که حافظ اسد انجام آن را به عهده گرفته است. و این در واقع تعریف و تمجید از کسی بود که متحدان احتمالی او یعنی عراقیها را میترسانید».
بیان و تفسیر گاردین از این موضوع برای ما مهم نیست و تنها نکتهی مهم اینجاست که اقدام حکومت سوریه در اختصاص دادن هواپیما به عرفات، آشفتگی و سراسیمگی این روزنامهی غربی را در پی داشت.
در آخر ماه ینایر که کابوچی از مقامات روحانی مسیحیت برای تبریک به خمینی به تهران آمد، هواپیمای او از فرودگـاه دمشق برخاست و قبل از آمدنش به ایـران حـافظ اسد برای او ضیافتی تدارک دید که در آن نخستوزیر حضور داشت و همکاری بین حکومت سوریه و کتائب را به جریان در آوردند.
نشریهی «شهید» که زبان گویای انقلاب ایران قبل از پیروزی انقلاب بود، به تعداد فراوانی در آمریکا و اروپا، مخصوصاً دانشجویان ایرانی و عرب توزیع میشد و امروزه در قالب هفتهنامهای که حامی خمینی است، منتشر میشود. تعداد زیادی از نشریهی شهید، در دست ماست. بارزترین آنها شمارهی ١١ تاریخ ٢٠/١١/١٩٧٨، ٦/١١/١٩٧٨ و ١٠/١٠/١٩٧٨، شمارهی ١٢ مورخ ١٢/١٢/١٩٧٨، و شمارهی ١٣ مورخ ١٢/١/١٩٧٩ (جنبش آزادی اسلامی در ایران) است.
در این شمارهها، نشریهی شهید، حکومتهای جهان اسلام را به جز حکومت سوریه، مورد تهاجم قرار داده است. برای مثال حکومتهای پادشاهی همچون دولتهای خلیج، شبهجزیرهی عربستان، اردن، مغرب و عمان و همچنین حکومتهای انقلابی و دمکراتیک (جمهوری) مانند: مصر، عراق، پاکستان، افغانستان و لبنان.
این تهاجمـات نسبت به حکومت عراق شدیدتر بود و تنهـا شامل حکومت بعثی عراق نمیشد، بلکه به حکومتهای قبلی عراق نیز میرسید. به عنوان مثال گوشهای از نوشتههای این نشریه را در اینجا میآوریم:
«این جنبش- تشکیلات و حرکتِ شیعه در عراق- بود که با قحطسالی درزمان عبدالکریم قاسم، مقابله کرد و نیز در مقابل خشونتهای عبدالسلام و خرابی اوضاع در زمان عبدالرحمن عارف ایستادگی کرد و الان نیز آنها هستند که در برابر عملا و نوکران بریتانیا، صدام و نوچههای خائنین، مقاومت میکنند. این حرکتی است که ملت عراق را در مسیر آزادی، عدالت، پیشرفت و ترقی قرار داده است و مردم عراق حول این حرکت جمع شدهاند و بإذن خداوند پیروز خواهند شد»[٣٠٨].
هجوم آنها بر حکومتهای حاکم بر جهان اسلام، حتی اگر نام حکومت را ببرند، برای ما شگفتآور نیست، منتها نکتهی غریب و مسئلهی عجیب عدمتعرض و هجوم به حکومت سوریه است.
شگفتی بیشتر ما از هجوم آنها به حکومت بعثی عراق و سکوت آنها در برابر حکومت بعثی سوریه از اینجا سرچشمه میگیرد که مبادی حزب (حزب بعث) و شعارها و اهداف آنها یکی است. اختلافات بین آنها نیز، اختلافات شخصی است و هریک از دو طرف، دیگری را به خیانت به مبادی حزب متهم میسازد، علاوه بر آن، در این حزب بعثِ حافظ اسد بود که در رادیو دمشق اینگونه جار میزد:
«ایمـان آوردم به (حزب) بعث، به عنوان ربی که بیشریک است. و به عرب بودن، به عنوان دینی که همتا ندارد».
این حزب بعثِ حافظ اسد بود که خداوند ﻷ را در موزه قرار میدهد و خداوند، پاک و منزه و بالاتر از آن است که آنها به او کفر بورزند. این حزب بعث حافظ اسد بود که دانشگاه سلطان شهر حماة و مسجد اموی در شهر دمشق را از بین برد و مسلمانان نمازگزار در این دو مسجد را غافلگیر ساخت. این حزب بعث حافظ اسد بود که ابلاغیه سقوط قنیطره را پخش کرد و خود اسد، هنگامیکه وزیر دفاع بود، این بیانیه را قرائت کرد.
این حزب بعث حافظ اسد بود که با یهود همکاری کرد و روابط با ایالات متحدهی آمریکا را اعاده کرده و با موارنهی لبنان همپیمان شد. ایـن حزب بعث بود که بذر رذیلت و پستی را کاشت و فسـاد و بـیبندوباری و رشوهخواری را در سمتوسوی سرزمین شام نشر و اشاعه داد. و این حزب بعث حافظ اسد بود که در فشار بر داعیان بهسوی خداوند ﻷ نهایت توان خود را به کار بست و با طرد و راندن جوانان مؤمن هرساله تعدادی از آنان را بالای چوبهی دار برد و رزق و روزیشان را تنگ نمود و آنها را در زندانها و ساختمانها [ی حکومتی] که از نظر کمی و کیفی از [دستگاه اطلاعاتی] ساواک شاه برتر بود، شکنجه مینمود.
چگونه انقلابی را بپذیریم که گمان میکند اسلامی است (انقلاب ایران) و با شعار لا اله الا الله و محمد رسول الله ندای جنگ با کفر و الحاد را سر میدهد، سپس بالاترین روابط را با حزب بعث حاکم بر سوریه برقرار میسازد و به تمام حکومتهای جهان عرب و اسلام میتازد و سوریه را از آن مستثنی میکند؟!.
برای انقلابیون پیرو خمینی عقیدهی دینی نظام حاکم در دمشق و اینکه آیا آن حکومت، حکومتی بیدین و کافر است یا حکومتی است اسلامی و مؤمن، اصلاً مهم نیست؟!.
برای آنها فقط این مهم است که حکومتِ سوریه پیرو و طرفدار فرومایگان حاکم در تهران بوده و حکومتی با عقاید مجوسی یا حکومتی آماده برای همکاری با شیعیان برای اجرای نقشههای باطنیها در جهان اسلام باشد.
- مقامات ایرانی و سوری، دیدارهای صمیمانهای با یکدیگر داشتهاند. در سال ١٥/٤/١٩٧٩، احمد اسکندر، وزیر اطلاعرسانی به تهران آمد و نامهی حافظ اسد را در قم به خمینی تسلیم کرد و بر حمایت کشورش از انقلاب ایران تأکید کرد و جواب خمینی به حافظ اسد را نیز که در آن از او برای دیدار از ایران دعوت شده بود، برای او برد. بعضی از روزنامهها نیز گزارش دادند که دیدارهایی در پشت درهای بسته بین خمینی و احمد اسکندر صورت گرفته است.
فرض بر این بود که حامل نامهی اسد برای خمینی عبدالحلیم خدام وزیر امورخارجهی سوریه، باشد، اما احمد اسکندر نصیری که جایگاه رفیعی در هیئت رهبری طائفهاش دارد، افتخار بردن نامه را به او نداد.
این دیدارهای دو طرفه به صورت متوالی ادامه داشت. عبدالحلیم خدام در اواخر ماه رمضان به ایران آمد و ضمن دیدار با خمینی نامهی اسد را به او، تحویل داد. رهبر انقلاب نیز در سخنانی تشکر خود را از حکومت نصیری ابراز داشته و ضمن آرزوی موفقیت و پیروزی برای حافظ اسد، حکومتش را تمجید کرد.
بعد از اتمام کنفرانس دولتهای بیطرف، دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجهی وقت ایران برای دیداری از سوریه، به آنجا رفت و جلسهای خصوصی با رئیس حکومت نصیری سوریه تشکیل داد که عبدالحلیم خدام، نیز در آن حضور نداشت و دستگاههای رسانهای سوریه نیز نگفتند که در این جلسه چه مباحثی مطرح شده است. این دیدار در نیمه ماه نهم سال ١٩٧٩میلادی روی داد.
دراین مدت آیتالله خلخالی رئیس دادگاههای ایران، حسین خمینی نوهی رهبر ایران، دکتر صادق طباطبایی معاون نخستوزیر و سخنگوی رسمی حکومت، از سوریه دیدار کردند.
همچنین قرار بود که حافظ اسد به دیدار خمینی در قم برود، اما این دیدار بارها به دلایل سیاسی به تعویق افتاد که مهترین آن، تیرگی روابط بین ایران و عراق بود، در حالیکه گفتگوهای وحدت بین سوریه و عراق در جریان بود. ازدلایل دیگر، تیرگی روابط ایران با دولتهای خلیج بود که سفر اسد در این شرایط را با مشکلاتی برای او روبرو میساخت.
همه حقیقت روابط بین ایران و حکومت نصیری را میدانند. چرا که این روابط بعد از اینکه سِرّی و مخفیانه بود، به روابطی آشکار تبدیل شده بود. جای تأسف اینجاست که بسیاری از اسلامگراها، این حقیقت را انکار میکنند و این انکار، آنها را به نهایت غفلت و سطحینگری رسانده است. کسانی که قرار بوده است اوضاع سوریه را علیه حکومت بشورانند، همچنان روابط مستحکمی با خمینی و انقلابش دارند و پیوسته- مخصوصاً در روزنامهها و درنشریههایشان- میگویند: رهبر انقلاب ایران، امام خمینی، طائفهی نصیری را کافر میداند. و هر نوع همکاری بین انقلاب ایران با حکومت سوریه را انکار میکند!!.
امت و جماعتی که اینها رهبری و سرپرستی آن را به عهده دارند، رستگار و پیروز نخواهد شد، چرا که فرق بین دوست و دشمن را نمیشناسند و اسرار خود را با دشمنترین دشمنانشان در میان میگذارند ...جای بسی تعجب است! آیا اینان تأیید [و تمجید] خمینی از حکومت سوریه و ستایش او از اسد بعد از مرتکب شدن او و حکومتش به ذبح [و کشتار] اسلامگراها را نمیبینند؟! آیا نمیبینند که خمینی چگونه آنها را در رنجهایشان تنها گذاشت؟ [اصلاً] خمینی برای آنها چه کرد؟ آیا اگر قطع روابط از راه حلهای مفید و سودمند باشد، خمینی حکومت نصیری را به قطع روابط، در صورت فشار بر اسلامگراها تهدید کرد؟!.
کاری که خمینی انجام داد، این بود که اقدام حافظ اسد و طائفهاش را علیه اسلامگراها تأیید کرد، مشخص است که او ابعاد فکری اسلامگراها را میدانست و مطمئن بود که آنها او (خمینی) را تأیید میکنند و یا آنها اهتمامی برای گرفتن هرگونه موضعی علیه او ندارند!!.
- در تاریخ ١٠/٨/١٣٩٩ دکتر حسن ترابی به ایران آمد. در ادامه، گزارش خبرگزاریهای ایرانی را بیان کرده و نهایتاً به کلام آشکاری که او بعد از بازگشتش تصریح کرد، استناد میکنیم. به گزارش خبرگزاریهای ایران؛ امام خمینی گفت: انقلاب ایران به طور ایجابی بر دولتهای اسلامی تأثیر گذاشته است.
و اضافه نمود که قرار است، ایران مبادی اسلامی را در کشور به اجرا درآورد و در ابتدا بانک اسلامی بدون بهره ایجاد میکند. خبرگزاری ایرانی بـانا بیان نمود که این توضیحات را خمینی در خلال دیدارش با هیئت سودانی به ریاست دکتر حسنالترابی معاون دبیر کل اتحادیهی اطلاعرسانی مشترک و امورخارجه بیان نموده است که برای تسلیم نامهی رئیس جمهور جعفر نمیری به امام خمینی به ایران آمده است.
این خبرگزاری همچنین بیان نمود که خمینی به زبان عربی از موضع حکومت و ملت سودان تقدیر کرد و به زبان عربی از آرزویش برای اینکه دولتهای اسلامی برای رسیدن به وحدت، نزاعها را کنار بگذارند، سخن گفت.
بنابراین دکتر حسنالترابی به عنوان معاون دبیر کل اتحادیهی اطلاعرسانی مشترک و امورخارجه به ایران آمد و با خمینی دیدار کرد و فرستادهای از سوی رئیس جمهور سودان، جعفر نمیری، بود. او همچنین به تعدادی از کشورهای عربی بعد از دیدار از ایران رفت تا برای مسئولین آنها زوایای موضع جعفر نمیری در قبال اجلاس کمپ دیوید را تشریح کند. ظاهراً ترابی فراموش کرده بود که تا روز قبل از آن، او و جماعتش نمیری را طاغوتی مجرم میخواندند که خون داعیان بهسوی خداوند ﻷ را به امر آمریکا میریزد و همواره به آمریکا وفادار بوده و همچنین بر مشورت و نظرخواهی از آنان و التزام و پایبندی نسبت به اوامرشان، دریغ نورزیده است.
بعد از این گذری که ناچاراً در اینجا زدیم، به نتایج دیدار دکتر حسنالترابی از ایران برمیگردیم. دکتر ترابی به تعدادی از افراد مورد اعتماد گفته بود که دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجهی ایران به او گفته است: «نصیریها را مورد حمله قرار ندهید، چرا که آنها مسلمانانی پاک هستند، اما حزب بعث در سوریه را مورد تهاجم قرار دهید».
عجیب اینجاست که دفاع یزدی از نصیریها تغییری در تأییدات ترابی نسبت به انقلاب ایران نداشت. [معلوم است که] برای او تفاوتی بین شیعه و سنی وجود ندارد.
ما سخنی را که دکتر حسنالترابی از وزیر خارجهی ایران شنید، از مصادر شیعی زیادی شنیدهایم. به آنها میگوئیم: امامان شما از قدیم نصیریها را کافر میدانستند. در منابع خود شما آمده است که امام حسن عسگری به یکی از موالی (پیروان) خود اینگونه نوشت:
«من در نزد خدا برائت میجویم از ابن نصیرفهری و ابن بابا قمی (باب). من تو و تمامی پیروانم را از آنها برحذر میدارم و به تو میگویم که من آن دو را لعنت میکنم. پس لعنت خدا بر آنان باد که فتنهگرانه و موذیانه عمل کردند. خداوند اذیت شان کند»[٣٠٩].
آنها گفتند که ما آنچه را که امام حسن عسگری در مورد نصیریه گفته است قبول داریم، اما طائفهای که ساکن منطقهی لاذیقه هستند، شیعهی علوی، جعفری و امامی هستند و نصیری نیستند.
کسانی که به دروغ گفتن عادت کردهاند، برایشان اختراع اکاذیب و به توهم انداختن مردم کار مشکلی نیست. نصیریهای سوریه هیچ وقت جعفری امامی نبودهاند و در عقیدهای که محمد بن نصیر سر میداد، تبدیل و تغییری ایجاد نکردند. [مثل این عقیده که:] ابن نصیر نبی و علی اله و معبود است و به تناسخ [ارواح] و مباح بودن [ازدواج] با محارم ایمان داشتند.
اهالی شام فرقهی نصیریه و نصیریها را بهتر از ساکنان تهران و شیراز و قم میشناسند. خداوند ﻷ باطل و پیروانش را رسوا خواهد ساخت.
[٣٠٧]- خبرگزاریهای ١٩/٩/١٩٧٩.
[٣٠٨]- اول محرم سال ١٣٩٩. در محاضرهای که در حسینیهی الزهراء توسط استاد مهدی الحسین و تحت عنوان "امام حسین... انقلاب فردا" صورت گرفت.
[٣٠٩]- «شیعه در تاریخ» اثر محمد حسین زین ص ٢٢٥- چاپ دارالآثار در بیروت.