طاعون

فهرست کتاب

اقوال علمای جرح و تعدیل درباره‌ی رافضه

اقوال علمای جرح و تعدیل درباره‌ی رافضه

اختلافات ما با رافضه به نیمه‌ی قرن اول هجری بر می‌گردد. سلف صالح ما از جمله‌ تابعین و ائمه‌ی مذاهب و علـمای جرح و تعدیل  ش تقـابـل‌ و گفتگوهای فراوانی بـا مؤسسین مذهب شیعه داشته‌اند و این تقـابـل‌ها کتابخانه‌های اسلامی را با نفیس‌ترین کتب و صحیح‌ترین آرا، پر کرده است. ما نیز در اینجا گزیده‌ای از آنها را ذکر می‌کنیم:

از امام مالک درباره‌ی رافضه سؤال شدکه فرمود: با آنان سخن مگو و از آنان روایت مکن [حدیثی را نگیر] چرا که آنها دروغ می‌گویند[٨٤].

امام شافعی می‌گوید: «در پیروان هوا و هوس، قومی ناصواب‌تر و دروغگوتر از رافضه ندیدم»[٨٥].

شریک بن عبدالله قاضی که به عنوان یک شیعه‌ی معتدل شناخته شده است، میگوید: «[حدیث را] از هر کسی به جز رافضه روایت کن. چرا که آنان حدیثی را جعل نموده و سپس آنرا دین خود قرار می‌دهند»[٨٦].

حماد بن سلمه می‌گوید: «شیخی از آنان - رافضه - به من گفت: هرگاه همگی ما چیزی را نیکو ببینیم، آن را حدیث قرار می‌دهیم»[٨٧].

یزید ‌بن‌هارون هم می‌گوید: «از هر مبتدعی به جز رافضه [حدیث] نوشته می‌شود. زیرا آنان دروغ می‌گویند»[٨٨].

أعمش می‌گوید: «[این] قوم را درحالی دیدم که مردمان نامی جز کذاب و دروغگو، بر آنان نمی‌نهادند».

تمامی علما معتقدند که دروغ در رافضه، نسبت به سایر طوایف و مذاهب اهل قبله آشکارتر است. هرکسی در کتب جرح و تعدیل، کتبی که درباره‌ی اسامی راویان و نقل کنندگان حدیث و احوال و اوضاع آنان نوشته شده است، تأمل کند، همچون کتب یحیی بن سعید القطان، علی بن مدینی، یحیی بن معین، بخاری، ابوحاتم، رازی، نسائی، ابوحاتم بن حبان، ابواحمد بن عدی، دارقطنی، ابراهیم بن یعقوب جوزجانی، سعدی، یعقوب بن سفیان قسوی، احمد بن عبدالله بن صالح العجلی، عقیلی، محمد بن عبدالله بن عمار الموصلی، حاکم نیشابوری، حافظ بن عبد الغنی بن سعید مصری و امثال کسانی که ماهر و نقدکننده بوده و احوال اسناد [احادیث] را به خوبی می‌شناختند، خواهند دانست که نظر معروف نزد آنان این است که دروغ در شیعه نسبت به تمامی مذاهب بیشتر است[٨٩].

ابن‌مبارک می‌گوید: «دین نزد اهل حدیث است و کلام و چاره‌ها نزد اهل رأی. دروغ هم نزد رافضه است»[٩٠] .

تعدادی از علمای سلف و ائمه‌ی حدیث برای رد بر اباطیل شیعه و رسوایی آنان و آشکار کردن افتراهای آنان، بر منبر رفته و این مسائل را تبیین کرده‌اند. که مشهورترین آنها عبارتند از: شیخ الاسلام ابن تیمیه در سفر گرانبهایش؛ که کتاب منهاج السنه را نگارش نمود، امام ذهبی در کتاب المنتقی، ابن قیم در بیشتر کتاب‌هایش، ابن کثیر در تـاریخش و این امامـان درگذشتند و امامـان دیگری جایشان را گرفتند. کسانی همچون: ابوبکر باقلانی، محمد بن مالک، ابن ابی الفضائل، حمادالیمانی و بغدادی در کتابش تحت عنوان «التفريق بين الفِرَق»، ابن جوزی، قاضی ابن عربی و ابن حزم در دارالفصل.

کتب تـاریخ اسلامی مملو از دلایلی است که خیانت و مکر و فریب آنـان نسبت به علی بن ابی طالب  س و فرزندانش که پس از او آمدند، را ثابت می‌کند. و اینکه چگونه پشت آنان را خالی می‌کردند. گزیده‌ای از این خیانت‌ها و مکرها را از کتب خود شیعیان می‌آوریم.

علی بن ابی طالب  س با آنان صحبت می‌کند و می‌گوید: «ای کسانی که شبیه مرد هستید و نه مرد، عقل‌هایتان کودکانه و خرد و تربیتتان زنانه است. دوست می‌داشتم که شما را نمی‌دیدم و هرگز شما را نمی‌شناختم. سوگند به الله تعالی که پشیمان و اندوهگین شدم. الله شما را بکشد، قلبم را پر از چرک و زخم کردید و سینه‌ام را مملو از غیظ و خشم نمودید. شراب اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید و رأی و نظرم را با عصیان و سرپیچی ناکام گذاشتید»[٩١].

کلینی از ابوالحسن موسی روایت می‌کند که گفت: «اگر شیعیانم را جدا کنم، آنها را جز توصف کننده [و حرّاف] نمی‌یابم و اگر آنان را امتحان کنم، آنان را جز افرادی مرتد نخواهم یافت»[٩٢].

حسن بن علی  ب شیعیانش را ذکر می‌کند و می‌گوید: «سوگند به الله معاویه را برای خود بهتر از این کسانی می‌دانم که می‌گویند شیعه‌ی من هستند، درحالی که به دنبال کشتن من و گرفتن مال من هستند»[٩٣] .

برادر او حسین نیز، پس از اینکه او را به کوفه دعوت نموده و با مسلم بن عقیل به نیابت از او بیعت نمودند، به جای این که کمکش کنند، علیه او [و برای کشتنش] جمع شدند. در این هنگام حسین به آنان گفت: «نابودی و خسران بر شما باد ای جماعت! و اندوه و مصیبت و هلاکت بر شما باد. با اندوه فراوان ما را به کمک فراخواندید و از ما کمک خواستید. اما همینک ما شما را با صدایی لرزان و با اضطراب فرا می‌خوانیم. شمشیری را که در دست ما بود علیه خودمان تیز کردید و آتشی را که علیه دشمن ما و دشمن خودتان برافروخته بودیم، علیه ما شعله‌ور ساختید و دشمن دوستانتان گشتید و با دشمنان متحد شدید بدون اینکه عدالتی در حق شما نموده باشند و یا امید خیری از آنان داشته باشید و بدون اینکه خطا و ظلمی از ما دیده باشید. پس وای بر شما که ما را مجبور نمودید در حالی که هنوز شمشیرها در غلاف و دل‌ها آرام و باورها درست و دست‌نخورده بود. ولی شما همچون پور ملخ برای بیعت به‌سوی ما شتافتید و هچون پروانه در اطرافمان گرد آمدید و سپس بیعتی را که به ما داده بودید شکستید. پس هلاک و نابودی بر شما طاغوتیانِ این امت»[٩٤].

[٨٤]- منهاج السنه جلد ١ صفحه ٣٧ دارالعروبه با تحقیق دکتر محمد رشاد سالم.

[٨٥]- همان جلد ١ صفحه ٣٩ باعث الحشیث ١٠٩ .

[٨٦]- همان جلد ١ صفحه ٣٨.

[٨٧]- کتاب السنة و مکانتها فی التشریع الإسلامی، مصطفی، السباعی صفحه ٧٩.

[٨٨]- المنتقی من منهاج الاعتدال از ذهبی صفحه ٢٢ چاپ مطبعه سلفیه.

[٨٩]- منهاج السنه صفحه ٤٢.

[٩٠]- المنتقى من منهاج الاعتدال از ذهبی صفحه ٤٨٠.

[٩١]- السنة و الشیعة عن نهج البلاغه صفحه ٧٠و٧١ چاپ بیروت.

[٩٢]- همان منبع از کتاب روضه از کلینی صفحه ١٠٧ چاپ هند .

[٩٣]- همان مصدر از کتاب احتجاج طبرسی صفحه ١٤٨ چاپ تهران.

[٩٤]- الشیعۀ و السنۀ از کتاب احتجاج طبرسی صفحه ١٤٥