نکتهای که باید بیان شود
اگر رهبران مسلمان در لبنان - منظورمان رؤسای سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای مردمی لبنان است - حقیقتاً اسلامی بودند، بارها از صدر و حافظاسد فریب نمیخوردند. چرا که مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. اما این رهبران بارها و بارها فریب خوردند.
در داخل سوریه نصیریها شرکای خود را درانقلاب هشتم آذار سال ١٩٦٣ فریب دادند و تعداد زیادی از فلسطینیها را به خاطر اینکه ناصری[٣٠٠] بودند، اعدام کردند. این در حالی بود که اگر ناصریها نبودند، بعثیها در هشتم آذار پیروز نمیشدند.
بعد از کنار زدن ناصریها و یکّهتازی حزب بعث در حکومت سوریه، نصیریها به مؤسس حزب بعث و فیلسوف و متفکر آن، میشال عفلق، خیانت کردند و او را به رجعیت و مزدور بودن متهم ساختند و فرد دوم حزب، یعنی صلاح بیکار را به عنوان رئیس برگزیدند. بعد از اینکه حافظ رئیس جمهور سوریه نقش خود را در طرد و بیرون کردن عفلق و بیکار ایفا نمود و امور به حالت عادی خود بازگشت، به او نیز خیانت کردند. ابتدا میخواستند که او را بکشند، اما نهایتاً او را یک مدت بازداشت کرده و سپس از سوریه اخراج کردند.
بعد از عفلق سراغ منیف رزار آمدند، چرا که او از شخصیتهای قدیمی حزب بود و هنگامیکه دورهی او نیز به سر آمد به او نیز خیانت کردند و او هم از همان جا که آمده بود (به اردن) گریخت.
سپس دکتر نورالدین أتاسی را به عنوان رئیس جمهور سوریه گماشتند و زعین را نخستوزیر کردند. آنها نیز بعد از به دوش کشیدن خیانت جنگ ١٩٦٧، از مکر و خیانت در امان نماندند و ناجی جمیل نیز پس از تحمل و به دوش کشیدن بار جنگ لبنان به سرنوشت آنها دچار شد.
در تمام این مدت، حافظ اسد همواره امور را از پشت پرده جلو میبرد و پیوسته از چهرههایی که اسلامی به حساب میآمدند برای تحمل ضرر و زیان استفاده کرده و برای خود و طائفهاش سود و غنیمت میاندوخت.
اما در بلاد عربی، جمال عبدالناصر اولین کسی بود که مورد خیانت نصیریها قرار گرفت، به تدریج او را فریب داده و جنگ ١٩٦٧ را بر او تحمیل کردند، سپس به او نسبت خیانت دادند. بعد از او نوبت انور سادات بود. در ابتدا در هر مسئلهای با او موافق بودند، اما بعداً به او زخم زبان میزدند و هنگامیکه فضای مناسب ایجاد شد، دست به همان کاری زدند که او انجام میداد.
سپس به کمال جنبلاط خیانت کرده و او را کشتند. همچنین سازمان آزادیبخش فلسطین و برادران حاکم خود در عراق را از این خیانتها بینصیب نگذاشتند.
اما [خیانتهای آنان] نسبت به خاک و سرزمین اینگونه بود که جولان را در سال ١٩٦٧ به اسرائیل تسلیم کردند سپس اراضی دیگری را در جنگ ١٩٧٣ به اسرائیل تقدیم کردند. بعد از آن در صدد همکاری با اسرائیل، از طریق کیسنجر یهودی برآمدند و روابط مستحکمی را با آمریکا برقرار نمودند و از آمریکا پول و وامهای زیادی دریافت کردند. آنها همچنین با موارنه، علیه مسلمانان در لبنان همکاری کردند.
از سوی دیگر، صدر و پیروانش، به همکاری با حاکمان سوریه و دشنامگویی و تندخویی صریح علیه فلسطینیها، اکتفا ننمودند و بزرگان شیعه خواستار توقف عملیات استشهادی در جنوب لبنان شدند و در واقع به اخراج فلسطینیها اشاره میکردند و به همین علت درگیریهای مسلحانهای بین شیعیان و فلسطینیها رخ داد. شیعیان ضربات گستردهای به صیدا زدند و خواستار اخراج گروههای مسلح از جنوب شدند. صدر اولین کسی بود که خواستار تمرکز یافتن و مستقر شدن نیروهای اضطراری دولتی (چند ملیتی) در جنوب شد و اینگونه میاندیشید که لبنان در صلح با اسرائیل است و فلسطینیها نباید این آتشبس را نقض کنند و هنگامیکه نیروهای اضطراری چند ملیتی وارد شدند، صدر توانست که نسبت زیادی از این قوات را به نیروهای ایرانی اختصاص دهد.
بیشتر بزرگان شیعه در جنوب، با یهود در مورد فلسطین همکاری میکردند و نیز با سعد حداد و هنگامیکه حکومت لبنان دستور فرستادن ارتش به جنوب را صادر کرد، موضوع همکاری بین موارنه با یهود پخش شد و بیار جمیل رهبر کتائب گفت: «شیعیان قبل از موارنه با یهود همکاری داشتند».
سعد حداد نیز بیان کرد که: اعیان و بزرگان شیعه در مناطق مرزی این دولت را [یهود] تأیید میکنند و سازمان آزادیبخش فلسطین به همکاری شیعیان با یهود در جنوب اشاره داشت.
به همین خاطر مجلس اعلای شیعه جلسهای را تشکیل داد و بیانهای را صادر کرد که در آن شیعیان به همکاری با ارتش دولتی لبنان در انجام وظایفشان، فرا خوانده میشدند و سخن سعد حداد را که گفته بود اعیان شیعه در جنوب با یهود همکاری میکنند، تکذیب کرد و بیان کردند که آنها تنها از ترس عملیات جنگی و شکست خوردن مجبور به سکوت بودند. (بیروت - خبرگزاریها ٢٠/٤/١٩٧٩)
به بیاساس و بیارزش بودن تکذیبشان در این عبارت نگاه کنید: اعیان شیعه تنها از ترس عملیات جنگی مجبوربه سکوت بودند. آیا باعث تأسف نیست که بعد از این رویدادها، پیروان سازمان آزادیبخش فلسطین دیدگاه رهبرانشان در تجدید روابط با نظام نصیری سوریه را قبول میکنند؟! [نه تنها اینگونه است] بلکه آنها ابوسلیمان- حافظ اسد- را در سرودهایشان توصیف میکنند!!.
آیا ملتی را مانند ملت ما دیدهاید که به جلادان خود نزدیک شده و برای زندگی قاتلانش آوازخوانی و ترانهخوانیکند[٣٠١]؟
[٣٠٠]- این حادثه در ١٨/٧/١٩٦٣ رخ داد.
[٣٠١]- از جمله رهبران شیعه که صریحاً یا بطور ضمنی ضد فلسطینییان صحبت کردند، عبارت بودند از: موسی صدر، کامل اسعد، عـادل عسیران، کـاظم خلیل و حسین حسینی. تصریحات آنـان در روزنامههای لبنانی چاپ شده است. روزنامههایی همچون النهار العربی و الولی در تاریخ ٤/٢/١٩٧٨ ، خبرگزاریها در تاریخ ٢٠/٤/١٩٧٩ و الدستور صادره از فرانسه در گفتگویی که با صدر انجام داد، در تاریخ ٢٦/٦/١٩٧٨.