طاعون

فهرست کتاب

خمینی و نیابت از امام معصوم

خمینی و نیابت از امام معصوم

بعضی از صفات امام را از دیدگاه مراجع شیعه، بیان کردیم. امامی که امامتش شرط و زمینه‌ای برای استمرار نبوت است و قول و امرش تماماً مانند کلام خداوند   است و باید از او اطاعت مطلق شود!.

خمینی اینگونه می‌پندارد که مجتهد فقیه در هرچیزی غیر از شروع به جهاد، نائب و جانشین این امامِ اسطوره‌ای و خیالی است. او درتأیید رأیش، کتابی را به اسم «حکومت اسلامی» یا «ولایت فقیه» نوشته است و با این نظریه، اسطوره‌اش را در فقیه مجتهد، تمثیل و تشبیه می‌کند و امـام غایبشان، مهدی را برای مـا بـا طرقی قانع‌کننده [از نظر خودش] بوجود می‌آورد.

خمینی کسی است که به اسم جانشینی فقیه، امامت را زنده می‌کند و بدعت تشیع را با احیاء اصلش (امامت) تجدید می‌کند و او با این ادعا، خود را در موضع امام قرار می‌دهد. امامی که در کتب شیعه همانند اسطوره و افسانه توصیف شده که انسان رابه یادِ الهه‌های یونان می‌اندازد. در روزنامه‌ها و رسانه‌های ایران، خمینی امام نامیده می‌شود و این اسم‌گذاری معنایی خاص و منظوری ویژه دارد.

آیا بین ادعای مهدی و ادعای جانشینی مهدی فرقی وجود دارد؟

فقط یک تفاوت هست و آن هم اینکه تمامی مراجع و آیاتشان نیابت امام و جانشینی او را برای خودشان جایز می‌دانند.

خمینی می‌گوید: «قطعاً بیشتر فقهای ما در این عصر، خصایصی را که برای نیابت امام لازم است، به وفور دارند»[١٦٣].

این آیات، خودشان را در مکان و منزلتی گذاشته‌اند که انسان را به یاد پاپ‌ها و کشیش‌ها در نظام روحانیت نصاری می‌اندازد. بنابراین آنها جانشین امام هستند و کسی که آنان را انکار و رد کند مانند این است که خدا را رد کرده است و این کار در حد شرک ورزیدن به خداوند   است[١٦٤].

رافضی محمدرضا مظفر در کتابش «عقائد الامامية‌» می‌گوید: «عقیده‌ی ما درباره‌ی مجتهد این است که او نائب امـام علیه سلام در زمان غیبت است. هرآنچه که برای امام است برای او نیز هست و منکِر مجتهد، ردکننده‌ی امام است و منکر امام منکر الله متعال است و این در حد شرک به الله است»[١٦٥].

آنها با ادعای نیابت از امام و به اسم سهم خمس برای اهل بیت، دسترنج مردمِ شیعه را می‌دزدند. خمینی درباره‌ی مصارف خمس می‌گوید:

«خمس به شش سهم تقسیم می‌شود: سهمی برای خداوند، سهمی برای پیامبر  ج و سهمی برای امام علیه سلام و این سه در حال حاضر برای صاحب امر عجّل الله تعالی فرجه می‌باشد روحمان فدایش باد. اما بقیه خمس برای سیدها و کسانی که نسبشان از سوی پدر به عبدالمطلب می‌رسد مصرف می‌شود»[١٦٦].

این‌گونه این آیات و سیدها توانسته‌اند میلیون‌ها نفر را فریب دهند و حاصل دسترنج آنها را به اسم خمس به یغمـا ببرند و بـا ادعـای نیـابت از امـام، خود را مقدس جلوه دهند و بدین ترتیب، تشیع را به مکان و مأوایی برای نابودی اسلام و اسارت بشر تبدیل کرده‌اند.

غلو خمینی درباره‌ی قضیه‌ی نیابت امام باعث شده که بعضی از علمای شیعه به آن اعتراض کنند، کسانی که به مقام آیت‌الله و مرجع تقلید نرسیده‌اند. زیرا از فرضیه‌ی نیابت از معصوم بهره‌ای نبرده‌اند [و به اصطلاح سرشان بی‌کلاه مانده است] و به چیزی از بهای این اعتقاد نرسیده‌اند، بنابراین دست به اعتراض زده‌اند.

رافضی محمد جواد مغنیه در کتابش، درباره‌ی خمینی و دولت اسلامی بحث می‌کند و به نیابت مطلقه که خمینی ارائه داده اعتراض می‌کند و می‌گوید:

«قول و امر معصوم تماماً مانند کلام خداوند   است.

﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ [النجم: ٣-٤].

«‏و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. ‏آن (چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است) جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام می‌گردد».

آیا بعد از این جایی برای این نظریه می‌ماند که می‌گوید، وقتی معصوم غایب شد ولایتش بطور کامل به فقیه منتقل می‌شود؟ وقتی که منزلت معصوم به صورتی‌که ذکر شد، باشد پس چگونه می‌توان ادعای نیابت کامله از او را کرد؟ قطعاً تفاوت در منزلت، مستلزم تفاوت در آثار است».

محمد جواد مغنیه اضافه می‌کند:

«قطعاً حکم معصوم از شک و شبهه منزه است، اما فقیه در معرض فراموشی و غلبه‌ی هوا و هوس و عواطف شخصی قرار دارد و مجالی برای شواهد نیست. من فقیهی را می‌شناختم که قبل از ریاست معروف به زهد و تقوی بود، اما بعد از آن، مردم از میل و گرایشش به مال و اولاد و شهوات، حرف می‌زدند».

همچنین می‌گوید: «با توجه به آنچه که گفتیم، ولایت فقیه بسیار ضعیف‌تر و پایین‌تر از ولایت معصوم است».

سپس اقوال بعضی از فقهایشان را در عدم اثبات نیـابت می‌آورد و می‌گوید که این نیـابت فقط در مواردِ مخصوص و منصوصی مانند ولایت در فتوی و قضاء (داوری) و اوقاف عامه و اموال غائب و ارث کسی که وارثی ندارد و موارد شبیه آن وجود دارد و خلاصه می‌کند که غیر از این موارد مانند ریاست کردن در دین و دنیای مردم، تجاوز و تعدی است.

سپس می‌گوید: «اگر طبق این نظریه، تمام فقیهان حق امارت داشته باشند، در این صورت به تعداد فقها، امیر وجود خواهد داشت، درنتیجه بی‌نظمی و فساد در زمین منتشر خواهد شد».

و از خمینی به خاطر همه‌پرسی جمهوری اسلامی انتقاد می‌کند و می‌گوید:

«برای چه جناب بزرگوار امام خمینی در٣٠/٣/١٩٧٩ از ملت ایران درباره‌ی جمهوری اسلامی نظرخواهی می‌کند و آنها را به همه‌پرسی دعوت می‌کند [که اگر موافق بودند، اسلام را پیاده کند و اگر موافق نبودند نه] در حالی‌که می‌داند در مقابل خواستِ خداوند، از کسی رأی و نظرخواسته نمی‌شود و این کتاب خداوند است که به صراحت می‌فرماید:

﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ [يوسف: ٤٠].

«فرمانروائی از آن خدا است و بس نه از آن مردم ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».» [پايان کلام جواد مغنيه].

پس می‌بینیم که خمینی از شیعیان غالی و افراطی است. او بـا ادعـای نیـابت از امام در همه چیز و در جمیع وظـائف و خصائـص امام، امامت را تجدید می‌کند و این احیاء تشیع و بحث مهدویت - آنگونه که روافض می‌گویند - است.

یک نکته‌ی مهم باقی می‌ماند و آن این که خمینی هیچ‌کس جز فقیه شیعه را شایسته‌ی این نیابت نمی‌بیند. برای اینکه، نائب امام غائب است و سلطه‌ی شرعی در امام غائب و نائبش منحصر شده است و اگر حکومت اسلامی به رهبری اهل سنت بر پا شود، این حکومت نزد امامی‌ها غیرشرعی است و تلاش اهل سنت برای گرفتن حکم و حاکمیت در هر بلادی، ظلم و جور است، چون که فقط کسانی مستحق ولایت و حاکمیت هستند که فقیه شیعه‌اند. او به خاطر قضیه‌ی ولایت فقیه و نیابت از امام کتاب «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی» را نوشت.

هر حکمی غیر از حکم ائمه و فقهای شیعه‌ی نایبِ آنها، غیرشرعی است، به همین خاطر، خلافت راشده به خاطرِ نبودِ امام، حکومتی شرعی نیست. و همین‌طور، هر حکومت اسلامی که در طول تاریخ برپا شده به علت نبود نائب امام - که همان فقیه شیعه باشد - شرعی نبوده است.

خمینی در تأیید عقیده‌اش درباره‌ی نیابت فقیه، قول امامش را ذکر می‌کند:

«قطعاً قضاوت، در نبی و یا وصی و یا فقیه - یعنی فقیه رافضی - حصر شده است و این فقیه، جانشین پیامبر و در عصر غیبت، امام مسلمین و رهبرشان است». [ص٧٦ کتاب حکومت اسلامی].

وقتی‌که این حقیقت را درباره‌ی خمینی و شیعه فهمیدیم، می‌توانیم به ساده‌لوحی بعضی از افراد جماعات اسلامی که منتظر کمک خمینی به جماعتشان یا انقلابشان هستند، پی‌ببریم. و واقعاً چقدر غفلت و خوابِ این خوش‌بینان به درازا کشیده است.

[١٦٣]- «عقائد الامامیه» ص٥٧ چاپ دارالفرید، در بیروت.

[١٦٤]- «عقائد الامامیه» ص٥٧ چاپ دارالفرید، در بیروت.

[١٦٥]- «تحریر الوسیله» اثر خمینی ص٣٦٥.

[١٦٦]- «تحریر الوسیله» اثر خمینی ص٣٦٥.