طاعون

فهرست کتاب

اجرای نقشه

اجرای نقشه

فردی به نـام آیت‌الله محمد منتظری اعلام کرد که نزد او ده‌هزار داوطلب ایرانی وجود دارند که در چند روز به جنوب لبنان یا مناطق جولان و اردن و صحرای سینا خواهند رفت تا به نفع مردم فلسطین و برای آزادی قدس و فلسطین و سایر مناطق عربی، که یهود در تمام جنگ‌هایش با اعراب، آن را اشغال کرده است، بجنگند. وی اضافه نمود که در صورتی‌که نیروهای اسرائیلی تعرضی به این نیروها بکنند نیروی هوایی ایران بر جنگنده‌های اسرائیلی غلبه خواهد کرد و آنها علی‌رغم خواست حکومت لبنان که بـا اسرائیل همکاری دارد، وارد لبنان خواهند شد. و نیروهایش با هرکس که مانع آنها از جهاد و شهادت فی سبیل الله شود - به گمان خود وی - خواهند جنگید.

این بمب [خبری] السیاسیه که منتظری آن را منفجر ساخت، سؤال‌های زیادی را مطرح می‌سازد.

- آیا ایران می‌تواند از ده‌هزار جنگجو و نیروی نظامی دست بکشد، درحالی‌که از یک سو مقابله‌ی بین آنها و آمـریکا - به قول خودشـان - بالا گرفته و از سوی دیگر بین آنها و اعراب در اهواز و کردهـا و ترک‌هـا در آذربایجان و بلوچ‌ها به هم ریخته است؟!.

- آیا شرایط لبنان به طور کلی و شرایط جنوب لبنان به طور اخص، این اجازه را می‌دهد که از تعداد زیادی نیروی نظامی استقبال کند؟! یا اینکه خود این اعلام از سوی منتظری به تنهایی کافی نخواهد بود که اوضاع در لبنان را منفجر کند و آیا عاقلانه است که موارنه در برابر این اتفاق سکوت کند؟!.

- آیا منتظری اجازه یافته که نقشه‌اش را قبل از فرستادن داوطلبان به میادین، اعلام کند؟ و چه چیز مانع از این می‌شود که اسرائیل هواپیمای حامل داوطلبان را ساقط کند؟! اسرائیل این بهانه را دارد که برای دفاع از خود، ضد ایرانیانی که برای جنگ و نابودی او آمده‌اند، این کار را بکند.

- منتظری می‌گوید که او برای حمایت از فلسطین و سوریه خواهد جنگید. درحالی‌که کسانی‌که می‌خواهند در حمایت از آنها بجنگند، خود به دنبال حل مسالمت‌آمیز تحت دولت فلسطین هستند. اگر چه تنها در أریحا باشند. در نتیجه آیا برای آنها مقدور خواهد بود که بدون مشورت با سازمان آزادی‌بخش فلسطین، این تعداد داوطلب، تنها به خاطر رغبتشان در آنجا حضور یابند؟!.

این سؤال‌ها ما را به یقین می‌رساند که عملیات ارسال داوطلبان آن‌چیزی نیست که در ظاهر از سوی منتظری اعلام شده است، بلکه کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. قبلاً نیز نیروهای حافظ اسد، تحت عنوان حمایت از فلسطینی‌ها وارد لبنان شدند و همین نیروها بودند که چنان کشتارگاهی از آنان در پل پاشا، تپه‌ی زعتر و صیدا به وجود آوردند که تعداد آن بیش از جرائم یهود در دیر یاسین و قبیه و غیره بود!.

بعد از اینکه منتظری نقشه‌ی خود را اعلام کرد، اجرای عملیات به شکل پیچیده و نامعلوم و غیر قابل هضم و درک آغاز شد. هر‌یک از طرف‌ها در این قبال، موضعی گرفت:

حکومت لبنـان به حکومت ایـران به خاطر اینکه به منتظـری اجازه‌ی ترک ایران را بدهد، هشدار داد. و به نیروهای خود در مرزها و فرودگاه‌ها دستور داد تـا مانع وارد شدن داوطلبین به خاک‌های لبنـان شوند. و به صراحت بیان کرد که ‌چنین کاری، اوضاع لبنان را منفجر می‌سازد.

اسرائیل نیز از ورود هر داوطلب ایرانی به جنوب لبنان هشدار داد. و سعد حداد تحریک شده و تعدادی از روستاهای جنوب و تعدادی از پایگاه‌های فلسطینی را بمباران کرد.

رهبران شیعه در لبنان، نیز با این فکر مخالفت کردند. عبدالأمیر قبلان، نامه‌ای به خمینی نوشت و از او خواست تا این افراد داوطلب را به جنوب لبنان نفرستد و حسین حسینی، نائب رئیس مجلس اعلای شیعه، محمد منتظری را در دیداری که با «النهار» لبنان داشت (٢١/١/١٤٠٠ هـ) مورد هجوم قرار داد و او را یک فرد کم‌عقل نامید.

اما سازمان آزادی‌بخش فلسطین دو موضع متناقض داشت. موضع اول: اینکه آنها احتیاجی به این افراد ندارند و از ایران، انتظار مال و سلاح دارند و نه افرادی که تدریب و آموزش نظامی را به خوبی بلد نیستند. (الحوادث ١٢/١٠/١٩٧٩ و روزنامه‌های دیگر)

موضع دوم: عبدالمحسن ابومیزر گفت که آمدن نظامیان از سوی ایران امری طبیعی و ضمانت شده است. (خبرگزاری‌ها ٢١/١٢/١٩٧٩).

سوریه در وهله‌ی اول سکوت کرد و روزنامه‌ها اقوال متضادی را از آنها گزارش نمودند. و آنها برای این مسئله برنامه‌ریزی کردند و سپس خبرگزاری رویتر، خبر زیر را از آنها گزارش داد:

«مسئولین سوری هیچ‌گونه توضیحی درباره‌ی مسئله‌ی افراد داوطلب ایرانی ندادند. افرادی که می‌خواهند در جنوب لبنان، با استشهادیون فلسطینی علیه اسرائیل بجنگند. اما آنها گفتند که سوریه، به قراردادهای کنگره و نشست عربی درباره‌ی لبنان که ماه گذشته در تونس منعقد گردید، پایبند هستند».

این موضع، مبهم بود که حکومت حافظ اسد عمداً در تمام امور اینگونه موضع‌گیری می‌کرد. اما خبرگزاری رویتر آن را بـه این شکل تفسیر نمود: «این یعنی اینکه سوریه بـا آمدن افراد داوطلب ایرانی به جنوب لبنـان مخالف است. چرا که این کار می‌تواند امور را پیچیده کند و هرگونه صلحی را در لبنان به تعویق بیندازد»[٢٨٩].

آیت‌الله منتظری پسر، فرد طراحی کننده‌ی این نقشه و رهبر جنبش انقلابی و مردمی جمهوری اسلامی، گفت که آیت‌الله خمینی، این نقشه را برای فرستادن افراد داوطلب به جنوب لبنان تأیید و به او به خاطر این نقشه‌اش تبریک گفته و به او گفته که چه کار نیکویی انجام داده‌ای و به جلو پیش رفتی [گامی به جلو برداشتی].

این در تصریحات او که در روزنامه‌های داخلی ایران در ٢١/١/١٤٠٠ منتشر شد، آمده بود. منتظری پسر گفت که اگر خطوط هوایی ایران، پول انتقال داوطلبان را بخواهد، [مشکلی وجود ندارد چرا که] مجلس انقلاب ایران، این هزینه را تـأمین می‌کند[٢٩٠]. امـا آیت‌الله منتظری پدر، بدون تلاش برای قانع کردن فرزندش، برای معالجه به قم رفت[٢٩١].

دولت ایران اعلام کرد که بـا این فکر مخالف است و به داوطلبین هرگز اجازه‌ی ترک ایران را نمی‌دهد و حکومت بوسیله‌ی دکتر چمران به صراحت گفت: فرستادن داوطلبین به معنای به هم ریختن و به وجود آوردن بحران برای حکومت‌های لبنان، سوریه و شیعیان لبنان است. وی اضافه نمود: اسرائیل از حضور داوطلبین بهانه‌ی لازم برای تسلط بر جنوب لبنان را به دست خواهد آورد[٢٩٢].

بنابراین دولت ایران، دادن مجوز سفر به داوطلبین را نپذیرفت و خطوط هوایی ایـران نیز، انتقال رایگان آنـان را نپذیرفت. رهبرشان نیز پولی نداشت که به آنها بدهد. داوطلبین در فرودگاه تهران اعتصاب کردند و درگیری بین آنها و کارکنان خطوط هوایی ایران که مبلغ ١١٠٠٠ دلار [برای انتقال آنان می‌خواستند] صورت گرفت و داوطلبان چند ساعت وزارت امور خارجه‌ی ایران را به اشغال خود درآوردند.

نهایتاً این داستان و بلکه نمایش، پایان پذیرفت، تا خطوط هوایی سوریه داوطلبین را از دمشق منتقل سازد. و در سوریه، نزدیک پایگاه‌هـای اطاف دمشق به ایرانی‌هـا آموزش بدهند. و منابع فلسطینی اعلام کردند که داوطلبان احتیاج به آموزش کامل و طولانی مدت دارند[٢٩٣].

در ابتدای گزارش گفتیم که رهبر انقلاب ایران دستور اعزام ١٠٠٠٠ داوطلب را به سوریه، برای حمایت از حکومت نصیری در برابر مردم مسلمان، صادر کرده است. اما یاران خمینی نتوانستند که حقیقت قصد خود را بیان کنند، بنابراین به یکی از آیت‌الله‌های فراوانشان پنـاه بردند. همان کاری که در مورد بحرین انجام دادند و روحانی را برای آن برگزیدند. و در اینجا فقط نام تغییر کرد به منتظری.

سپس در تناقضات و دروغ‌های ساختگی خودگیر کردند. و نهایتاً نظر دیوانه بر سایر نظرها فائق آمد!! و بیش از ٦٠٠ نفر داوطلب به دمشق رفت. و منتظری پدر به فرودگاه رفت تا با پسرش که او را به جنون وصف کرده بودند، وداع و خداحافظی کند.

اگر از خمینی سؤال شود که چگونه به منتظری اجازه‌ی سفر دادید، همان جوابی را می‌دهد که در جواب قضیه‌ی روحانی داده بود: به آزادی و دموکراسی و این که هر‌کس ‌بتواند نظر خود را بگوید، ایمان داریم.

اما آیا دولتی در دنیا وجود دارد که به ده‌هزار داوطلب از مردمش اجازه دهد که در شرایط سخت [خود]، کشور را ترک کنند، تا بدون توافق با میزبان، با دولت دیگری بجنگند؟!.

پس اگر رهبر داوطلبین - همانطور که گفته‌اند - دیوانه باشد، چه می‌شود؟! این تازه با این فرض است که بپذیریم هم اکنون در ایران آزادی وجود دارد.

و سوریه که از این نیروها استقبال می‌کند، آیا هم‌اکنون می‌خواهد که با اسرائیل وارد جنگ شود؟! هیچ عاقلی نیست که حافظ اسد را بشناسد و بگوید که با اسرائیل می‌جنگد. او خود به تنهایی مسئول اعلام سقوط قنیطره است!!. و دوست و رفیق کسینجر و دارای سیاستی گام به گام است.

ما به حافظ تحدی می‌کنیم و از او می‌خواهیم که بین ده‌هزار جوان سوری مؤمن که برای مرگ فی سبیل الله، اشتیاق دارند، اسلحه پخش کند.

اسد را به مبارزه می‌طلبیم که زندانیان فراوان را، که جوانانی هستند که در زندان‌ها و بازداشتگاه‌های او مورد شکنجه قرار می‌گیرند، آزاد کند.

محمد منتظری از طریق سوریه، وارد لبنان شد و همچنان به دنبال راه‌اندازی فتنه‌ای که هیچ‌چیز و هیچ‌کس‌ را باقی نگذارد. همچنان نیروهایش وارد سوریه می‌شوند و این نیروها به کمک نیروهای نصیری از حکومت سوریه پشتیبانی می‌کنند و جنگ‌هایش متوجه مردم بیچاره می‌شود. و هر وقت از حمایت حکومت اسد مأیوس شدند، وارد جنوب لبنان می‌شوند. اما نه به خاطر جنگ با اسرائیل، بلکه برای اینکه سرپوشی بگذارند بر اجازه پیدا کردن اسرائیل، برای ورود به لبنان. و این کار این ضرب‌المثل مشهور را محقق می‌سازد: «عليَّ وعلي أعدائي يا رب» یعنی: نابودی من (منتظری و دار و دسته‌اش) می‌ارزد اگر دشمنم (اهل سنت) نیز نابود شوند.

[٢٨٩]- دمشق- رویتر ٢٢/١/١٤٠.

[٢٩٠]- خبرگزاریها ٢٢/١/١٤٠٠.

[٢٩١]- خبرگزاریها ٢١/١٢/١٩٧٩.

[٢٩٢]- النهار العربی والدولی،{شماره ١٣٨ ، ٣٠ -٢٤/١٢/١٩٧٩.

[٢٩٣]- رویتر ٣/٢/١٤٠٠.